441
صافي در شرح کافي ج1

شرح: قَدْ دَرَسَتْ تا آخر، استيناف بيانىِ فقره سابقه است و صدر اين، ناظر است به صدر آن.
دَرَسَتْ به صيغه معلوم يا مجهول باب «نَصَرَ» است. الدُّرُوس: ناپيدا شدن اثر چيزى، و الدَّرْس (به فتح دال و سكون راء): ناپيدا كردن اثر چيزى.
أَعْلَامُ الهُدى، عبارت است از آيات بيّناتِ محكماتِ ناهيه از پيروى ظن نازله در كتاب هر شريعتى،دالّه بر تحقق امامِ معصومِ مُفترض الطَّاعَه در هر زمان، خواه نبى و خواه وصىّ نبى.
أَعْلَامُ الرَّدى (به فتح راء بى نقطه و تخفيف دال بى نقطه و الف مقصوره) عبارت است از قواعد پيروان ظن در قياس و اجتهاد.
فَالدُّنْيا تا آخر، ناظر است به «عَلى حِينِ اصْفِرارٍ» تا آخر و فاءِ تفريعيّه اشارت است به اين كه فساد دنيا مترتّب مى شود بر فساد دين غالباً، موافق آيت سوره طلاق: «وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ» ؛ ۱ أيضاً: «وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا»۲ و آيت سوره طه: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا»۳ .
در اكثر نُسَخ، مُتَهَجِّمة (به تقديم هاء بر جيم مكسوره مشدّده) است به معنى ويران، و در بعض نُسَخ، مُتَجَهِّمة (به جيم و كسر هاء مشدّده) به معنى ترش رو است. و بنا بر اوّل، فِي متعلّق به ما بعد است.
المُكْفَهِّر (به كسر هاء و تشديد راء بى نقطه): درهم كشيده رو.
الفِتْنة: اختلاف مردمان به اعتبار پيروى ظن.
الجِيفة: مردار؛ و مراد اين جا، خوردنى حرام است.
الشِّعار (به كسر شين بانقطه): لباسى كه در زير لباس هاى ديگر پوشند، مثل پيراهن.
الدِّثَار (به كسر دال بى نقطه): لباسى كه بالاى شعار پوشند.
التَّمْزِيق و المُمَزَّق (به فتح زاء بانقطه مشدّده) پاره پاره كردن چيزى را؛ و مراد اين جا، پراكنده كردن مردمان است در مسائل به معنى اختلاف انداختن ميان ايشان.
الْاءِظْلَام: تاريك كردن. ضمير عَلَيْها راجع به عُيُون است.
أَيّامَها منصوب و مَفعولٌ بِه است و ضمير، راجع به عُيُون يا راجع به دنياست.
الأيّام (جمع يَوْم): روزها؛ و روز از طلوع مركز آفتاب است از افق حقيقى تا غروب آن، يا از طلوع فجر است تا غروب آفتاب؛ و چون روز به روشنى خود باعث ديدن و دانستن چيزهاست، پيغمبران و امامان حق را كه باعثِ ديده ورى مردمان اند در احكام الهى، ايّام مى گويند، بنا بر تشبيه، چنانچه اللّه تعالى گفته در سوره ابراهيم كه: «وَ ذَكِّرْهُم بِأَيَّامِ اللَّهِ» : ۴ و به ياد بيار امّت خود را حق، به سبب بيان پيغمبران و امامان حق كه اللّه تعالى تعيين كرده براى خلايق در هر زمان.
و ابن بابويه در كتاب معاني الأخبار در حديث «لَا تُعَادُوا الْأَيَّامَ فَتُعَادِيَكُمْ» ۵ روايت كرده كه معنى اين حديث، اين است كه: با امامان حق، دشمنى مكنيد كه باعث اين مى شود كه ايشان با شما دشمنى كنند.
المَوْؤُودة: دخترى كه او را زنده در گور مى كرده اند.
يُخْتار (به خاء بانقطه و الف و راء بى نقطه) به صيغه مضارع غايب مجهول باب افتعال است.
دُونَهُم منصوب و ظرف است.
طِيب (به كسر طاء و سكون ياء) مرفوع و نايب فاعل است و مضاف است. و در بعض نُسَخ، به جيم و زاء بانقطه به صيغه معلوم است.
[يَجْتَازُ] به معنى «يَمُرُّ» و طِيب، فاعل است، و بر هر تقدير، مراد، اين است كه: در غير ايشان (مثل عجم) خوشى و فراغت بود.
الرَّفَاهِية (به فتح راء بى نقطه و ياء دونقطه در پايينِ مُخفّفه): آسودگى.
قسم در وَاللّه ِ. براى اين است كه مبادا كسى غافل شود از آنچه گذشت در حديث دومِ باب ششم و بيان شد در شرح «لِأَنَّ الَّذِي» تا آخر در خطبه، و خيال كند كه پيروان ظن، ترسى دارند از اللّه تعالى.
البَخِس (به فتح باء يك نقطه و كسر خاء بانقطه و سين بى نقطه): ستمكار.
المُبْلِس (به ضمّ ميم و سكون باء يك نقطه و كسر لام و سين بى نقطه): نااميد.
يعنى: بيان، اين كه: به تحقيق، ناپيدا شده بود نشان هاى راستى و آشكار شده بود نشان هاى هلاك در جهنّم. پس دنيا ويران بود در روهاى اهلش، درهم كشيده رو بود، پشت به ايشان داشت، رو به ايشان نمى كرد اصلاً. ميوه دنيا اختلاف به اعتبار ظن بود، چنانچه مردمان جاهل، دل به آن، خوش دارند، با وجود آن كه مادّه فساد است. و خوردنى دنيا مردار بود و پيراهن دنيا ترسِ مردمان از يكديگر بود و بالا پوشِ دنيا شمشير در هم گذاشتنِ مردمان بود.
بيانِ اين، آن است كه: شما در اختلاف انداخته شده بوديد به اغواى شيطان و خذلان رحمان، همه قِسم اختلافى، بر حالى كه به تحقيق، دنيا كور كرده بود چشم هاى مردمانش را و تاريك كرده بود بر آن چشم ها امامان حق را. مراد، اين است كه: اهل دنيا بصيرتِ شناختنِ امامان حق نداشتند.
بيانِ اين، آن كه: به تحقيق، بريده بودند اهل دنيا خويش هاى خود را و مى ريختند خون هاى يكديگر را و به گور مى كردند در خاك، بى لحد، دختر زنده را ميان يكديگر كه از هم نمى پوشانيدند اين كار رسوا را، با وجود آن كه آن دختر از فرزندان خودشان بود، نه از ديگرى، بر حالى كه گزيده مى شد در غير ايشان، خوشى زندگانى و آسودگىِ فراغتِ دنيا. اميد نمى داشتند از اللّه تعالى هيچ ثوابى را، و نمى ترسيدند ـ به خدا قسم ـ از خداى تعالى هيچ عذابى را. بيانِ اين، آن كه: زنده ايشان كورِ ستمكار بود و مرده ايشان در آتش دوزخ، نااميد از نجات.

