277
صافي در شرح کافي ج1

[حديث] پنجم

۰.اصل: [عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِّ، عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّه ِ ـ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا ـ رَفَعَهُ، قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام : ]«قَالَ رَسُولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ».

شرح: اين، ظاهر است از شرح حديث اوّل.

[حديث] ششم

۰.اصل: [وَفِي حَدِيثٍ آخَرَ، قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام :]«قَالَ رَسُولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلى كُلِّ مُسْلِم، أَلَا وَإِنَّ اللّه َ يُحِبُّ بُغَاةَ الْعِلْمِ».

شرح: اين، ظاهر است از شرح حديث اوّل.

[حديث] هفتم

۰.اصل: [عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللّه ِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسى، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ، قَالَ: ]سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام يَقُولُ:«تَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ؛ فَإِنَّهُ مَنْ لَمْ يَتَفَقَّهْ مِنْكُمْ فِي الدِّينِ، فَهُوَ أَعْرَابِيٌّ؛ إِنَّ اللّه َ تَعَالى يَقُولُ فِي كِتَابِهِ: «لِيَتَفَقَّهُوا فِى الدِّينِ وَلِيُنْذِرُواقَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ» » ۱ .

شرح: التَفَقُّه (مصدر باب تفعُّل كه مطاوع باب تفعيل است): فراگرفتن كسى از ديگرى فقه را. الفِقْه (به كسر فاء و سكون قاف، مصدر باب «عَلِمَ» و «حَسُنَ»): فهميدن و فهميدگى، به معنى علمى كه عمل به آن شود. پس فقه و فهم، اَخصّ مطلق است از علم؛ زيرا كه علمِ بى عمل را فقه نمى گويند و فهم نيز نمى گويند.
الدِّين (به كسر دال و سكون ياء): خدا پرستى؛ و آن، دو قسم است: اوّل، حق؛ دوم، باطل.
دين حق، آن است كه موافق «مَا أَنْزَلَ اللّه ُ عَلى رَسُولِهِ» باشد و «مَا أَنْزَلَ اللّه ُ عَلى رَسُولِهِ» عبارت است از آنچه در محكمات قرآن، بسيار صريح و مكرّر شده؛ و آن، نهى از پيروى ظن و از اختلاف در فتوا يا قضا از روى ظن است، موافق آيت سوره بقره: «إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَآ أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ» . ۲
و آن، در جميع شرايع انبيا قرار داده شده، چنانچه در امثال آيت سوره شورى است كه: «شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَ الَّذِى أَوْحَيْنَآ إِلَيْكَ وَ مَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَ هِيمَ وَ مُوسَى وَ عِيسَى أَنْ أَقِيمُواْ الدِّينَ وَ لَا تَتَفَرَّقُواْ فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِى إِلَيْهِ مَن يَشَآءُ وَ يَهْدِى إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ» . ۳
و آن را صراط مستقيم و ملّت ابراهيم مى نامند، مثل آيت سوره فاتحه كه: «اهْدِنَا الصِّرَ طَ الْمُسْتَقِيمَ»۴ و بيان شد در شرح اوّل خطبه و سوره انعام كه: «قُلْ إِنَّنِى هَدَانِى رَبِّى إِلَى صِرَ طٍ مُّسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِّلَّةَ إِبْرَ هِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ» . ۵
