429
صافي در شرح کافي ج1

[حديث] بيست و دوم

۰.اصل: [عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ أَبِيهِ مُرْسَلاً، قَالَ: ]قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام :«لَا تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللّه ِ وَلِيجَةً، فَلَا تَكُونُوا مُؤْمِنِينَ؛ فَإِنَّ كُلَّ سَبَبٍ وَنَسَبٍ وَقَرَابَةٍ وَوَلِيجَةٍ وَبِدْعَةٍ وَشُبْهَةٍ مُنْقَطِعٌ، إِلَا مَا أَثْبَتَهُ الْقُرْآنُ».

شرح: در سوره توبه چنين است: «وَلَمْ يَتَّخِذُواْ مِن دُونِ اللَّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً»۱ و مى آيد در «كِتَابُ الْحُجَّة» در حديث پانزدهمِ «بَابٌ فِيهِ نُكَتٌ وَ نُتَفٌ مِنَ التَّنْزِيلِ فِي الوَلَايةِ» كه باب صد و هفتم است و در حديث دهم «[ بَابُ] مَوْلِدِ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بنِ عَلِيٍّ عليهماالسلام» اين كه مراد به مؤمنين اين جا، ائمّه هُدى عليهم السلام است و مى آيد در «كِتَابُ الْحُجَّة» در حديث دهمِ «[ بَابُ ]مَوْلِدِ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عليهماالسلام» كه: «الْوَلِيجَةُ الَّذِي يُقامُ دُونَ وَلِيِ الأمْرِ».
و اين جا به عنوان اظهار احتمال مى گوييم كه: وَلِيجة (به فتح واو و كسر لام) به معنى كسى است كه داخل شود در سلسله ائمّه، خواه به حق و خواه به باطل؛ و آن، «فَعِيلة» به معنى «فاعِلة» است و مأخوذ از وُلُوج، به معنى دخول مطلق است. و تاء براى نقل از وصفيّت به اسميّت است، يا براى تأنيث است به اعتبار نفس و تفسير آن به «الَّذِي يُقَامُ دُونَ وَلِيِّ الأَمْرِ»، تفسير فردى از آن است كه به اعتبار ملاحظه «مِن دُونِ اللَّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِينَ» است؛ زيرا كه مراد، «مِنْ دُونِ نَصٍّ مِنَ اللّه ِ وَ لَا نَصٍّ مِنْ رَسُولِهِ وَ لَا نَصٍّ مِنَ الْأَئِمَّةِ السَّابِقِين» است.
و ترك ذِكر «وَ لَا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِين» در اين حديث، از قبيل اقتصار است براى اشعار به اين كه نصّ از جانب اللّه ، بى نصّ از جانب رسول و از جانب ائمّه سابقين نمى باشد.
فَلا تَكُونُوا مُؤمِنِين براى بيان كفر قائلين به انعقاد امامت به غير نصّ اللّه و رسول و ائمّه سابقين است، چنانچه مخالفان، توهّم كرده اند در انعقاد امامت ابو بكر به بيعت.
فَإنَّ استدلال است بر انتفاى ايمان آن قائلين.
السَّبَب (به فتح سين بى نقطه و فتح باء يك نقطه): اوّلْ باعثِ ربطِ دو چيز به يكديگر، مثل ريسمان؛ و اين جا عبارت است از امثال مصاهرت ميان وليجه و امام سابق.
النَّسَب (به فتح نون و فتح سين بى نقطه): خويشاوندى، به اعتبار ولادت، مثل اين كه وليجه و امام سابق از قبيله قريش باشند.
الْقَرَابَة (به فتح قاف و راء بى نقطه و الف و باء يك نقطه): نزديكىِ خويشاوندى، مثل اين كه وليجه عمّ امام سابق باشد و مثل اين كه هر دو از بنى هاشم باشند.
وَلِيجه اين جا، به تقدير «وُلُوج وَلِيجة» است؛ و مراد، دخول وليجه در سلسله ائمّه و فرمان بردارى اكثر مردمان براى اوست، خواه به سبب بيعت جمعى باشد و خواه به سببى ديگر باشد.
ذكر اين حديث در تحت عنوان اين باب، به اعتبار ذكر بدعت و شُبهت است و مراد به شُبهه، مشابهتى است كه در قياس مى باشد. و در اين حديث، اشعار است به اين كه هر يك از بدعت و شُبهت، دو قسم است:
اوّل، آنچه در نفس حكم اللّه است، مثل تعيين امام از روى خواهش نفس و مثل تعيين امام از روى مشابهت او به امام سابق در شكل و شمايل.
دوم، آنچه در غير آن است، مثل احداث نوعى از طعام از روى خواهش نفس و مثل مشابهتى كه براى قياس چيزى به چيزى ديگر در تعيين قِيَمِ مُتْلَفات و تعيين قبله در موضعى معيّن باشد.
و مقصود در اين باب، ابطال قسم اوّل است، نه قسم دوم؛ زيرا كه قرآن، ابطال اوّل مى كند و اثبات ثانى مى كند.
يعنى: گفت امام محمّد باقر عليه السلام كه: مگيريد براى خود، بى نصّ اللّه تعالى در آيات بيّناتِ محكمات قرآن، امامى را، كه از ايمان به خدا و رسول بيرون خواهيد رفت؛ چه به درستى كه هر باعثِ ربطى و هر خويشاوندى و هر نزديكىِ خويشاوندى و هر وُلُوج امامى و هر بدعتى و هر مشابهتى بُريده و فاسد است در روز قيامت، مگر آنچه پا بر جا كرده باشد آن را آيات بيّناتِ محكماتِ ناهيه از پيروى ظن و از اختلاف از روى ظن در نفس حكم اللّه تعالى كه در قرآن، حكم به كفرِ منكرِ مضمون آنها و وعيد بر آن هست، مثل: «وَمَن يَكْفُرْ بِئايَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ»۲ .

