[حديث] دهم
۰.اصل: [مُحَمَّدٌ، عَنْ أَحْمَدَ، عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ، عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ]عَنْ حَمْزَةَ بْنِ الطَّيَّارِ: أَنَّهُ عَرَضَ عَلى أَبِي عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام بَعْضَ خُطَبِ أَبِيهِ، حَتّى إِذَا بَلَغَ مَوْضِعاً مِنْهَا، قَالَ لَهُ:«كُفَّ وَاسْكُتْ». ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام : «لا يَسَعُكُمْ فِيمَا يَنْزِلُ بِكُمْ مِمَّا لَا تَعْلَمُونَ إِلَا الْكَفُّ عَنْهُ وَالتَّثَبُّتُ وَالرَّدُّ إِلى أَئِمَّةِ الْهُدى حَتّى يَحْمِلُوكُمْ فِيهِ عَلَى الْقَصْدِ، وَيَجْلُوا عَنْكُمْ فِيهِ الْعَمى، وَيُعَرِّفُوكُمْ فِيهِ الْحقّ، قَالَ اللّه ُ تَعَالى: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»۱ ».
شرح: الذِّكْر: سبب علم در جميع احكام اللّه تعالى. و آن، سه قسم است: اوّل، كتاب الهى، مثل قرآن؛ دوم: رسولى كه كتاب الهى بر او نازل شده و او مترجم آن كتاب است؛ سوم: اوصياى آن رسول كه مترجمان كتاب الهى اند بعد از آن رسول، هر كدام در زمانى؛ و مراد اين جا، مركّب از قسم اوّل و قسم دوم است، چنانچه ظاهر مى شود از آنچه مى آيد در «كِتَابُ الْحُجَّة» در حديث اوّلِ باب بيستم كه «بَابُ أَنَّ أَهْلَ الذِّكْرِ الَّذِينَ أَمَرَ اللّه ُ الْخَلْقَ بِسُؤَالِهِمْ هُمُ الْأَئِمَّةُ عليهم السلام » است كه: «قَالَ رَسُولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : الذِّكْرُ أَنَا، وَ الْأَئِمَّةُ أَهْلُ الذِّكْر» ۲ و در حديث دهمِ باب شصت و چهارم كه «بَابُ مَا نَصَّ اللّه ُ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ وَ رَسُولُهُ عَلَى الْأَئِمَّةِ عليهم السلام وَاحِداً بَعدَ وَاحِدٍ» است كه: «قَالَ: الْكِتَابُ [هُوَ] الذِّكْرُ وَأَهْلُهُ آلُ مُحمَّدٍ عليهم السلام ». ۳
يعنى: روايت است از حمزة بن محمّد طَيّار (به فتح طاء بى نقطه و تشديد ياء دونقطه در پايين) اين كه او عرض كرد بر امام جعفر صادق عليه السلام بعض خطبه هاى پدرش امام محمّد باقر عليه السلام را تا آن كه چون رسيد به موضعى از آن خطبه، امام گفت او را كه: باز ايست از عرض و ساكت باش از سخنى ديگر.
نيز بعد از آن گفت امام جعفر صادق عليه السلام كه: گنجايش ندارد شما را در آنچه فرود مى آيد به شما از كردار و گفتارى كه نمى دانيد حكم آن را، مگر باز داشتن خود از آن و ايستادن از آن و واگذاشتن نيك و بدِ آن، سوى امامان راستى تا وادارند شما را در آن، بر راه راست و برطرف كنند از شما در آن، نادانى را و شناسانند به شما در آن، به كارْ آمدنى را.
چه گفته اللّه تعالى در سوره نحل كه: «وَ مَآ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلَا رِجَالًا نُّوحِى إِلَيْهِمْ فَسْئلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ بِالْبَيِّنَاتِ وَ الزُّبُرِ» : ۴ و نفرستاديم پيش از تو ـ اى محمّد ـ مگر مردانى را كه مى شتابانيديم سوى ايشان احكام شريعت را؛ به اين معنى كه رخصت نمى داديم ايشان را در پيروى ظن با وجود كمالِ قربِ ظن ايشان به صواب. پس ـ اى امّت محمّد ـ سؤال كنيد ائمّه آل محمّد را، اگر نمى دانسته باشيد چيزى را كه اختلاف در آن رود، به استنباط از ضروريّات و محكمات قرآن، هر چند كه ظن داشته باشيد.
توضيحِ اين مى شود در باب بيستمِ «كِتَابُ الْحُجَّة» و مانند اين آيت در سوره انبيا نيز هست.
1.نحل (۱۶): ۴۳؛ انبياء (۲۱): ۷ .
2.ر . ك : ص ۲۷۱ (سراى زندگىِ حقيقى) و ص ۲۷۵ (سراى بيدارى) .
3.الكافى، ج۱، ص ۲۱۰، ح ۱.
4.الكافي، ج۱، ص ۲۹۵، ح ۳. (لازم به ذكر است كه در كافى مطبوع به تحقيق مرحوم غفّارى، تعداد كل احاديثِ باب مذكور هفت حديث مى باشد، ولى گويا مصنّف رحمه الله احاديث باب بعد از آن را نيز كه «بَابُ الْاءِشَارَةِ والنَّصِّ عَلى أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ عليه السلام » مى باشد، پيوست احاديث آن باب شماره زده است، و به همين خاطر، حديث دهمِ باب مذكور، حديث سومِ بابِ بعد از آن در كافى مطبوع مى باشد.
5.نحل (۱۶): ۴۳؛ انبياء (۲۱): ۷.