۰.اصل: «وَالْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِسُ».
شرح: و دانا به احوال اهل زمانه خود، زور نمى آورد بر او شُبهت ها.
اشارت به جواب گفتگوهاى مخالفان است كه مى گويند كه: چگونه مى شود كه اصحاب رسول صلى الله عليه و آله كه در جنگ ها همراهى ها كرده باشند و شب و روز در خدمت باشند، به يك بار، ترك گفته او كرده، از دين او مرتد شوند و ترك وصىّ او كنند، مگر جماعت كمى.
جواب، اين است كه: كسى كه مشهوران به صلاح را از اهل زمانه خود مى بيند كه چون دنيايى رو به ايشان كند، بى تاب شده، از حال خود مى كيبند، ۱ باكى از مانند اين شُبهت ها و پرده ها ندارد و برگشتن امّت را، مگر جماعت كمى، دور نمى انگارد. و در «كِتَابُ الرَّوْضَة» بعد از حديث نوح ۲ چنين است كه:«واللّه ِ ما أعْجَبُ مِمّن هَلَكَ ، كَيْفَ هَلَكَ؛ ولكن أعْجَبُ مِمَّن نَجا كَيْفَ نَجا»: ۳ به خدا قسم كه تعجّب نمى كنم از جمعى كه گمراه شدند بعد از رسول صلى الله عليه و آله كه چگونه گمراه شدند، و ليك تعجّب مى كنم از جمعى كه از اين فتنه نجات يافتند و بر گفته رسول ايستادند كه چگونه نجات يافتند؛ چه دنيا و حكومت را ترك كردن براى رضاى الهى بسيار مشكل است بر بيشتر مردمان.
۰.اصل: «وَالْحَزْمُ مَسَاءَةُ الظَّنِّ».
شرح: و استواركارى اين است كه از ظاهر مردمان، بازى نخورند و بد گمان باشند تا خلافش معلوم شود؛ چه باطن اكثر مردمان، بد است.
۰.اصل: «وَبَيْنُ الْمَرْءِ وَالْحِكْمَةِ نِعْمَةُ الْعَالِمِ ، وَالْجَاهِلُ شَقِيُّ بَيْنِهِمَا».
شرح: و وصلت مرد و خردمندى، خوشحالىِ امامِ داناست و امامِ نادان، آزرده وصلت مرد و خردمندى است؛ چه امام دانا دوست مى دارد كه هر مردى با خردمندى باشد تا دين اسلام رواج گيرد، و امام نادان، مى خواهد كه هر مردى بى خردمندى باشد تا شرك رواج گيرد در صورت ۴ اسلام.
از اين تقرير ظاهر مى شود كه بَيْن مرفوع و مبتداست. المَرْء مضافٌ اِليه است.
وَ الحِكْمة عطف است بر المَرْء. نِعْمةُ مرفوع و خبر مبتداست.
العالِم (به كسر لام) مضافٌ اِليه است. وَ الْجَاهِل، مرفوع و مبتداست.
شَقيّ، مرفوع و خبر مبتداست.
بَيْنِهِمَا مجرور و مُضافٌ اِليه است و ضمير، راجع به المَرْء و الحِكْمة است.