1.طلاق (۶۵): ۲و۳.

2.طلاق (۶۵): ۴.

3.طه (۲۰): ۱۲۴.

4.ابراهيم (۱۴): ۵ .

5.معاني الأخبار، شيخ صدوق، ص ۱۲۴، باب معنى الحديث الّذى روي عن النبي صلى الله عليه و آله : «لاتعادو الأيام فتعاديكم».


صافي در شرح کافي ج1
440

شرح: گفت امير المؤمنين عليه السلام كه: اى مردمان! به درستى كه اللّه ـ تَبَارَكَ وَ تَعَالى ـ فرستاد سوى شما محمّد را صلى الله عليه و آله ، و فرو فرستاد سوى او قرآن را با بيان هر چه به كار آمدنىِ خلايق است و در آن و در دليل آن، اختلاف، بى مكابره مى رود، بر حالى كه شما نادان و غافل بوديد از كتاب الهى و از كسى كه فرستاد كتاب را و از پيغمبر خدا و از كسى كه فرستاد پيغمبر را؛ چه ايشان اللّه تعالى را نمى شناختند به يگانگى در ربوبيّت ؛ چون پيروى ظن مى كردند در قرار نيك و بدِ اَفعال و غافل بودند از فايده فرستادن رسولان و كتاب هاى الهى كه آن فايده، نهى از اختلاف از روى ظن است و فرمان بردارى وصىّ عيسى عليه السلام نمى كردند.