و آن است «اَحْسَنُ الْحَدِيث» و «كتاب متشابه» و «مَثانى» كه در آيت سوره زمر است كه: «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَـبًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِىَ»۶ و بيان مى شود در «كِتَابُ التَّوْحِيد» در شرح حديث ۷ سومِ «بَابُ النَّوَادِر» ۸ كه باب بيست و سوم است و به اين، واضح مى شود آيت سوره توبه كه: «الْأَعْرَابُ أَشَدُّ كُفْرًا وَ نِفَاقًا وَ أَجْدَرُ أَلَا يَعْلَمُواْ حُدُودَ مَآ أَنزَلَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ»۹ بنا بر اين كه حدود به معنى اطراف باشد، خواه اطراف داخله و خواه اطراف خارجه، موافق آنچه مى آيد در حديث سومِ «بَابُ الرَّدّ إلَى الْكِتَابِ وَ السُّنَّة» كه باب بيست و يكم است كه: «مَا خَلَقَ اللّه ُ حَلَالاً وَلَا حَرَاماً إِلّا وَلَهُ حَدٌّ كَحَدِّ الدَّارِ، فَمَا كَانَ مِنَ الطَّرِيقِ فَهُوَ مِنَ الطَّرِيقِ، وَمَا كَانَ مِنَ الدَّارِ فَهُوَ مِنَ الدَّارِ».
پس حدود ۱۰ «مَا أَنْزَلَ اللّه ُ عَلى رَسُوله» دو نوع باشد: اوّل، حدود داخله و آن، مسائلى باشد كه عمل به آن محكمات، بى علم به آن مسائل، ميسّر نيست؛ دوم، حدود خارجه، مثل غلوّ و انتحال و تأويل كه بيان مى شود در شرح حديث دومِ باب آينده.
و علم اَعراب به آن حدود، موقوف است بر آمدن بعض ايشان سوى دار العلم و سؤالِ «أهل الذكر» و آن اَعراب به آن نيامدند و به مكابره، آن محكمات را تأويل و تخصيصِ نامعقول كردند و پيروى ظن در نفس احكام اللّه تعالى و اختلاف از روى ظن كردند، به غفلت از اين كه در هر زمان تا انقراض دنيا عالِمى به جميع نفس احكام اللّه تعالى خواهد بود و اگر متمكّن شود، نشر علم به نفس احكام اللّه تعالى در آن مسائل مى كند به وسيله طوايف فِرَق.
پس آن اَعراب كافر، مدّعى ايمان شدند، موافق آيت سوره حجرات: «قَالَتِ الْأَعْرَابُ ءَامَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُواْ وَ لَـكِن قُولُواْ أَسْلَمْنَا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْاءِيمَـنُ فِى قُلُوبِكُمْ وَ إِن تُطِيعُواْ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» . ۱۱
و مراد به اَعراب در اين دو آيت، اكثر اَعراب است به قرينه آيت سوره توبه كه: «وَ مِنَ الْأَعْرَابِ مَن يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْأَخِرِ» . ۱۲
مِنْكُم احتراز است از كسى كه آن محكمات قرآن را نشنيده باشد و احتراز است از كسى كه آنها را شنيده باشد و معنى تحت اللفظ آنها را نفهميده باشد، مثل بعض عجم؛ زيرا كه ايشان مستضعف اند و شايد كه معذور باشند.
الأعرابيّ (به تشديد ياء نسبت): واحد اَعراب كه به معنى ساكنان باديه از جمله عرب است، نظير جنّ و جنّى؛ و مراد اين جا، صاحب كفر و نفاق است كه حال اكثر اَعراب است. در سوره توبه چنين است: « وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَآفَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَـآئِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِى الدِّينِ وَ لِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ»۱۳ و در اين آيت، چند احتمال است:
از آن جمله كه مستنبَط ۱۴ از قول امام در اين حديث كه فَهُوَ أعرابيّ اين است كه: «المؤمنون» عبارت است از بعض اَعراب كه مذكور شدند در آيت: «وَ مِنَ الْأَعْرَابِ مَن يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْأَخِرِ»۱۵ و ايشان جمعى اند كه طايفه اى از جمله خود را فرستادند براى تفقّه در دين و آن طايفه، انذار كردند قوم خود را. پس جميع ايشان مؤمن شدند، بى لزومِ حَرَج و تكليفِ مَا لا يُطَاق.
«لام» در «ليَنفرُوا» براى تأكيد نفى است، يا براى تعليل است، به اعتبار اين كه مؤمنان براى خدا پرستى مخلوق شده اند، موافق آيت سوره ذاريات كه: «وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاءِنسَ إِلَا لِيَعْبُدُونِ»۱۶ خواه ضمير جمع، ۱۷ راجع به مؤمنين باشد و خواه راجع به جنّ و انس باشد. و چون خدا پرستىِ جمعى به عنوان حق، موقوف باشد بر تفقّه در دين و آن، موقوف باشد بر نَفْر، ۱۸ پس خدا پرستى ايشان موقوف بر نَفْر خواهد بود، پس خَلق ايشان براى نَفْر نيز خواهد بود.
