445
صافي در شرح کافي ج1

[حديث] هشتم

۰.اصل: [مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ، عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ، عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى بْنِ أَعْيَنَ، قَالَ:] سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام يَقُولُ:«قَدْ وَلَّدَنِي رَسُولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله وَأَنَا أَعْلَمُ كِتَابَ اللّه ِ، وَفِيهِ بَدْءُ الْخَلْقِ وَمَا هُوَ كَائِنٌ إِلى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، وَفِيهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَخَبَرُ الْأَرْضِ، وَخَبَرُ الْجَنَّةِ وَخَبَرُ النَّارِ، وَخَبَرُ مَا كَانَ وَخَبَرُ مَا هُوَ كَائِنٌ، أَعْلَمُ ذلِكَ كَمَا أَنْظُرُ إِلى كَفِّي، إِنَّ اللّه َ يَقُولُ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْءٍ».

شرح: مضمون اين مى آيد در «كِتَابُ الْاءِيمَانِ وَالْكُفْرِ» در حديث پنجمِ «بَابُ الْكِتْمَان» كه باب نود و هشتم است.
وَلَّدَنِي به صيغه ماضى معلومِ باب تفعيل است. التَوْلِيد: بشارت به ولادت كسى در زمان آينده. اشارت است به امثال آنچه مى آيد در «كِتَابُ الحُجَّة» در حديث دومِ «بَابُ مَا جَاءَ فِي الاِثْنَىْ عَشَرَ وَ النَّصِّ عَلَيْهِمْ عليه السلام » به عنوان حديث قدسى كه: «سَيَهْلِكُ الْمُرْتَابُونَ فِي جَعْفَرِ؛ الرَّادِّ عَلَيْهِ كَالرَّادِّ عَلَيَّ».
الْبَدْء (به فتح باء يك نقطه و سكون دال بى نقطه و همزه، مصدر باب «مَنَعَ»): احداث چيزى.
الخَلْق (به فتح خاء بانقطه و سكون لام، مصدر باب «نَصَرَ»): تقدير و تدبير؛ و شايد كه اين جا به معنى اسم مفعول باشد. و اين، اشارت است به امثال آيت سوره انبيا كه: «كَمَا بَدَأْنَآ أَوَّلَ خَلْقٍ نُّعِيدُهُ»۱ و ردّ است بر فلاسفه و صوفيّه اتّحاديه كه قائل اند به قِدَمِ عالَمِ اوّل با اقرار به مغايرت ميان مؤثِّر و اثر، بِالذّات؛ و دوم با دعوىِ اتّحادِ اثر و مؤثِّر، بالذّات و تغاير آنها بالاعتبار.
وَ مَا هُوَ كائِنٌ إلى يَوْمِ القِيامة عبارت است از آنچه باقى است ـ بِشَخْصِهِ، يا بِنَوْعِهِ ـ تا روز قيامت.
خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ عبارت است از امثال آيت سوره طلاق: «اللَّهُ الَّذِى خَلَقَ سَبْعَ سَمَـوَ تٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ» . ۲
مَا كَان عبارت است از امثال طوفان نوح كه واقع شد و باقى نماند، نه بِشَخْصِه و نه بِنَوْعِهِ.
مَا هُوَ كائِن عبارت است از آنچه واقع مى شود در حال يا بعد از اين و نبوده، نه بِشَخْصِهِ و نه بِنَوْعِهِ.
مُشارٌاِليهِ ذلك مجموع چيزهايى است كه مذكور شد؛ و علم به بعض آن مجموع كه حوادث آينده است، به اين روش است كه علم به حوادث هر سال، در شب قدرى كه ابتداى آن سال است ـ مثلاًـ به هم مى رسد به استنباط از قرآن، و در اعتقاد به حوادث آن سال كه پيش از آن شب قدر به هم رسيده باشد، بدا مى رود؛ چون پيش از استنباط از قرآن است، چنانچه مى آيد در «كِتَابُ التَّوْحِيد» در باب بيست و چهارم كه «بَابُ الْبَدَاءِ» است.
در سوره نحل چنين است: «وَ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَـبَ تِبْيَـنًا لِّكُلِّ شَىْ ءٍ» . ۳ پس تِبْيان، منصوب و مُضاف به كُلّ است. و فِيهِ متعلّق به يَقُولُ است.
و تِبْيان كُلّ، قرائتى غير مشهور است در «تِبْيَانَاً لِكُلّ» در سوره نحل، يا نقل مضمون است. و مى تواند بود كه تِبْيان، مرفوع و مبتدا باشد و فِيهِ خبرش باشد و نقل مضمون باشد براى اشارت به اين كه «تِبْياناً» حال نيست؛ بلكه مَفعولٌ لَه است.
يعنى: شنيدم از امام جعفر صادق عليه السلام مى گفت كه: به تحقيق، نويد به ولادت من داده رسول اللّه صلى الله عليه و آله ، به اين معنى كه از اوصياى اويم و من مى دانم قرآن را. و در قرآن هست اِحداث آفرينش و آنچه مى باشد تا روز قيامت. و در قرآن هست حكايت هر چه در آسمان است و حكايت هر چه در زمين است و حكايت احوال بهشت و حكايت احوال آتش جهنّم و حكايت آنچه شده و آنچه مى شود. مى دانم جميع آنها را بعد از استنباط از قرآن، بى شك و شُبهت، چنانچه نگاه مى كنم سوى دست خود و در آن شكّى ندارم.
بيانِ اين، آن كه: اللّه تعالى مى گويد در قرآن كه: تنزيلِ قرآن بر تو براى بيانِ بى شك هر چيزى است.

