شرح: داخل شد ابو حنيفه بر امام جعفر صادق عليه السلام . پس امام گفت ابو حنيفه را كه: اى ابو حنيفه! خبر به من رسيده اين كه تو قياس مى كنى در مسائلِ شرع الهى؟
گفت كه: آرى، راست است.
امام گفت كه: قياس مكن؛ چه به درستى كه اوّل كسى كه قياس كرد، ابليس بود، وقتى كه گفت اللّه تعالى را كه: آفريدى مرا از آتش و آفريدى آدم را از گِل. پس ملاحظه كرد نسبت ميان آتش و گِل را، و نسبت ميان خود و آدم را بر آن، قياس كرد، و اگر ملاحظه مى كرد اصلِ گِلِ آدم را با اصلِ آتش، مى شناخت تفاوت ميان اين دو اصل را و زيادتى صفاى يكى را كه اصلِ گِلِ آدم باشد بر ديگرى كه اصلِ آتش باشد؛ چه اوّل، آب خوشگوار و طينت عِلِّيِّين است و دوم، آب شورِ تلخ و طينت سِجّين است. و بيانِ اين گذشت در حديث هجدهم.
[حديث] بيست و يكم
۰.اصل: [عَلِيٌّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى، عَنْ يُونُسَ، عَنْ قُتَيْبَةَ، قَالَ: ]سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام عَنْ مَسْأَلَةٍ، فَأَجَابَهُ فِيهَا، فَقَالَ الرَّجُلُ: أَ رَأَيْتَ إِنْ كَانَ كَذَا وَكَذَا، مَا كَانَ يَكُونُ الْقَوْلُ فِيهَا؟
فَقَالَ لَهُ:«مَهْ، مَا أَجَبْتُكَ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ، فَهُوَ عَنْ رَسُولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، لَسْنَا مِنْ «أَ رَأَيْتَ» فِي شَيْءٍ».
شرح: پرسيد مردى امام جعفر صادق عليه السلام را از مسئله اى. پس جواب گفت او را در آن مسئله. پس آن مرد تغييرى داد صورت مسئله را و گفت كه: ديدِ تو چيست؟ اگر صورت مسئله، چنين و چنين باشد، چه جواب خواهد بود در آن؟
پس امام گفت آن مرد را كه: اين سخن مگو. آنچه جواب دادم تو را در آنچه پرسيدى، هر چه باشد آن جواب، نقل است از رسول اللّه صلى الله عليه و آله و از ديدِ من نيست. نيستيم ما ـ كه خانواده پيغمبريم ـ از جمله پيروان ظن كه به ايشان گفته مى شود كه ديدِ تو چيست در فلان مسئله، در هيچ جا.