«فاء» در «فَلَوْ لَا» براى تفريع است بر بيان سهولت طريقِ حصول تفقّه در دين براى مؤمنان از جمله باديه نشينان عرب، به اعتبار اين كه موقوف بر نَفْر كافّه ايشان نشد.
«لَوْ لَا» براى توبيخ و تنديم است. ضمير «مِنْهُم» راجع به «المؤمنون» نيست؛ بلكه راجع به «الأعراب» در آيت «الْأَعْرَابُ أَشَدُّ كُفْرًا وَ نِفَاقًا»۱۹ است و ايشان اند كه دعوى ايمان به خدا و به رسولش و به قرآن كردند و ايمان ندارند.
و اين توبيخ، اشارت است به اين كه حجّتِ اللّه تعالى بر ايشان تمام شده، به سبب محكمات قرآن كه متواتر شده نزد ايشان و ايشان خود را بازى داده، تغافل كرده اند و به تأويل و تخصيص نامعقول، پيروى ظن و اختلاف از روى ظن كرده اند. و رؤساى ضلالت، بعد از وفات رسول اللّه صلى الله عليه و آله مستظهر به امثال ايشان شدند و به اشتهاى خود، آن را اجتهاد نام كردند و قواعد، براى آن اختراع كردند و آنها را حدود داخله «مَا أَنْزَلَ اللّه ُ عَلى رَسُولِهِ» شمردند.
و اگر نَفْر براى تفقّه در دين مى كردند، مى دانستند كه حدود داخله ما «أَنْزَلَ اللّه ُ عَلى رَسُولِهِ» آنها نيست؛ بلكه سؤالِ «أهل الذكر» است از هر غير معلوم كه حاجت به آن افتد، بى واسطه يا به واسطه معلومة الصِدق، اگر ميسّر باشد و به واسطه غير معلومة الصِدق، به شروط مقرّره نزد شيعه اماميّه در جواز عمل به خبر واحد، بى آن كه مناط عمل به خبر واحد، ظن به نفس حكم واقعى باشد و بى آن كه فتوا يا قضا به آن، واقع شود.
الإنْذار: ترسانيدن از عذاب آخرت، كه در صريح قرآن، وعيد به آن شده بر مخالفت آيات محكماتِ ناهيه از پيروى ظن. و ذكر اِنذار به جاى اِخبار در اين مقام، اشارت است به اين كه پيروى ظن بعد از اطّلاع بر آن محكمات، باعثى ندارد سواى معارضه وهميّه و ترك التفات سوى ذكر اللّه ، چنانچه بيان مى شود در «كِتَابُ التَّوْحِيد» در شرح حديث سومِ باب بيست و سوم كه «بَابُ النَّوَادِر» است و در دفع معارضه وهميّه، كافى است اظهار احتمال و تنبيه بر موضع خطا [و] چه جاى استدلال به آياتِ دالّه بر وجوب عالِمى به جميع نفس احكام الهى در هر زمان تا انقراض دنيا؟
بدان كه اين تقرير، منطوقِ اين آيت است و استدلال به مفهوم اين آيت بر وجوب معرفت امام زمان، مى آيد در «كِتَابُ الْحُجَّة» در احاديث باب هشتاد و هشتم كه «بَابُ مَا يَجِبُ عَلَى النَّاسِ عِنْدَ مُضِيِّ الْاءِمَام» است و بيان مى شود. و از اين تقرير، ظاهر مى شود كه اين آيت، دليل است بر نفى جواز عمل به خبر واحد به طريقت مخالفان كه مناط آن را حصول ظن به نفس حكم اللّه واقعى مى شمرند و تجويز مى كنند اِفتا و قضا را به آن ظن . عجب آن كه بعض مخالفان، اين آيت را دليل حجّيت عمل به خبر واحد به طريقت خودشان شمرده اند.
يعنى: شنيدم از امام جعفر صادق عليه السلام مى گفت كه: خوب، دانا شويد در خدا پرستى؛ چه به درستى كه شأن، اين است كه هر كه خوب، دانا نشد از جمله شما در خدا پرستى، پس او مانند يكى از كافران و منافقان باديه نشينان عرب است. بيانِ اين، آن كه: به درستى كه اللّه تعالى مى گويد در قرآن در سوره توبه كه: «وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَآفَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَـآئِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُوا» : ۲۰ و نبودند مؤمنان از جمله باديه نشينان عرب البته، كه آيند به همگى سوى دار العلم. پس چرا نيامدند از هر اهل سرزمينى على حِدَه، از جمله صاحبان كفر و نفاقِ باديه نشينان عرب، بعضى سوى دار العلم، براى اين كه خوب، دانا شوند در خدا پرستى و براى اين كه ترسانند از عذاب الهى ـ كه در پيروى ظن است ـ قوم خودشان را، چون برگردند سوى آن قوم تا شايد كه همگىِ آن باديه نشينان اجتناب كنند از پيروى ظن در نفس حكمِ اللّه تعالى و از عذاب آن.

