297
صافي در شرح کافي ج1

صافي در شرح کافي ج1
296

[حديث] دوم

۰.اصل: [الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ، عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ، عَنْ أَبِي خَدِيجَةَ سَالِمِ بْنِ مُكْرَمٍ] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام ، قَالَ:«النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: عَالِمٌ، وَمُتَعَلِّمٌ، وَغُثَاءٌ».

شرح: الغُثاء (به ضمّ غين بانقطه و تخفيف و تشديد ثاء سه نقطه و الف ممدوده): خار و خاشاك؛ و مراد، اين جا مردمان هرزه كار است.
يعنى: روايت است از امام جعفر صادق عليه السلام گفت كه: مردمان سه قسم اند: اوّل، دانا به جميع احكام الهى كه امام حق باشد؛ و دوم، ياد گيرنده از امام حق، بى واسطه يا به واسطه، آنچه را كه نداند از احكام الهى كه شيعه باشند؛ و سوم: هرزه كارِ عُمْر ضايع كن كه امامان ناحق و تابعان ايشان باشند.

[حديث] سوم

۰.اصل: [مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ عَبْدِ اللّه ِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ، عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ] عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ، قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام :«اغْدُ عَالِماً، أَوْ مُتَعَلِّماً، أَوْ أَحِبَّ أَهْلَ الْعِلْمِ، وَلَا تَكُنْ رَابِعاً؛ فَتَهْلِكَ بِبُغْضِهِمْ».

شرح: اغْدُ (به غين بانقطه و دال بى نقطه، به صيغه امر معتلّ اللام باب «نَصَرَ») از اَفعال ناقصه است.
يعنى: روايت است از ابو حمزه ثُمالى (به ضمّ ثاء سه نقطه و تخفيف ميم) گفت كه: گفت مرا امام جعفر صادق عليه السلام كه: مى باش هر صبح يكى از سه قسم: اوّل، دانا به جميع احكام الهى؛ دوم، ياد گيرنده از دانا به جميع احكام الهى آنچه را كه نداند بى واسطه يا به واسطه؛ سوم، دوست دارنده آن دانا، اگر آن دانا غايب باشد. و نشان دوستدار، اين است كه هر صبح و شام منتظر او باشد و پيروى ظن نكند، چنانچه دشمنانش مى كنند؛ و مباش قسم چهارم كه دانا نباشى و اگر دانا حاضر است، نپرسى و اگر غايب است، انتظارش نكشى و پيروى ظن كنى كه جهنّمى مى شوى به دشمنى اين سه قسم.
حكايت:
مخالفى گفت كه: سخنى كه شيعه در حق ما مى گويند كه: ما دشمن على بن ابى طالبيم، محض افتراست. چگونه دشمن باشد كسى با امام چهارم خود و ما على را بيش از شيعه دوست مى داريم؛ چه مى گوييم كه: كسى حدّ آن نداشت كه با على ستمى كند و او تغافل كند.
گفتم كه: آيا ترسايان كه مى گويند كه: اللّه تعالى خداى سوم است، دشمن اللّه تعالى اند يا دوست؟
گفت كه: دشمن اند.
گفتم كه: چگونه دشمن باشد كسى با خداى سوم خود؟
گفت كه: اين جوابى است كه جان دارد.
گفتم كه: آيا جمعى كه دانند كه اللّه تعالى هست و دشنام او دهند نادانسته، چنانچه اللّه تعالى گفته در سوره انعام كه: «فَيَسُبُّواْ اللَّهَ عَدْوَا بِغَيْرِ عِلْمٍ»۱ دشمن اويند يا نه؟
گفت كه: اين نيز مانند اوّل.
گفتم كه: آيا جهودان در دعوى اين كه ايشان اللّه تعالى را دوست مى دارند و هيچ كس مثل ايشان دوست نمى دارد، چنانچه اللّه تعالى در سوره جمعه حكايت كرده، راست مى گويند به اعتقاد اهل اسلام يا دروغ؟
گفت كه: دروغ.
گفتم كه: شما در دعوى زيادتىِ دوستى، مانند ايشانيد به اعتقاد شيعه. و على، زياد بر رسول صلى الله عليه و آله و جميع اصحابش نيست كه از دشمنان گريخت به غار و برگشت از حديبيّه، چون كفّارْ سر راه گرفتند؛ و زياد بر اللّه تعالى نيست كه فرعون «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى»۲ گفت و او در چندين سال گذرانيد [و زياد بر اللّه تعالى نيست كه] اكثر مردمان احكام او را نابوده انگاشته، انواع بى ادبى مى كنند و مى گذراند تا روز ديوان بزرگ. و گويا كه دروغى را كه در عجز على عليه السلام از نصرت عثمان در وقت كشته شدن او ساخته ايد، به خاطر نداريد.

1.انعام (۶): ۱۰۸ .

2.نازعات (۷۹): ۲۴ .

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 66450
صفحه از 500
پرینت  ارسال به