1.انبيا (۲۱): ۱۰۴.

2.طلاق (۶۵): ۱۲.

3.نحل (۱۶): ۸۹.


صافي در شرح کافي ج1
444

۰.اصل: «فَجَاءَهُمْ بِنُسْخَةِ مَا فِي الصُّحُفِ الْأُولى، وَتَصْدِيقِ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ، وَتَفْصِيلِ الْحَلَالِ مِنْ رَيْبِ الْحَرَامِ، ذلِكَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ وَلَنْ يَنْطِقَ لَكُمْ، أُخْبِرُكُمْ عَنْهُ؛ إِنَّ فِيهِ عِلْمَ مَا مَضى وَعِلْمَ مَا يَأْتِي إِلى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، وَحُكْمَ مَا بَيْنَكُمْ، وَبَيَانَ مَا أَصْبَحْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ، فَلَوْ سَأَلْتُمُونِي عَنْهُ، لَعَلَّمْتُكُمْ».

شرح: النُّسْخَة (به ضمّ نون و سكون سين بى نقطه): كتابى كه دستور باشد، به اين معنى كه اگر شكّى در چيزى به هم رسد، به آن رجوع كنند و آنچه در آن باشد، اعتبار كنند؛ و مراد اين جا، كتابى است كه اگر تغييرى يا شكّى در كتاب هاى سابق الهى شود، از آن، معلوم شود، چنانچه اللّه تعالى گفته در سوره طه كه: «أَوَلَمْ تَأْتِهِم بَيِّنَةُ مَا فِى الصُّحُفِ الْأُولَى» : ۱ آيا نيامده ايشان را معجزات و نيز نيامده ايشان را گواهِ آنچه در كتاب هاى سابق الهى است.
مراد، بعضِ قرآن است كه آن را مُفصّل مى نامند و آن شصت و هشت سوره است، چنانچه مى آيد در حديث دهمِ باب اوّلِ «كِتَابُ فَضْلِ الْقُرْآن».
التَّصْدِيق: راست كردن چيزى؛ و مراد اين جا، راست كننده است، يا مبنى بر مبالغه است؛ و مراد، اين است كه: اگر قرآن آورده نمى شد، وعده اى كه در انجيل و هر كتاب الهى بود به آمدن قرآن در فلان وقت و به فلان نشان، باطل مى شد، يا حكمى كه در انجيل و هر كتاب الهى بود كه جايز نيست اختلاف از روى ظن اصلاً، باطل مى شد.
التَّفْصِيل: بسيار جدا كردن؛ و مراد اين جا، جدا كننده است، يا مبنى بر مبالغه است.
إِنَّ، به كسر همزه و تشديد نون مفتوحه است و مى تواند بود كه به فتح همزه باشد.
فِي در فِيهِ براى ظرفيّت يا براى سببيّت است؛ و بنا بر اوّل، علم، به معنى سبب علم است.
مَا در مَا أَصْبَحْتُمْ عبارت از تعيين امام است بعد از رسول اللّه صلى الله عليه و آله يا اعمّ از آن است.
يعنى: پس آورد محمّد صلى الله عليه و آله براى مردمان، دستور آنچه را كه در كتاب هاى سابق الهى است و راست كننده آنچه را كه پيش اوست و جدا كننده حلال از شُبهتِ حرام؛ چه حكم قرآن به پيروى ظن نيست؛ بلكه از روى دانش الهى است و در هر زمانى، امامى كه عالم به جميع آن باشد، هست. آن كتابِ صاحبِ اين صفت ها قرآن است. پس آن را به سخن آريد تا اين صفت ها از آن، معلومِ شما شود و آن به خودىِ خود به سخن نمى آيد هرگز براى شما. و اين صفت ها از آن، معلوم نمى شود؛ بلكه من كه زبان قرآنم، خبر مى دهم شما را از جانب قرآن.
به درستى كه در قرآن است وسيله دانشِ آنچه گذشته و وسيله دانشِ آنچه مى آيد تا روز قيامت. مراد، اين است كه: آنها هست؛ امّا عقل مردمان به آنها نمى رسد و احتياج دارند در دانستن آنها به بيان امام زمان از جمله دوازده امام.
و در قرآن هست داورى هر نزاعى كه ميان شما شود و بيان آنچه گرديديد در آن، اهل اختلاف در اين زمانه كه بعد از گذشته و پيش از آينده است. مراد، اين است كه: در زمان پيغمبر، اختلاف نمى كرديد و اين زمان مى كنيد. پس اگر مى پرسيديد مرا از آنچه گفتم، هر آينه ياد مى دادم شما را. مراد، اين است كه: مرا واگذاشتيد و از پىِ امامانِ ضلالت رفتيد و همان شد كه بود.

1.طه (۲۰): ۱۳۳.

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 66435
صفحه از 500
پرینت  ارسال به