245
صافي در شرح کافي ج1

۰.اصل: «وَالصَّوْمَ وَضِدَّهُ الْاءِفْطَارَ ؛ وَالْجِهَادَ وَضِدَّهُ النُّكُولَ ؛ وَالْحَجَّ وَضِدَّهُ نَبْذَ الْمِيثَاقِ ؛ وَصَوْنَ الْحَدِيثِ وَضِدَّهُ النَّمِيمَةَ ؛ وَبِرَّ الْوَالِدَيْنِ وَضِدَّهُ الْعُقُوقَ ؛ وَالْحقّ يقَةَ وَضِدَّهَا الرِّيَاءَ ؛ وَالْمَعْرُوفَ وَضِدَّهُ الْمُنْكَرَ ؛ وَالسَّتْرَ وَضِدَّهُ التَّبَرُّجَ ؛ وَالتَّقِيَّةَ وَضِدَّهَا الْاءِذَاعَةَ ؛ وَالْاءِنْصَافَ وَضِدَّهُ الْحَمِيَّةَ ؛ وَالتَّهْيِئَةَ وَضِدَّهَا الْبَغْيَ ؛ وَالنَّظَافَةَ وَضِدَّهَا الْقَذَرَ ؛ وَالْحَيَاءَ وَضِدَّهُ الْجَلَعَ ؛ وَالْقَصْدَ وَضِدَّهُ الْعُدْوَانَ ؛ وَالرَّاحَةَ وَضِدَّهَا التَّعَبَ».

شرح: مِيثَاق، عبارت است از پيمان الهى كه گرفته شده در هر كتاب الهى بر جميع مردمان، اين كه نگويند بر اللّه تعالى مگر حق را؛ و اين، اشارت است به چند آيت، از آن جمله در سوره حج: «وَ أَذِّن فِى النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ» : ۱ و اعلام كن بر مردمان به حج تا آيند نزد تو كه امامى. پس اصل تكليف به حج، براى ملاقات امام هر زمان و طلب علم دين و ترك پيروى ظن است، و لهذا گفته مى شود نزد حجر اسود كه: «أَمَانَتِي أَدَّيْتُهَا وَمِيثَاقِي تَعَاهَدْتُهُ لِتُشْهِدَ لِي بِالْمُوَافَاةِ». ۲
المَعرُوف: شناخته شده به خوبى؛ و اين جا عبارت است از مَأمورٌ بِه در هر كتابِ شريعتى و آن، تقديم پيروى آيات بيّناتِ محكمات بر پيروى آيات متشابهات است. پس مُنكَر (به فتح كاف) عبارت است از مَنهيٌّ عَنْه در هر كتابِ شريعتى و آن، تقديم پيروى متشابهات بر پيروى محكمات است؛ و اين، اشارت است به آيت سوره آل عمران و توبه: «وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ»۳ و آيت سوره اعراف: «وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ»۴ و آيت سوره آل عمران: «فَأَمَّا الَّذِينَ فِى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ»۵ .
السَّتْر (به فتح سين بى نقطه و سكون تاء دو نقطه در بالا، مصدر باب نَصَرَ): پرده پوشيدن بر حال خود، موافق آنچه مى آيد در «كِتَابُ الْاءِيمَانِ وَالْكُفْرِ» در حديث پانزدهمِ باب دويست و سوم كه باب بى عنوان ۶ و بعد از «بَابُ الاِسْتِدْرَاج» است كه: «إنْ قَدرْتَ أنْ لَا تُعْرَفَ فَافْعَلْ».
التَبَرُّج (به باء يك نقطه و راء بى نقطه و جيم): خودنمايى.
يعنى: و روزه داشتن و ضدّ آن، رخنه در روزه كردن است؛ و جنگ با دشمن دين و ضدّ آن، سر باز زدن از حق است؛ و آهنگ كعبه كردن و ضدّ آن، انداختن پيمان الهى است؛ و سخن مردمان را نگاه داشتن و ضدّ آن، سخن چينى است؛ و نيكويى با پدر و مادر و ضدّ آن، نافرمان بردارى پدر و مادر است؛ و به جا آوردن فرمان، چنانچه مى بايد و ضدّ آن، محض صورت فرمان به جا آوردن است؛ و شناخته شده به خوبى و ضدّ آن، ناشناخته شده است؛ و پوشانيدن حال خود و ضدّ آن، خودنمايى است؛ و دين خود را از مخالف پنهان داشتن از ترس آزار و ضدّ آن، بى باكى است به اظهار دين نزد مخالف؛ و سلوك با مردمان، چنانچه از ايشان مى خواهد و ضدّ آن، طلب تفاوت اختلاط است بى وجه؛ و رضا از دشمن به آنچه صلاح هر دو طرف در آن است و ضدّ آن، زياده روى است؛ و پاكيزگى و ضدّ آن، چِركِنى است؛ و شرم و ضدّ آن بى شرمى است؛ و ميانه روى و ضدّ آن، از حدّ گذشتن است؛ و آسودگى به ترك طلبِ فضول دنيا و ضدّ آن، خود را به زحمت داشتن است.

