157
صافي در شرح کافي ج1

صافي در شرح کافي ج1
156

۰.اصل: وَذلِكَ بِتَوفِيقِ اللّه ِ وَخِذْلَانِهِ ، فَمَنْ أَرَادَ اللّه تَوْفِيقَهُ وَأَنْ يَكُونَ إِيمَانُهُ ثَابِتا مُسْتَقِرّا ، سَبَّبَ لَهُ الْأَسْبَابَ الَّتِي تُؤَدِّيهِ إِلى أَنْ يَأَخُذَ دِينَهُ مِنْ كِتَابِ اللّه ِ وَسُنَّةِ نَبِيِّهِ عليه السلام بِعِلْمٍ وَيَقِينٍ وَبَصِيرَةٍ ، فَذَاكَ أَثْبَتُ فِي دِينِهِ مِنَ الْجِبَالِ الرَّوَاسِي . وَمَنْ أَرَادَ اللّه ُ خِذْلَانَهُ وَأَنْ يَكُونَ دِينُهُ مُعَارا مُسْتَوْدَعا ـ نَعُوذُ بِاللّه ِ مِنْهُ ـ سَبَّبَ لَهُ أَسْبَابَ الِاسْتِحْسَانِ وَالتَّقْلِيدِ وَالتَّأْوِيلِ مِنْ غَيْرِ عِلْمٍ وَبَصِيرَةٍ.

شرح: چون جمله معترضه تمام شد، باز بر سر مبحث اوّل رفت.
التَّوفِيق: مهربانى كردنِ اللّه تعالى با كسى، بعد از دادن توانايى بر هر يك از طاعت و معصيت به آن كس؛ به معنى دادنِ جميع آنچه در طاعت در كار است و طاعت، بى آن، محال است و آن جميع را علّت تامّه طاعت مى نامند؛ و دادن جميع آنچه در معصيت در كار است و معصيت، بى آن، محال است و آن جميع را علّت تامّه معصيت مى نامند.
الْخِذْلَان (به كسر خاء بانقطه و سكون ذال بانقطه): مهربانى نكردنِ اللّه تعالى با كسى، بعد از دادن توانايى بر هر يك از طاعت و معصيت به آن كس، به همين معنى كه بيان شد. و چون اين مهربانى، داخل علّت تامّه طاعت نيست و ترك اين مهربانى، داخل علّت تامّه معصيت نيست، پس اهل معصيت، توانايى بر طاعت دارند و طاعت نمى كنند و اهل طاعت، توانايى بر معصيت دارند و معصيت نمى كنند و حجّت اللّه تعالى در ثواب اهل طاعت و عذاب اهل معصيت باطل نمى شود.
ليك در دل ها گاهى وسوسه مى افتد كه به چه مصلحت، اللّه تعالى به بعضى مهربانى كرد و اهل طاعت شدند و به بعضى نكرد و اهل معصيت شدند. و خود را تسلّى بايد كرد به آنچه در احاديث دوازده امام عليهم السلام وارد شده كه: از اين وسوسه پيغمبران نيز خالى نيستند؛ چه سرّ اين كار ـ كَمَا هُوَ حَقُّهُ ـ معلومِ غير اللّه تعالى نيست و حاصل كردن علم به آن از توانايى خلائق بيرون است و طلب علم به آن، فضولى و با اللّه تعالى است. و سرّ اين كار في جمله ظاهر مى شود از آنچه مى آيد در حديث دوّمِ باب سى و يكمِ «كِتَابُ التَّوْحِيد» در شرح «عَلِمَ مِنهُم فِعْلاً فَجَعَلَ فِيهِمْ آلَةَ الفِعْلِ».
بيانِ آن در اين مقام اين است كه: اللّه تعالى دانست از ازل كه با دادن وسعت در قدرت و مقوّيّات طاعت كه قدر مشترك ميان سعيد و شقى است، سعيد به اختيار خود، طاعت مى كند، مگر آن كه اللّه تعالى كارى با او كند كه باعث اين شود كه به اختيار خود از آن طاعت برگردد و اللّه تعالى چون آن كار را نكرده، با او مهربانى كرده، خواه مهربانى هاى ديگر به فعل مُقوّيّات طاعت كند و خواه نه؛ و شقى به اختيار خود معصيت مى كند، مگر آن كه اللّه تعالى كارى با او كند كه باعث اين شود كه به اختيار خود از آن معصيت برگردد و اللّه تعالى چون آن كار را نكرده، با او نامهربانى كرده، خواه نامهربانى هاى ديگر به فعل مُقوّيّات معصيت كند و خواه نه.
مُسْتقِرّ، به كسر قاف و تشديد راء بى نقطه است. و از اين، ظاهر مى شود كه مصنّف ـ رَحِمَهُ اللّه ُ تَعَالى ـ ترجيح داده قرائت كسرِ قاف را در آيتِ سوره انعام: «فَمُسْتَقرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ»۱ كه مذكور مى شود بعد از فقره آينده.
مُسْتَوْدَعا، به صيغه اسم مفعول باب استفعال است.
هر يك از إِعَارَة و اسْتِيدَاع متعدّى مى شود به دو مفعول ـ بِنَفْسِهِ ـ و اين جا مفعول دوم، نايب فاعل شده.
يعنى: و آن تفاوتِ ميان داخل در ايمان، به علم، و داخل در ايمان، به غير علم، به توفيق اللّه تعالى و واگذاشتن اوست. بيانِ اين، آن است كه: هر كس كه خواسته اللّه تعالى، به دانايى خود به مصلحت ها، توفيق او را و اين را كه بوده باشد گرويدن او به يگانگى اللّه تعالى و به رسالت رسولش و به جانشينى امام حق، مستحكم و برقرار، وسيله ساخته براى او باعث هايى را كه مى رساند آن باعث ها او را به اين كه فرا گيرد دين خود را از قرآن و بيان رسول صلى الله عليه و آله از روى دانش و يقين و ديده ورى؛ به اين معنى كه فرا گيرد از محكمات قرآن و محكمات بيان رسول، چنانچه گذشت در شرح «و حَظَرَ عَلى غَيرِهم» تا آخر. پس آن كس پاينده تر است در دين خود از كوه هاى پاينده ـ كه به پايندگى و بسيارىِ آنها زمين را اللّه تعالى بر هوا و آب بند كرده ـ كه نجنبند؛ چه چون هوا و آب، دور كوه ها را گرفته است، مانع حركت آنها مى باشد، چنانچه تجربه شده كه كاغذ ناپيچيده از بالا به زير، ديرتر مى افتد از پيچيده. پس هوا و آب، مانع جنبيدن زمين است و چون نزد قيامت، اللّه تعالى كوه ها را از زمين برمى دارد، زلزله به هم مى رسد در زمين، و بعد از آن نيز ايمان اين مؤمن پاينده است.
و هر كس كه خواسته باشد اللّه تعالى، به دانايى خود به مصلحت ها، واگذاشتنِ او را و اين كه بوده باشد دين آن كس به عاريت داده شده و سپرده شده، وسيله ساخته براى آن كس باعث هاى خودرأيى را و باعث هاى قبول گفته مردمان، بى دليل را و باعث هاى گفتنِ معنى آيات متشابهات را از روى غير دانش و ديده ورى؛ چه معنى آنها را كسى غير اللّه تعالى نمى داند، مگر رسولش و دوازده امام؛ و هر كه خواهد كه داند از ايشان، بايد كه پرسد.

1.انعام (۶): ۹۸ .

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 74458
صفحه از 500
پرینت  ارسال به