1.توبه (۹): ۱۶.

2.آل عمران (۳): ۱۹.


صافي در شرح کافي ج1
428

شرح: داخل شد ابو حنيفه بر امام جعفر صادق عليه السلام . پس امام گفت ابو حنيفه را كه: اى ابو حنيفه! خبر به من رسيده اين كه تو قياس مى كنى در مسائلِ شرع الهى؟
گفت كه: آرى، راست است.
امام گفت كه: قياس مكن؛ چه به درستى كه اوّل كسى كه قياس كرد، ابليس بود، وقتى كه گفت اللّه تعالى را كه: آفريدى مرا از آتش و آفريدى آدم را از گِل. پس ملاحظه كرد نسبت ميان آتش و گِل را، و نسبت ميان خود و آدم را بر آن، قياس كرد، و اگر ملاحظه مى كرد اصلِ گِلِ آدم را با اصلِ آتش، مى شناخت تفاوت ميان اين دو اصل را و زيادتى صفاى يكى را كه اصلِ گِلِ آدم باشد بر ديگرى كه اصلِ آتش باشد؛ چه اوّل، آب خوشگوار و طينت عِلِّيِّين است و دوم، آب شورِ تلخ و طينت سِجّين است. و بيانِ اين گذشت در حديث هجدهم.

[حديث] بيست و يكم

۰.اصل: [عَلِيٌّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى، عَنْ يُونُسَ، عَنْ قُتَيْبَةَ، قَالَ: ]سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام عَنْ مَسْأَلَةٍ، فَأَجَابَهُ فِيهَا، فَقَالَ الرَّجُلُ: أَ رَأَيْتَ إِنْ كَانَ كَذَا وَكَذَا، مَا كَانَ يَكُونُ الْقَوْلُ فِيهَا؟
فَقَالَ لَهُ:
«مَهْ، مَا أَجَبْتُكَ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ، فَهُوَ عَنْ رَسُولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، لَسْنَا مِنْ «أَ رَأَيْتَ» فِي شَيْءٍ».

شرح: پرسيد مردى امام جعفر صادق عليه السلام را از مسئله اى. پس جواب گفت او را در آن مسئله. پس آن مرد تغييرى داد صورت مسئله را و گفت كه: ديدِ تو چيست؟ اگر صورت مسئله، چنين و چنين باشد، چه جواب خواهد بود در آن؟
پس امام گفت آن مرد را كه: اين سخن مگو. آنچه جواب دادم تو را در آنچه پرسيدى، هر چه باشد آن جواب، نقل است از رسول اللّه صلى الله عليه و آله و از ديدِ من نيست. نيستيم ما ـ كه خانواده پيغمبريم ـ از جمله پيروان ظن كه به ايشان گفته مى شود كه ديدِ تو چيست در فلان مسئله، در هيچ جا.

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 75241
صفحه از 500
پرینت  ارسال به