361
صافي در شرح کافي ج1

[حديث] چهارم

۰.اصل: [مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ، عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ، عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْمُكَارِي، عَنْأَبِي بَصِيرٍ: ]عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام فِي قَوْلِ اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ :«فَكُبْكِبُوا فِيها هُمْ وَالْغَاوُونَ»۱، قَالَ:«هُمْ قَوْمٌ وَصَفُوا عَدْلاً بِأَلْسِنَتِهِمْ ثُمَّ خَالَفُوهُ إِلى غَيْرِهِ».

1.شعرا (۲۶): ۹۴.


صافي در شرح کافي ج1
360

شرح: السُّوء (به ضمّ سين بى نقطه و سكون واو و همزه): آفت، مثل لكّه پيسى؛ و مراد اين جا، آفت دين مردمان است به سبب حُبّ دنيا و پيروى ظن و مانند آن.
كَيْفَ براى تعجّب است؛ و مراد، اين است كه: سخت، افروخته خواهد شد.
يعنى: گفت عيسى پسر مريم عليه السلام كه: واى بر دانايانى كه آفت دين اند. چگونه افروخته خواهد شد بر ايشان، آتش دوزخ؟!

[حديث] سوم

۰.اصل: [عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ؛ وَمُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ، عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ، قَالَ: ]سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام يَقُولُ:«إِذَا بَلَغَتِ النَّفْسُ هَاهُنَا ـ وَأَشَارَ بِيَدِهِ إِلى حَلْقِهِ ـ لَمْ يَكُنْ لِلْعَالِمِ تَوْبَةٌ»، ثُمَّ قَرَأَ : «إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللّه ِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ»۱ ».

شرح: نَفْس (به فتح نون و سكون فاء است) و ظاهرِ اين، ابطال تجرّد نفس ناطقه است.
مراد به عَالِم، داناست به كبيره بودن كبيره كه از او صادر مى شود. و كبيره، گناهى است كه وعيد به جهنّم بر آن شده باشد. پس مراد به جاهل، نادان به كبيره بودن آن است، با وجود علم به حرام بودن آن. در سوره نساء چنين است: «إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِن قَرِيبٍ فَأُوْلَـئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا»۲ .
در اين آيه، چند احتمال است، از آن جمله اين كه عَلى در اصل براى اضرار است و مستعمل شده اين جا به نوعى از مجاز در قبول عمل با وجود گذشتنِ وقت مقرّر آن، براى اشارت به اين كه اگر پشيمانى از گناه، پيش از بلوغ نفس به حلق باشد، مقبول تر است نزد اللّه تعالى. و ظرف، خبر مبتداست.
لِلّذِينَ متعلّق به ظرف سابق است، يا خبر بعد از خبر است.
سُوء (به ضمّ سين و سكون واو [و ]همزه) در اصل، مصدر باب «نَصَرَ» است، به معنى بدى؛ و از آن، مأخوذ است فعل ذّم، مثل «سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ»۳ و اين جا مستعمل شده به معنى بد، به عنوان مبالغه. پس عبارت از كبيره است.
باء در بِجَهَالَة براى مُلابست است و اين، محلّ استشهاد است؛ زيرا كه افاده اين مى كند كه اگر با علم به كبيره بودن باشد، توبه آن وقت، مقبول نمى شود اصلاً؛ بلكه اگر حَقُّ النَّاس باشد و مراجعت شود، احتمال نجات هست بعد از حساب و اِلّا فَلاَ، چنانچه مذكور شد در شرح حديث اولِّ باب سابق: و اگر حق اللّه باشد، احتمال نجات هست بعد از حساب.
«ثُمَّ» براى تراخى است. مِنْ به معنى «فِي» است. قَريب عبارت است از وقتى كه متّصل است به لقاء اللّه و آن، وقتِ بلوغ نفس به حلق است.
«فاء» در فَأُولئِكَ براى بيان و دفع توهّم اين است كه سنگينىِ قبولِ آن توبه بر اللّه تعالى، باعث ترك قبولِ آن شود.
يعنى: شنيدم از امام جعفر صادق عليه السلام مى گفت كه: چون رسد جان به اين جا - و اشارت كرد به دست خود، سوى حلق خود - نيست براى دانا به كبيره بودن كبيره كه كرده باشد آن را، اين كه اللّه تعالى قبول كند توبه او را. بعد از آن، امام عليه السلام خواند گفته اللّه تعالى را در سوره نساء كه: جز اين نيست كه قبول توبه، سنگين است بر اللّه تعالى براى جمعى كه مى كنند كبيره را با نادانىِ ايشان به كبيره بودن آن و به تراخى، توبه مى كنند در وقتى كه نزديك به مردن است كه جان به حلق رسيده است.
بيانِ اين، آن كه: آن جماعت، بازگشت مى كند اللّه تعالى بر ايشان به قبول توبه ايشان و بوده اللّه ، دانا به مصالح، رعايت كننده مصالح.

1.نساء (۴): ۱۷.

2.نساء (۴): ۱۷.

3.انعام (۶): ۱۳۶؛ نحل (۱۶): ۵۹ ؛ عنكبوت (۲۹): ۴؛ جاثيه (۴۵): ۲۱.

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 66436
صفحه از 500
پرینت  ارسال به