331
صافي در شرح کافي ج1

[حديث] دهم

۰.اصل: [عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ ، عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ، عَنْ مَنْصُورٍ الصَّيْقَلِ، قَالَ: ]سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام يَقُولُ:«تَذَاكُرُ الْعِلْمِ دِرَاسَةٌ، وَالدِّرَاسَةُ صَلَاةٌ حَسَنَةٌ».

شرح: الدِّرَاسة (به كسر دال بى نقطه، مصدر باب «نَصَرَ» و «ضَرَبَ»): تعليم كتاب به كسى كه جاهل است.
صَلاةٌ حَسَنة اشارت است به اين كه: هر كه يك نماز او مقبول شود، معذّب نمى شود، چنانچه مى آيد در «كِتَابُ الصَّلاَة» در حديث يازدهمِ باب اوّل.
يعنى: شنيدم از امام محمّد باقر عليه السلام مى گفت كه: به ياد هم آوردن آيات بيّناتِ محكمات، ثواب درس گفتن آن دارد؛ و ثواب درس گفتنِ آن، ثواب نمازى است كه مقبول درگاه الهى باشد.


صافي در شرح کافي ج1
330

شرح: روايت است از ابى الجارود گفت كه: شنيدم از امام محمّد باقر عليه السلام مى گفت كه: رحمت كناد اللّه تعالى بنده اى را كه زنده كرد دانش را ـ كه بيان شد در شرح حديث سابق ـ راوى گفت كه: گفتم كه: چيست زنده كردن آن؟
گفت كه: گفتگو كردن به آن با جمعى كه در فكر آخرت اند و از گناهان پرهيزگارند تا فراموش نشود و دانا بسيار شود.

[حديث] نهم

۰.اصل: [مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ عَبْدِ اللّه ِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَجَّالِ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ، رَفَعَهُ، قَالَ: ]قَالَ رَسُولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله :«تَذَاكَرُوا الْعِلْمَ وَتَلَاقَوْا وَتَحَدَّثُوا؛ فَإِنَّ الْحَدِيثَ جَلَاءٌ لِلْقُلُوبِ؛ إِنَّ الْقُلُوبَ لَتَرِينُ كَمَا يَرِينُ السَّيْفُ، وَجَلَاؤُهُ الْحَدِيدُ».

شرح: تفسير عِلم گذشت در شرح حديث هفتم.
الفْ لامِ الحَديث، براى عهد خارجى است و مراد، علم است. و استعمال حديث در آيات قرآن، موافق است با امثال آيت سوره زمر: «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ»۱ .
جَلاء در اوّل (به فتح جيم و تخفيف لام و الف ممدوده) مصدر معتلّ اللام واوىِ باب «نَصَرَ» است، به معنى انكشاف و خروج از كدورات؛ و مستعمل شده به معنى باعث انكشاف و خروج از كدورات، براى مبالغه.
لِلْقُلُوب صفت جَلَاء است. و لام براى تقويتِ تعديه نيست؛ زيرا كه جَلاء اين جا، مصدر لازم است به مناسبت جَلاء در دوم. مطرزى در مُغرب گفته: «الْجَلَاء (بالفتح والمدّ): الخُرُوجُ عَنِ الْوَطَنِ أَوِ الْاءِخْرَاجُ؛ يُقَالُ: جَلَا السُّلْطَانُ القَوْمَ عَنْ أَوْطَانِهِمْ، وأجْلَاهُمْ فَجَلَوْا وأجْلَوْا، أَيْ أَخْرَجَهُمْ فَخَرَجُوا؛ كِلَاهُمَا يَتَعَدّى وَلَا يَتَعَدّى». ۲
تَرِينُ (به راء بى نقطه و ياء دو نقطه در پايين) به صيغه مضارع معلومِ باب «ضَرَبَ»، مأخوذ است از رَيْن (به فتح راء و سكون ياء) به معنى زنگ و چرك و مانند آنها كه محيط به دل يا شمشير مى شود.
جَلاء در دوم، به تشديد و تخفيف لام مى تواند بود. و بنا بر اوّل، مبالغه «جالِي» است و بنا بر دوم، مصدر مستعمل شده در اسم فاعل براى مبالغه؛ و حاصل هر دو، يكى است.
حَديد (به فتح حاء بى نقطه و كسر دال بى نقطه اوّل) به معنى تند است، مثل «فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ »۳ و مراد، اين است كه: چنانچه شمشير، چندان كه جلا بيشتر دارد، كارگرتر است، دل نيز چندان كه جلا بيشتر دارد به وسيله حديث، كارگرتر است در طاعت اللّه تعالى. پس جمله «جَلَاؤُهُ الْحَدِيد» استيناف بيانى براى تقويت تشبيهى است كه مذكور است سابقاً.
يعنى: گفت رسول اللّه صلى الله عليه و آله كه: به ياد هم آوريد آيات بيّناتِ محكمات را و با هم ملاقات كنيد و با هم گفتگو كنيد در دفع شبهات از آن آيات؛ چه آن آيات به غايت، باعث جلا براى دل هاست. به درستى كه دل ها هر آيينه زنگ مى گيرد، چنانچه زنگ مى گيرد شمشير. بيانِ اين، آن كه: به غايت جلادار از جمله شمشير، تند و كارگر است.

1.زمر (۳۹): ۲۳.

2.المُغرب، ص ۸۸ (جلو).

3.ق (۵۰): ۲۲.

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 66393
صفحه از 500
پرینت  ارسال به