1.حج (۲۲): ۲۷ .

2.الكافي، ج ۴، ص ۱۸۴، بابُ بَدْءِ الحَجَرِ وَالْعِلَّةِ فِي اسْتِلَامِهِ، ح۱ .

3.آل عمران (۳): ۱۰۴ و ۱۱۴؛ توبه (۹): ۷۱ .

4.اعراف (۷): ۱۹۹ .

5.آل عمران (۳): ۷ .

6.در نسخه هاى چاپى كتاب الكافي، عنوان اين باب چنين است: «بابُ مُحَاسَبَةِ الْعَمَلِ».


صافي در شرح کافي ج1
244

شرح: السَّلامة (به فتح سين بى نقطه و تخفيف لام، مصدر باب عَلِمَ): اجتناب از محلّ فتنه و آشوب.
الْبَلَاء (به فتح باء و تخفيف لام و الف و همزه منقلبه از واو، مصدر باب نَصَرَ): آزمودن؛ و مراد اين جا، گرفتارى به فتنه و آشوب است.
الشَّهَامَة (به فتح شين بانقطه، مصدر باب حَسُنَ): تندى در تصوّر مبادى در وقت اراده فكر.
فَهْم (به فتح فاء و فتح يا سكون هاء) به معنى تندى انتقال از مبادى، سوى مطالب است، در فكر براى تحصيل علم به قضايايى كه متعلّق به معاشرت با مردمان نيست.
الْغَبَاوَة (به فتح غين و باء يك نقطه، مصدر باب عَلِمَ): كُندى در انتقال.
مُدَارَاة (به دال بى نقطه و الف كه گاهى به جاى آن، همزه مى باشد) مصدر باب مفاعله است.
غَيْب (به فتح غين بانقطه و سكون ياء) مصدر باب «ضَرَبَ» است. و به تخفيف ياء مفتوحه، جمع غايب است، مثل خَدَم و خادم. و به ضمّ غين و تشديد ياء مفتوحه نيز، جمع غايب است. و بنا بر اوّل، مصدر به معنى اسم فاعل است و اِفراد و جمع در آن، مساوى است. و بر هر تقدير، مراد به سَلَامَةَ الغَيْب اين است كه: غايبان، آزارى از او نكشند به بدگويى. پس غيبت و حضورشان يكسان است.
يعنى: و فرمان بردارى و ضدّ آن، نافرمان بردارى است؛ و زارى و ضدّ آن، سربلندى است؛ و اجتناب از محلّ فتنه و ضدّ آن، گرفتار شدن است؛ و دوستىِ ظاهر با مردمان و ضدّ آن، دشمنى كسى ظاهر كردن است؛ و راستگويى و ضدّ آن، دروغگويى است؛ و كردنِ به كار آمدنى و ضدّ آن، كردنِ به كار نيامدنى است؛ و رعايت سپرده و ضدّ آن، تصرّف بى جا در سپرده است؛ و بى غرض سخن گفتن و ضدّ آن، غرض آلوده گفتن است؛ و تندى در تصوّر مبادى و ضدّ آن، كُندى در آن تصوّر است؛ و تندى در انتقال از مبادى، سوى مطالب در قضاياى عقليّه و ضدّ آن، كُندى در آن است؛ و شناخت قدر اهل فضل و ضدّ آن، ناشناسى است؛ و تغافل از بدِ كسى و ضدّ آن، به روى كسى آوردن است؛ و در حاضرانه و غايبانه مردمان به يك روش بودن و ضدّ آن، دو رو بودن است؛ و رازِ خود نگاه داشتن و ضدّ آن، برملا كردن راز است؛ و نماز صحيح گذاردن و ضدّ آن، ضايع گذاردن نماز است، چنانچه گفته در آيت سوره مريم: «أَضَاعُواْ الصَّلَوةَ وَ اتَّبَعُواْ الشَّهَوَ تِ»۱ .

1.مريم (۱۹): ۵۹ .

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 80338
صفحه از 500
پرینت  ارسال به