463
صافي در شرح کافي ج1

شرح: وَ عَلَّمَنِي عطف است بر جمله «مَا نَزَلَتْ»؛ زيرا كه ضمير بارز در «أقْرَأنِيها» به آيت، راجع است، نه به آيت ها كه مفهوم است از كلام؛ چه استثنا درست نمى شود، و ضمير «أمْلاَها» و ضمير «كَتَبْتُها» نيز به آيت، راجع است، ليك به حذف مضاف. پس تقدير كلام، اين است كه: «أَمْلأََ مَعْنَاهَا عَلَيَّ فَكَتَبْتُ مَعْنَاهَا» و ضمير تَأوِيلها و باقى ضميرها به آيت ها راجع است، نه به آيت؛ چه در هر آيتى، ناسخ و منسوخْ فرض كردن مثلاً، بسيار دور است.
اضافه در نَاسِخَهَا و نظايرش و ترك اضافه در «ناسِخا» و «مَنْسُوخا» و نظايرش كه در فقره «قَالَ فَأقْبَلَ» بود، اشارت است به اين كه آنچه اين جاست، در قرآن واقع است و از اقسام حق است، به خلاف آنچه گذشت.
فَهْمَهَا عبارت است از تصوّر آنچه گفت در معنى آنها و تصوّر اين كه چگونه آن معنى ها بر لفظ ها منطبق است.
حَلال، عبارت است از آنچه براى امام، جايز است. و حَرام، عبارت است از آنچه براى او جايز نيست.
و أمْر، عبارت است از فرمودن او ديگران را به كارى. و نَهْى، عبارت است از منع او ديگران را از كارى.
پس مراد، تعليم كيفيّت سلوك امام مستقلّ در ميان خلايق است، خواه آنچه واقع شد، مثل ظهور خلافت امير المؤمنين عليه السلام و خواه آنچه واقع خواهد شد، مثل ظهور خلافت صاحب الزمان عليه السلام . پس ضمير كَان و ضمير يَكُونُ راجع به هر يك از حلال و حرام و امر و نهى است.
شايد كه مراد به «كِتاب» در وَ لَا كِتابَ چيزى باشد كه به قضاى مُبرم الهى بر سَرِ مردمان آمده از راحت ها و تعب ها.
و مِنْ در مِنْ طَاعَة براى سببيّت باشد.
الطَّاعَة و الْمَعْصِية: فرمان بردارى و نافرمان بردارى؛ و مراد اين جا، طاعت و معصيت اُمم سابقه است، رُسُل سابقه را.
الحَرْف: كناره؛ و مراد اين جا، چيز سهل است؛ چه كناره چيزى سهل تر مى باشد از ميانش.
يعنى: و آموخت مرا معنى دور آيت ها و معنى نزديك آيت ها. و آموخت مرا برطرف كننده از جمله آيت ها و برطرف شده از جمله آيت ها. و آموخت مرا آنچه متعلّق بود به صريح آيت ها و غير صريح آيت ها. و آموخت مرا آنچه متعلّق بود به مقيّد آيت ها و مطلق آيت ها. و طلبيد از اللّه تعالى كه دهد مرا فهميدن و به خاطر داشتن آنها. پس فراموش نكردم هيچ آيتى را از كتاب خدا و هيچ علمى را به چيزى كه نسبت به آيت ها داشت كه پيغمبر خوانده بود بر من تا نويسم و من نوشته بودم از آن وقت كه دعا كرد براى من به آنچه دعا كرد و مذكور شد الحال.
و وانگذاشت پيغمبر، چيزى را كه آموخته بود او را اللّه تعالى، نه از حلالى و نه از حرامى و نه از امر ديگران به واجب و نه از منع ديگران از حرام، كه شده باشد يا شود و نه قضاى مبرمى كه فرو فرستاده شده باشد بر كسى پيش از پيغمبر ـ عَلَيْهِ وَ آلِهِ السَّلَامُ ـ به سبب فرمان بردارى و نافرمان بردارى، مگر آن كه آموخت پيغمبر مرا آن چيز. پس فراموش نكردم يك حرف را.


صافي در شرح کافي ج1
462

شرح: الْاءِقْراء: درس گفتن. الْاءِمْلَاء: خواندن چيزى بر كسى تا نويسد؛ و مراد اين جا، گفتن معنى آيات قرآن است تا نوشته شود. و بيانِ اين مى شود در شرح فقره آينده.
يعنى: پس بنا بر اين، سلوك پيغمبر با من و جِدِّ او در تربيت من، فرود نيامد بر رسول اللّه صلى الله عليه و آله هيچ آيتى از قرآن، مگر آن كه درس گفت پيغمبر مرا آن آيت. و خواند در اثناى درس گفتن، هر چه را كه نسبت به آن آيت داشت بر من تا نويسم. پس نوشتم آنها را به خطّ خود.
گذشت در حديث چهاردهمِ باب بيستم كه كتاب جامعه از آن جمله است.

۰.اصل: «وَعَلَّمَنِي تَأْوِيلَهَا وَتَفْسِيرَهَا، وَنَاسِخَهَا وَمَنْسُوخَهَا، وَمُحْكَمَهَا وَمُتَشَابِهَهَا، وَخَاصَّهَا وَعَامَّهَا، وَدَعَا اللّه َ أَنْ يُعْطِيَنِي فَهْمَهَا وَحِفْظَهَا، فَمَا نَسِيتُ آيَةً مِنْ كِتَابِ اللّه ِ وَلا عِلْماً أَمْلَاهُ عَلَيَّ وَكَتَبْتُهُ مُنْذُ دَعَا اللّه َ لِي بِمَا دَعَا، وَمَا تَرَكَ شَيْئاً عَلَّمَهُ اللّه ُ مِنْ حَلَالٍ وَلَا حَرَامٍ، وَلَا أَمْرٍ وَلَا نَهْيٍ، كَانَ أَوْ يَكُونُ، وَلَا كِتَابٍ مُنْزَلٍ عَلى أَحَدٍ قَبْلَهُ مِنْ طَاعَةٍ أَوْ مَعْصِيَةٍ إِلَا عَلَّمَنِيهِ وَحَفِظْتُهُ، فَلَمْ أَنْسَ حَرْفاً وَاحِداً».

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 74318
صفحه از 500
پرینت  ارسال به