327
صافي در شرح کافي ج1

[حديث] دوم

۰.اصل: [مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسى، عَنْ حَرِيزٍ، عَنْ زُرَارَةَ وَمُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَبُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ، قَالُوا: ]قَالَ أَبُو عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام لِحُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ فِي شَيْءٍ سَأَلَهُ:«إِنَّمَا يَهْلِكُ النَّاسُ؛ لِأَنَّهُمْ لَا يَسْأَلُونَ».

شرح: گفت امام جعفر صادق عليه السلام حمران بن أعين را در جواب چيزى كه پرسيده بود او را كه: جهنّمى بودنِ مردمان نيست، مگر براى اين كه از دانا نمى پرسند چيزى را كه نمى دانند و پيروى ظن خود يا ظن ديگرى مى كنند.

[حديث] سوم

۰.اصل: [عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيِّ ]عَنْ عَبْدِ اللّه ِ بْنِ مَيْمُونٍ الْقَدَّاحِ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام ، قَالَ: قَالَ:«إِنَّ هذَا الْعِلْمَ عَلَيْهِ قُفْلٌ، وَمِفْتَاحُهُ الْمَسْأَلَةُ».

شرح: روايت است از عبد اللّه بن ميمون قَدّاح (به فتح قاف و تشديد دال بى نقطه و حاء بى نقطه) از امام جعفر صادق عليه السلام ، راوى گفت كه: امام گفت كه: به درستى كه اين دانستن مسائل دين كه اختلاف در آن و در دليل آن مى رود بى مكابره، قفلى دارد كه بى كليدش گشوده نمى شود و كليدش پرسيدن است از دانا.
مراد، اين است كه: به رياضت يا به فكرِ خود گشوده نمى شود.


صافي در شرح کافي ج1
326

باب دهم

اصل:بَابُ سُؤَالِ الْعَالِمِ وَتَذَاكُرِهِ

شرح: اضافه در سُؤال العالِم اضافه مصدر به مفعولٌ بِه است. و مراد به عالِم، كسى است كه دانا باشد به حُدود «مَا أَنْزَلَ اللّه ُ عَلى رَسُولِهِ» كه بيان شد در شرح حديث هفتمِ باب دوم كه «بَابُ فَرْضِ الْعِلْمِ وَ وُجُوبِ طَلَبِهِ وَ الْحَثِّ عَلَيْه» است و عمل به علم خود كند، پس حكم از روى ظن نمى كند. و اگر «مَسْئولٌ عَنْه» را داند، مى گويد آن را و الّا مى گويد كه نمى دانم تا ديگرى پرسيده شود و منتهى شود به داناى آن «مَسئولٌ عَنْه».
التَّذَاكُر: مذكور كردن جمعى، چيزى را براى يكديگر تا فراموش نشود. ضمير تَذاكُره راجع به علم است كه مفهوم است از عالِم. و مراد به علم، آيات بيّناتِ محكماتِ ناهيه از پيروى ظن و از اختلاف از روى ظن است، به قرينه امثال حديث هفتمِ اين باب. و اضافه اين جا نيز، اضافه مصدر به مفعولٌ بِه است.
يعنى: اين باب، بيان پرسيدن داناى حُدود «مَا أَنْزَلَ اللّه ُ عَلى رَسُوله» و به ياد يكديگر آوردنِ علم است.
در اين باب، ده حديث است.

[حديث] اوّل

۰.اصل: [عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ] عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام ، قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ مَجْدُورٍ أَصَابَتْهُ جَنَابَةٌ، فَغَسَّلُوهُ، فَمَاتَ، قَالَ:«قَتَلُوهُ، أَلَا سَأَلُوا؛ فَإِنَّ دَوَاءَ الْعِيِّالسُّؤَالُ».

شرح: أَلّا (به فتح همزه و تشديد لام) حرف تنديم است.
الْعِيّ (به كسر عين بى نقطه و تشديد ياء دو نقطه در پايين، مصدر معتلّ العينِ يائى و معتلّ اللامِ يائىِ باب «عَلِمَ»): كندى؛ و مراد اين جا، كندى ذهن است به نادانى مسائل دين.
يعنى: روايت است از بعض ياران ما از امام جعفر صادق عليه السلام ، راوى گفت كه: پرسيدم او را از اين مسئله كه: شخصى صاحب آبله بود. جُنُب شده بود، پس مَردُمش غسلش دادند و به سبب اين، مُرد؟
گفت كه: ايشان كشته اند او را. مى بايست پرسند اين مسئله را از دانا؛ چه به درستى كه نادانىِ مسائلِ دين، دردى است كه دوايى ندارد جز پرسيدن.

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 66353
صفحه از 500
پرینت  ارسال به