۰.اصل: «وَالصَّوْمَ وَضِدَّهُ الْاءِفْطَارَ ؛ وَالْجِهَادَ وَضِدَّهُ النُّكُولَ ؛ وَالْحَجَّ وَضِدَّهُ نَبْذَ الْمِيثَاقِ ؛ وَصَوْنَ الْحَدِيثِ وَضِدَّهُ النَّمِيمَةَ ؛ وَبِرَّ الْوَالِدَيْنِ وَضِدَّهُ الْعُقُوقَ ؛ وَالْحقّ يقَةَ وَضِدَّهَا الرِّيَاءَ ؛ وَالْمَعْرُوفَ وَضِدَّهُ الْمُنْكَرَ ؛ وَالسَّتْرَ وَضِدَّهُ التَّبَرُّجَ ؛ وَالتَّقِيَّةَ وَضِدَّهَا الْاءِذَاعَةَ ؛ وَالْاءِنْصَافَ وَضِدَّهُ الْحَمِيَّةَ ؛ وَالتَّهْيِئَةَ وَضِدَّهَا الْبَغْيَ ؛ وَالنَّظَافَةَ وَضِدَّهَا الْقَذَرَ ؛ وَالْحَيَاءَ وَضِدَّهُ الْجَلَعَ ؛ وَالْقَصْدَ وَضِدَّهُ الْعُدْوَانَ ؛ وَالرَّاحَةَ وَضِدَّهَا التَّعَبَ».
شرح: مِيثَاق، عبارت است از پيمان الهى كه گرفته شده در هر كتاب الهى بر جميع مردمان، اين كه نگويند بر اللّه تعالى مگر حق را؛ و اين، اشارت است به چند آيت، از آن جمله در سوره حج: «وَ أَذِّن فِى النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ» : ۱ و اعلام كن بر مردمان به حج تا آيند نزد تو كه امامى. پس اصل تكليف به حج، براى ملاقات امام هر زمان و طلب علم دين و ترك پيروى ظن است، و لهذا گفته مى شود نزد حجر اسود كه: «أَمَانَتِي أَدَّيْتُهَا وَمِيثَاقِي تَعَاهَدْتُهُ لِتُشْهِدَ لِي بِالْمُوَافَاةِ». ۲
المَعرُوف: شناخته شده به خوبى؛ و اين جا عبارت است از مَأمورٌ بِه در هر كتابِ شريعتى و آن، تقديم پيروى آيات بيّناتِ محكمات بر پيروى آيات متشابهات است. پس مُنكَر (به فتح كاف) عبارت است از مَنهيٌّ عَنْه در هر كتابِ شريعتى و آن، تقديم پيروى متشابهات بر پيروى محكمات است؛ و اين، اشارت است به آيت سوره آل عمران و توبه: «وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ»۳ و آيت سوره اعراف: «وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ»۴ و آيت سوره آل عمران: «فَأَمَّا الَّذِينَ فِى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ»۵ .
السَّتْر (به فتح سين بى نقطه و سكون تاء دو نقطه در بالا، مصدر باب نَصَرَ): پرده پوشيدن بر حال خود، موافق آنچه مى آيد در «كِتَابُ الْاءِيمَانِ وَالْكُفْرِ» در حديث پانزدهمِ باب دويست و سوم كه باب بى عنوان ۶ و بعد از «بَابُ الاِسْتِدْرَاج» است كه: «إنْ قَدرْتَ أنْ لَا تُعْرَفَ فَافْعَلْ».
التَبَرُّج (به باء يك نقطه و راء بى نقطه و جيم): خودنمايى.
يعنى: و روزه داشتن و ضدّ آن، رخنه در روزه كردن است؛ و جنگ با دشمن دين و ضدّ آن، سر باز زدن از حق است؛ و آهنگ كعبه كردن و ضدّ آن، انداختن پيمان الهى است؛ و سخن مردمان را نگاه داشتن و ضدّ آن، سخن چينى است؛ و نيكويى با پدر و مادر و ضدّ آن، نافرمان بردارى پدر و مادر است؛ و به جا آوردن فرمان، چنانچه مى بايد و ضدّ آن، محض صورت فرمان به جا آوردن است؛ و شناخته شده به خوبى و ضدّ آن، ناشناخته شده است؛ و پوشانيدن حال خود و ضدّ آن، خودنمايى است؛ و دين خود را از مخالف پنهان داشتن از ترس آزار و ضدّ آن، بى باكى است به اظهار دين نزد مخالف؛ و سلوك با مردمان، چنانچه از ايشان مى خواهد و ضدّ آن، طلب تفاوت اختلاط است بى وجه؛ و رضا از دشمن به آنچه صلاح هر دو طرف در آن است و ضدّ آن، زياده روى است؛ و پاكيزگى و ضدّ آن، چِركِنى است؛ و شرم و ضدّ آن بى شرمى است؛ و ميانه روى و ضدّ آن، از حدّ گذشتن است؛ و آسودگى به ترك طلبِ فضول دنيا و ضدّ آن، خود را به زحمت داشتن است.
1.حج (۲۲): ۲۷ .
2.الكافي، ج ۴، ص ۱۸۴، بابُ بَدْءِ الحَجَرِ وَالْعِلَّةِ فِي اسْتِلَامِهِ، ح۱ .
3.آل عمران (۳): ۱۰۴ و ۱۱۴؛ توبه (۹): ۷۱ .
4.اعراف (۷): ۱۹۹ .
5.آل عمران (۳): ۷ .
6.در نسخه هاى چاپى كتاب الكافي، عنوان اين باب چنين است: «بابُ مُحَاسَبَةِ الْعَمَلِ».