۰.اصل: «عَلى حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ، وَطُولِ هَجْعَةٍ مِنَ الْأُمَمِ، وَانْبِسَاطٍ مِنَ الْجَهْلِ، وَاعْتِرَاضٍ مِنَ الْفِتْنَةِ، وَانْتِقَاضٍ مِنَ الْمُبْرَمِ، وَعَمًى عَنِ الْحقّ، وَاعْتِسَافٍ مِنَ الْجَوْرِ، وَامْتِحَاقٍ مِنَ الدِّينِ، وَتَلَظٍّ مِنَ الْحُرُوبِ عَلى حِينِ اصْفِرَارٍ مِنْ رِيَاضِ جَنَّاتِ الدُّنْيَا، وَيُبْسٍ مِنْ أَغْصَانِهَا، وَانْتِثَارٍ مِنْ وَرَقِهَا ، وَيَأْسٍ مِنْ ثَمَرِهَا، وَاغْوِرَارٍ مِنْ مَائِهَا».

شرح: صدر اين [فقره] تا امْتِحاقٍ مِنَ الدِّين ظاهر شد از شرح خطبه. پس اين جا بيان وَ تَلَظٍّ تا آخر مى شود. التَلَظِّي (مصدر باب تَفعُّل): افروخته شدن آتش.
يعنى: و زبانه كشيدنى كه ظاهر بود از آتش هاى جنگ ها. فرستاد محمّد ـ عَلَيْهِ وَ آلِهِ السَّلَامُ ـ را بر وقت زرد شدنى كه ظاهر بود از سبزه زارهاى باغ هاى دنيا و خشكى اى كه ظاهر بود از شاخ هاى درختان آن باغ ها و پراكنده شدنى كه ظاهر بود از برگ هاى درختان آن باغ ها و نااميدى اى از ميوه آن باغ ها و فرو رفتنى كه ظاهر بود از آب آن باغ ها در كاريزها و چشمه ها و چاه ها.

۰.اصل: «قَدْ دَرَسَتْ أَعْلَامُ الْهُدى، وَظَهَرَتْ أَعْلَامُ الرَّدى، فَالدُّنْيَا مُتَهَجِّمَةٌ فِي وُجُوهِ أَهْلِهَا مُكْفَهِرَّةٌ، مُدْبِرَةٌ غَيْرُ مُقْبِلَةٍ، ثَمَرَتُهَا الْفِتْنَةُ، وَطَعَامُهَا الْجِيفَةُ، وَشِعَارُهَا الْخَوْفُ ، وَدِثَارُهَا السَّيْفُ، مُزِّقْتُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ، وَقَدْ أَعْمَتْ عُيُونُ أَهْلِهَا، وَأَظْلَمَتْ عَلَيْهَا أَيَّامُهَا، قَدْ قَطَعُوا أَرْحَامَهُمْ، وَسَفَكُوا دِمَاءَهُمْ، وَدَفَنُوا فِي التُّرَابِ الْمَوْؤُودَةَ بَيْنَهُمْ مِنْ أَوْلَادِهِمْ، يُخْتَارُ دُونَهُمْ طِيبُ الْعَيْشِ وَرَفَاهِيَةُ خُفُوضِ الدُّنْيَا، لَا يَرْجُونَ مِنَ اللّه ِ ثَوَاباً، وَلَا يَخَافُونَ ـ وَاللّه ِ ـ مِنْهُ عِقَاباً، حَيُّهُمْ أَعْمى بَخِسٌ، وَمَيِّتُهُمْ فِي النَّارِ مُبْلِسٌ».

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 66521
صفحه از 500
پرینت  ارسال به