367
صافي در شرح کافي ج1

صافي در شرح کافي ج1
366

۰.اصل: «وَحَكَمَتُهُ الْوَرَعُ، وَمُسْتَقَرُّهُ النَّجَاةُ، وَقَائِدُهُ الْعَافِيَةُ، وَمَرْكَبُهُ الْوَفَاءُ، وَسِلاحُهُ لِينُ الْكَلِمَةِ، وَسَيْفُهُ الرِّضَا، وَقَوْسُهُ الْمُدَارَاةُ».

شرح: حَكَمَة، به فتح حاء بى نقطه و فتح كاف است.
الوَرَع (به فتح واو و فتح راء بى نقطه، مصدر باب «وَرِثَ»): احتراز از مُضرٌّ بِهِ آخرت، مثل تجاوز از قدر مُحتاجٌ اِليه از جمله مسائل كه باعث ترك عمل به معلوم مى شود، چنانچه گذشت در حديث چهارمِ باب چهاردهم كه: «لَا تَطْلُبُوا عِلْمَ مَا لَا تَعْلَمُونَ، ولَمَّا تَعْمَلُوا بِمَا عَلِمْتُم» و مثل خودپسندى، چنانچه گذشت در حديث هفتم آن باب كه: «فَإِنَّ العِلْمَ إِذَا كَثُرَ فِي قَلْبِ رَجُلٍ لَا يَحْتَمِلُهُ قَدَرَ الشَّيْطَانُ عَلَيْه».
المُسْتَقَرّ (به فتح قاف و تشديد راء بى نقطه): قرارگاه.
النَّجَاة (به فتح نون و تخفيف جيم، مصدر باب «نَصَرَ»): رهايى؛ و اين جا عبارت است از مذهب فرقه ناجيه و آن، شناختن امام زمان است كه «ذكرُ اللّه » عبارت از اوست، چنانچه مى آيد در حديث اوّل «كِتَابُ فَضْلِ الْقُرْآن» كه: «نَحْنُ ذِكْرُ اللّه ِ» و اين، اشارت است به آيت سوره رعد: «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمئِنُّ الْقُلُوبُ»۱
و آيت سوره زمر: «تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ»۲ .
القائِد (به قاف و دال بى نقطه): كِشنده؛ و اين جا عبارت است از وسيله استنباط نتيجه از قضاياى معلومه.
الْعَافِية (به عين بى نقطه و فاء و ياء دونقطه در پايين): ضدّ مرض؛ و اين جا عبارت است از برائت از امراض قلبيّه، مثل نفاق، چنانچه گفته: «فِى قُلُوبِهِم مَّرَضٌ»۳ و مثل حُبّ دنيا و پيروى هواى نفس، موافق آنچه در نهج البلاغه است در «وَ مِنْ وَصِيَّةٍ [لَهُ ] لِلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عليهماالسلام» تا آخر كه:
وَابْدَأ قَبْلَ نَظَرِكَ فِي ذلِكَ بِالاِسْتِعَانةِ بِإِلهِكَ، و الرَّغْبَةِ إِلَيْهِ فِي تَوْفِيقِكَ، و تَرْكِ كُلِّ شَائِبةٍ أوْ لَجَتْكَ فِي شُبْهةٍ، أَوْ أسْلَمَتْك إِلى ضَلَالَةٍ، فَإِذَا أيْقَنْتَ أَنْ قَدْ صَفَا قَلْبُكَ فَخَشَعَ، و تَمَّ رَأْيُكَ واجْتَمَعَ، وَ كَانَ هَمُّكَ فِي ذلِكَ هَمّاً وَاحِداً، فَانْظُرْ فِيمَا فَسَّرْتُ لَكَ، وَ إِنْ أَنْتَ لَمْ يَجْتَمِعْ لَكَ ما تُحِبُّ مِنْ نَفْسِكَ، و فَراغِ نَظَرِكَ و فِكْرِكَ، فَاعْلَمْ أَنَّمَا تَخْبِطُ الْعَشْواءَ وَ تَتَوَرَّطُ الظَّـلْمَاءَ. ۴
مَرْكَبه (به فتح ميم و سكون راء بى نقطه و فتح كاف و باء يك نقطه) عبارت است از وسيله زود رسيدن آن به نتيجه.
