421
صافي در شرح کافي ج1

شرح: پس گفتم كه: خوشحال داراد تو را اللّه تعالى، آيا دادْ رسول اللّه صلى الله عليه و آله مردمان را بيانى كه اكتفا كنند به آن بيان در زمان خودش تا احتياج به فكر به ديدِ خود نداشته باشند؟
گفت كه: آرى، دادْ آن را و دادْ بيان هر چه را كه احتياج به هم رسانند ايشان سوى آن تا روز قيامت.
پس گفتم كه: آيا پس تلف شد از آن بيان، چيزى كه كسى نداند؟
پس گفت كه: نه؛ چه همگىِ آن بيان، نزد صاحبش است كه امام زمان است از دوازده امام، و مردمان ديگر را حواله به پرسيدن او شده و نهى از عمل به ديدِ خود شده.

[حديث] چهاردهم

۰.اصل: [عَنْهُ، عَنْ مُحَمَّدٍ، عَنْ يُونُسَ، عَنْ أَبَانٍ، عَنْ أَبِي شَيْبَةَ، قَالَ: ]سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام يَقُولُ :«ضَلَّ عِلْمُ ابْنِ شُبْرُمَةَ عِنْدَ الْجَامِعَةِ ـ إِمْلَاءِ رَسُولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله وَخَطِّ عَلِيٍّ عليه السلام بِيَدِهِ ـ إِنَّ الْجَامِعَةَ لَمْ تَدَعْ لِأَحَدٍ كَلَاماً، فِيهَا عِلْمُ الْحَلَالِ وَالْحَرَامِ، إِنَّ أَصْحَابَ الْقِيَاسِ طَلَبُوا الْعِلْمَ بِالْقِيَاسِ، فَلَمْ يَزْدَادُوا مِنَ الْحقّ إِلَا بُعْداً؛ إِنَّ دِينَ اللّه ِ لَا يُصَابُ بِالْقِيَاسِ».

شرح: عبد اللّه بن شُبْرُمه (به ضمّ شين بانقطه و سكون باء يك نقطه و ضمّ راء بى نقطه و تخفيف ميم) فقيه و قاضى مخالفان در كوفه بوده و در قياس، دستى داشته، چنانچه مى آيد در «كِتَابُ الْوَصَايَا» در حديث اوّلِ «بَابُ مَنْ أَعْتَقَ وَ عَلَيْهِ دَيْنٌ» كه باب هجدهم است كه در مسئله اى با ابن ابى ليلى گفتگو كرده و بر ابن ابى ليلى غالب شده به سبب قياس.
جَامعه: كتابى است كه در آن صريح شده معنى هاى آيات متشابهات كه در احكام الهى است و نزد امام زمان از دوازده امام مى بوده و هست و بيان مى شود در «كِتَابُ الْحُجَّة» در احاديث باب چهلم كه «بَابٌ فيه ذِكْرُ الصَّحِيفَةِ وَ الْجَفْرِ وَ الْجَامِعَةِ وَ مُصْحَفِ فَاطِمَة عليهاالسلام» است.
الإِْمْلاَء: گفتن سخنى براى نوشتن آن.
يعنى: شنيدم از امام جعفر صادق عليه السلام مى گفت كه: گمراه شده است دانش ابن شبرمه، نزد كتاب جامعه كه املاى رسول اللّه صلى الله عليه و آله است و خطّ امير المؤمنين عليه السلام است؛ چه به درستى كه جامعه، نگذاشته براى كسى، راه سخنى كه گويد كه چاره نيست به غير قياس و پيروى ظن، به خيال اين كه احكام الهى، همگى در محكماتِ قرآن، صريح نشده و از پيغمبر، متواتر نيست. و اگر كسى گويد كه: «من مى دانم دعوى پيغمبرى كرده»، ۱ آن، كفر است بعد از پيغمبر ما؛ چه در جامعه دانش همگىِ حلال و حرام هست و احتياج به قياس و پيروى ظن و پيغمبرى تازه نيست. به درستى كه صاحبان قياس، جُستند دانش مسائل دين را به قياس كه در آن، پيروى ظن است. پس زياد نشدند نسبت به حق، مگر به اعتبار دورى. به درستى كه دين اسلام كه اللّه تعالى قرار داده در ميان خلايق، دريافته نمى شود به قياس؛ چه قياس، پيروى ظن است و آن، شرك است.

1.«ظ»: + و .


صافي در شرح کافي ج1
420

۰.اصل: فَقُلْتُ: أَصْلَحَكَ اللّه ُ، أَتى رَسُولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله النَّاسَ بِمَا يَكْتَفُونَ بِهِ فِي عَهْدِهِ؟ فقَالَ:«نَعَمْ، وَمَا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ إِلى يَوْمِ الْقِيَامَةِ».
فَقُلْتُ: فَضَاعَ مِنْ ذلِكَ شَيْءٌ؟ فَقَالَ: «لَا، هُوَ عِنْدَ أَهْلِهِ».

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 77073
صفحه از 500
پرینت  ارسال به