1.توبه (۹): ۱۲۲.

2.بقره (۲): ۱۵۹ .

3.شورى (۴۲): ۱۳.

4.فاتحه (۱): ۶ .

5.انعام (۶): ۱۶۱.

6.زمر (۳۹): ۲۳ .

7.«ظ »: + و .

8.حديث مذكور كه منقول از امام باقر عليه السلام است، چنين است: «نَحْنُ المَثانِي الّذي أعطاهُ اللّه نَبِيَّنا مُحَمّدا صلى الله عليه و آله ».

9.توبه (۹): ۹۷ .

10.ظ : + و .

11.حجرات (۴۹): ۱۴ .

12.توبه (۹): ۹۹ .

13.توبه (۹): ۱۲۲.

14.«ظ »: + است.

15.توبه (۹): ۹۹ .

16.ذاريات (۵۱): ۵۵ و ۵۶ .

17.ضمير جمع در فعل «لِيَعْبُدُونَ».

18.نَفْر: دور شدن، بيرون شدن، كوچ نمودن.

19.توبه (۹): ۹۷ .

20.توبه (۹): ۱۲۲.


صافي در شرح کافي ج1
276

شرح: اين، ظاهر است از شرح سابق.

[حديث] سوم

۰.اصل: [عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى، عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمنِ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ، قَالَ: ]سُئِلَ أَبُو الْحَسَنِ عليه السلام : هَلْ يَسَعُ النَّاسَ تَرْكُ الْمَسْأَلَةِ عَمَّا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ؟ فَقَالَ: «لَا».

شرح: پرسيده شد امام موسى كاظم عليه السلام كه: آيا گنجايش دارد مردمان را نپرسيدن حكم چيزى كه حاجت مى افتد ايشان را به آن چيز؟
پس امام عليه السلام گفت كه: نه.

[حديث] چهارم

۰.اصل: [عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَغَيْرُهُ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ؛
وَمُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى جَمِيعاً، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ، عَنْ أَبِي حَمْزَةَ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ السَّبِيعِيِّ، عَمَّنْ حَدَّثَهُ، قَالَ: ]سَمِعْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام يَقُولُ:
«أَيُّهَا النَّاسُ، اعْلَمُوا أَنَّ كَمَالَ الدِّينِ طَلَبُ الْعِلْمِ وَالْعَمَلُ بِهِ، أَلَا وَإِنَّ طَلَبَ الْعِلْمِ أَوْجَبُ عَلَيْكُمْ مِنْ طَلَبِ الْمَالِ؛ إِنَّ الْمَالَ مَقْسُومٌ مَضْمُونٌ لَكُمْ، قَدْ قَسَمَهُ عَادِلٌ بَيْنَكُمْ، وَضَمِنَهُ، وَسَيَفِي لَكُمْ، وَالْعِلْمُ مَخْزُونٌ عِنْدَ أَهْلِهِ، وَقَدْ أُمِرْتُمْ بِطَلَبِهِ مِنْ أَهْلِهِ؛ فَاطْلُبُوهُ».

شرح: شنيدم از امير المؤمنين عليه السلام مى گفت كه: اى مردمان! بدانيد كه صحّت فروتنى نزد اللّه تعالى، طلب علم به احكام الهى و عمل به آن است. آگاه باشيد! و به درستى كه طلب علم به احكام الهى، واجب تر است بر شما از طلب رزق؛ چه به درستى كه رزق، قسمت كرده شده است ميان شما و به ضمان داده شده است براى شما، به اين روش كه به تحقيق، قسمت كرده رزق را عادلى كه اللّه تعالى باشد و ظلم و خلافِ مصلحت در قسمت نمى كند و ضامن شده اين رزق را در قرآن و البتّه وفا به ضامنىِ خود مى كند.
و علم، نه چنين است؛ بلكه در خزانه سينه هاى امامان به حق جا داده شده است و به تحقيق، شما مأمور شديد به طلب آن علم از آن امامان. كسى براى شما ضامن نشده، چنانچه در سوره انعام گفته كه: «وَمَآ أَنَا عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ» . ۱ پس طلب كنيد آن علم را.

1.انعام (۶): ۱۰۴؛ هود (۱۱): ۸۶ .

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 73800
صفحه از 500
پرینت  ارسال به