وَفاء (به فتح واو و فاء و الف ممدوده) عبارت است از رعايت پيمان هاى الهى، مثل آنچه مذكور است در آيت سوره اعراف: «أَلَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِم مِّيثَـقُ الْكِتَـبِ أَن لَايَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ إِلَا الْحقّ»۵ و مى آيد در «كِتَابُ الْحُجَّة» در حديث ششمِ «بَابُ مَعْرِفةِ الإْمَامِ وَ الرَّدِّ إِلَيْهِ» كه باب هفتم است كه: «لَا يَقْبَلُ اللّه ُ إِلَا الْوَفَاءَ بِالشُّرُوطِ وَالْعُهُودِ» و مى تواند بود كه شامل رعايت وعده هاى اين كس با مردمان نيز باشد.
لِينُ الْكَلِمَة عبارت است از نرمى سخن در مقام اتمام حجّت، چنانچه اللّه تعالى گفته در سوره طه كه: «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى» : ۶ پس گوييد فرعون را سخنى نرم، شايد به خاطر خود جا دهد سخن شما را و تصديق كند يا تكذيب نيز نكند به وسيله ترسى از بازخواست دنيا يا آخرت.
سَيْف از جمله سلاح است و ضرورتر از ساير سلاح هاست و لهذا هيچ سپاهى، بى سيف نمى باشد.
رِضا (به كسر راء بى نقطه و ضاد بانقطه و الف مقصوره) عبارت است از ضرورترِ باعث ها بر لين كلمه؛ و آن، خشنودى است به قضاى اللّه تعالى در كفرِ كافر و فسقِ فاسق و مانند آنها. و آن حالت به هم مى رسد از رؤيت ملكوت سماوات و ارض، چنانچه در ابراهيم عليه السلام به هم رسيد و باعث لين كلمه او شد و بيان مى شود در «كِتَابُ التَّوْحِيدِ» در شرح حديث اوّلِ باب بيستم كه «بَابُ الْعَرْشِ وَالْكُرْسِيِّ» است.
المُدَارَاة (به دال بى نقطه و راء بى نقطه و همزه كه گاهى منقلب به الف مى شود): مدافعت؛ و اين جا عبارت است از تغافل از غيبت و پوچ گفتن مخالفان از دور، مثل قول الشاعر:
و لَقَد أَمُرُّ عَلَى اللَئيم يَسُبُّنِيفَمَضَيتُ [ثَمَّةَ]۷قُلتُ لا يَعنِينِي
و آن، تيرى است از شنحِ ۸ كمانى بر جان دشمن.
يعنى: و دهنه آن دانش، پرهيزگارى از خودپسندى است. و قرارگاه آن دانش، رهايى است. و كِشنده آن دانشْ سوى نتيجه، برى بودن است از امراض قلبيّه و جاى سوارىِ آن دانش، رعايت پيمان هاست. و يراق جنگ آن دانش، نرمىِ سخن است. و شمشير آن دانش، خشنودى است به قضاى الهى در خير و شرّ دنيا. و كمان آن دانش، تغافل و گذرانيدن پوچ ها و سرزنش هاى مخالفان است.

1.رعد (۱۳): ۲۸.

2.العين : ص ۳۹ .

3.معجم مقاييس اللغة : ج ۱ ص ۷۰ .

4.زمر (۳۹): ۲۳.

5.بقره (۲): ۱۰؛ مائده (۵): ۵۲ ؛ انفال (۸): ۴۹؛ و مواضع ديگر از قرآن.

6.نهج البلاغه، ص ۳۹۵، نامه ۳۱.

7.اعراف (۷): ۱۷۹.

8.طه (۲۰): ۴۴.

9.«ظ»: شمّة.

10.در «ظ» چنين آمده است. ممكن است كه كلمه «بسيج» باشد كه كاتب آن را اشتباه نوشته است.

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 74398
صفحه از 500
پرینت  ارسال به