شرح: آمد مردى سوى امام زين العابدين عليه السلام . پس پرسيد او را از مسئله اى چند. پس امام، جوابِ آنها گفت.
آن مرد، بعد از رفتن، برگشت تا مسئله چندِ ديگر پرسد. پس امام عليه السلام گفت كه: به وحى الهى، نوشته شده در انجيل عيسى اين كه: مطلبيد دانش چيزى را كه نمى دانيد، بر حالى كه هنوز عمل نكرده ايد به آنچه دانستيد؛ چه دانشى كه عمل كرده نشد به آن، زياد نشد صاحبش، مگر به اعتبار كافرى و زياد نشد صاحبش نسبت به اللّه تعالى، مگر به اعتبار دورى.
[حديث] پنجم
۰.اصل: [مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ]عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام ، قَالَ: قُلْتُ لَهُ: بِمَ يُعْرَفُ النَّاجِي؟ قَالَ:«مَنْ كَانَ فِعْلُهُ لِقَوْلِهِ مُوَافِقاً، فإِنَّما لَهُ الشَّهَادَةُ، وَمَنْ لَمْ يَكُنْ فِعْلُهُ لِقَوْلِهِ مُوَافِقاً، فَإِنَّمَا ذلِكَ مُسْتَوْدَعٌ».
شرح: اين حديث با ضميمه ـ كه باعث توضيح اين است ـ مى آيد در «كِتَابُ الْاءِيمَانِ وَالْكُفْرِ» در «بَابٌ فِي عَلَامَةِ الْمُعَار» كه باب صد و هشتاد و سوم است.
مراد به ناجى كسى است كه معذّب به جهنّم نشود اصلاً يا مخلّد نباشد، از جمله منسوبين به مذهب شيعه اماميّه يا منسوبين به تصديق قرآن يا منسوبين به تصديق كتاب شريعتى از كتاب هاى اللّه تعالى.
فِعْلُه عبارت است از قدر مشترك ميان عملى يا حُكمى كه از روى پيروى ظنّ يا پيروى علم است.
قَوْله عبارت است از اعتراف به قرآن يا مانند آن از كتاب هاى شريعت اللّه تعالى به اعتبار اشتمال هر كدام بر آيات بيّناتِ محكماتِ ناهيه از پيروى ظنّ در عمل و در حكم. پس موافقت فعل با قول، عبارت است از ترك پيروى ظنّ در عمل و در حكم.
يعنى: روايت است از مفضّل بن عمر، از امام جعفر صادق عليه السلام ؛ مفضّل گفت كه: گفتم امام را كه: به چه نشان، شناخته مى شود صاحب نجات قيامت؟
امام گفت كه: هر كه كردارش با گفتارش موافق است. پس جز اين نيست كه ثابت است براى او و بس، گواهى به نجات قيامت. و هر كه كردارش با گفتارش موافق نيست، پس نيست او مگر مكانِ عاريتِ ايمان، به معنى اين كه مؤمن رسمى است، نه حقيقى. پس دو خطر دارد، چنانچه گذشت در شرح «وَ ذلِكَ بِتَوْفِيقِ اللّه ِ» تا آخر، در خطبه.