465
صافي در شرح کافي ج1

[حديث] دوم

۰.اصل: [عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسى، عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْخَرَّازِ] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام ، قَالَ:قُلْتُ لَهُ: مَا بَالُ أَقْوَامٍ يَرْوُونَ عَنْ فُلَانٍ وَفُلَانٍ عَنْ رَسُولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله لَا يُتَّهَمُونَ بِالْكَذِبِ، فَيَجِيءُ مِنْكُمْ خِلَافُهُ؟ قَالَ: «إِنَّ الْحَدِيثَ يُنْسَخُ كَمَا يُنْسَخُ الْقُرْآنُ».

شرح: روايت است از محمّد بن مسلم از امام جعفر صادق عليه السلام ، راوى گفت كه: گفتم امام را كه: چه وجه دارد اين كه جماعت ها روايت مى كنند لفظ حديثى را از چندين كس از اصحاب پيغمبر كه ايشان از رسول اللّه صلى الله عليه و آله شنيده اند آن لفظ حديث را و حال، آن كه آن چندين كس و اين جماعت ها تهمت زده نمى شوند به دروغ؛ چه به حدّ تواتر رسيده حديث ايشان، پس از آن، صادر مى شود از شما حديثى كه منافى آن حديث است؟
امام عليه السلام گفت كه: به درستى كه حديث پيغمبر ـ عَلَيْهِ وَ آلِهِ السَّلَامُ ـ گاهى منسوخ مى شود، چنانچه آيت قرآن، گاهى منسوخ مى شود.
مراد، اين است كه: ايشان دروغ نگفته اند؛ ليك آنچه ما مى گوييم، حق است، نه آنچه ايشان روايت كرده اند؛ چه منسوخ، داخل باطل است، چنانچه در حديث سابق بيان شد. و از اين جا ظاهر مى شود كه مراد به فلان و فلان، دو كس، تنها نيست؛ بلكه مراد، عددى است كه به حدّ تواتر رسد.


صافي در شرح کافي ج1
464

۰.اصل: «ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلى صَدْرِي، وَدَعَا اللّه َ لِي أَنْ يَمْلَأَ قَلْبِي عِلْماً وَفَهْماً وَحُكْماً وَنُوراً.
فَقُلْتُ: يَا نَبِيَّ اللّه ِ، بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي ، مُنْذُ دَعَوْتَ اللّه َ لِي بِمَا دَعَوْتَ لَمْ أَنْسَ شَيْئاً، وَلَمْ يَفُتْنِي شَيْءٌ لَمْ أَكْتُبْهُ، أَفَتَتَخَوَّفُ عَلَيَّ النِّسْيَانَ فِيمَا بَعْدُ؟ فَقَالَ: لَا، لَسْتُ أَتَخَوَّفُ عَلَيْكَ النِّسْيَانَ وَالْجَهْلَ».

شرح: الحُكْم (به ضمّ حاء بى نقطه و سكون كاف): حكمت؛ و آن، ترك پيروى خواهش نفس است.
لَمْ يَفُتْنِي (به ضمّ فاء و سكون تاء دو نقطه در بالا)، عطف بر لَمْ أنْسَ يا عطف بر جمله مُنْذُ دَعَوْتَ است؛ و بنا بر اوّل، لَمْ أكْتُبْه صفت شَيْء است و مراد اين است كه: نانوشته از من فوت نشد، چه جاى نوشته. و بنا بر دوم، لَمْ أكْتُبْه حالِ مفعولِ منفى در لَمْ يَفُتْنِي است، به معنى «تارِكا لِكِتابة»، نظير آنچه گفته اند در آيت سوره مدّثّر: «وَ لَا تَمْنُن تَسْتَكْثِرُ»۱ كه به تقدير «مُستكثر» است؛ و مراد، اين است كه: همه چيز را نوشتم.
التَّخَوُّف: ترس پنهان كه در دل كسى است و اظهار نمى كند.
الجَهْل: نادانى و ناخردمندى؛ و هر دو اين جا، مناسب است.
يعنى: بعد از اينها همه، گذاشت دست خود را بر سينه من و طلبيد از اللّه تعالى براى من، اين كه پُر كند دل مرا از دانش و فهميدگى و حكمت و روشنى. پس گفتم كه: اى نبىّ اللّه ـ پدرم و مادرم فداى تو باد! ـ از آن وقت كه طلبيدى از اللّه تعالى براى من، اوّل بار به آنچه طلبيدى، فراموش نكردم چيزى را و از من فوت نشد چيزى كه ننوشتم آن را. آيا پس بنا بر اين كه دعاى ديگر مى كنى، مى ترسى بر من كه فراموش كنم چيزى را بعد از اين؟
پس گفت كه: نه. نيستم كه ترسم بر تو فراموشى را و نادانى را يا ناخرمندى را. از اين جا ظاهر مى شود كه تأكيدِ دعاى مستجاب مى توان كرد.

1.مدّثّر (۷۴): ۶ .

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 74191
صفحه از 500
پرینت  ارسال به