467
صافي در شرح کافي ج1

[حديث] چهارم

۰.اصل: [عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ] عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام ، قَالَ: قَالَ لِي:«يَا زِيَادُ، مَا تَقُولُ لَوْ أَفْتَيْنَا رَجُلاً مِمَّنْ يَتَوَلَانَا بِشَيْءٍ مِنَ التَّقِيَّةِ؟» قَالَ: قُلْتُ لَهُ: أَنْتَ أَعْلَمُ جُعِلْتُ فِدَاكَ، قَالَ : «إِنْ أَخَذَ بِهِ، فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَأَعْظَمُ أَجْراً».

شرح: روايت است از ابو عبيده (كه نامش زياد بود) از امام محمّد باقر عليه السلام گفت كه: گفت مرا كه: اى زياد! چه مى گويى اگر فتوا دهيم ما جانشينان پيغمبر، مردى را از دوستداران خود به چيزى از تقيّه؟
گفت كه: گفتم امام را كه: تو بهتر مى دانى قربانت شوم!
گفت كه: اگر عمل كند به آن فتوا، پس آن، بهتر است براى او و بزرگ تر است به اعتبار ثواب، از عمل اصحاب پيغمبر به فتواى او كه احتمال تقيّه در آن نبوده؛ چه شيطان در اين جا وسوسه بسيار مى كند و در آن جا اين قدر نمى كرد.


صافي در شرح کافي ج1
466

[حديث] سوم

۰.اصل: [عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ، عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ ]عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام : مَا بَالِي أَسْأَلُكَ عَنِ الْمَسْأَلَةِ، فَتُجِيبُنِي فِيهَا بِالْجَوَابِ، ثُمَّ يَجِيئُكَ غَيْرِي، فَتُجِيبُهُ فِيهَا بِجَوَابٍ آخَرَ؟
فَقَالَ:
«إِنَّا نُجِيبُ النَّاسَ عَلَى الزِّيَادَةِ وَالنُّقْصَانِ».
قَالَ: قُلْتُ: فَأَخْبِرْنِي عَنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله صَدَقُوا عَلى مُحَمَّدٍ أَمْ كَذَبُوا؟
قَالَ: «بَلْ صَدَقُوا».
قَالَ: قُلْتُ: فَمَا بَالُهُمُ اخْتَلَفُوا؟
فَقَالَ: «أَمَا تَعْلَمُ أَنَّ الرَّجُلَ كَانَ يَأْتِي رَسُولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله فَيَسْأَلُهُ عَنِ الْمَسْأَلَةِ، فَيُجِيبُهُ فِيهَا بِالْجَوَابِ، ثُمَّ يُجِيبُهُ بَعْدَ ذلِكَ بمَا يَنْسَخُ ذلِكَ الْجَوَابَ، فَنَسَخَتِ الْأَحَادِيثُ بَعْضُهَا بَعْضاً».

شرح: الفْ لامِ النَّاس، براى عهد خارجى است و عبارت از مخالفان است. و مى تواند بود كه براى جنس باشد.
عَلى در اوّل، بنائيّه است.
الزِّيَادة: بسيارى و بسيار كردن؛ و اوّل، مراد است اين جا، به قرينه مقابله آن با نقصان و زياده و نقصان، عبارت است از آنچه حاصل شده در ميان مفتيان مخالفان به سبب افراط و تفريط . پس مراد، تقيّه است يا عبارت است از زياده و نقصانِ عقول سائلان، موافق آنچه گذشت در حديث پانزدهمِ باب اوّل.
عَلى در دوم نيز بنائيّه است و مراد، حكايت قول يا فعل رسول اللّه صلى الله عليه و آله است.
يعنى: روايت است از منصور بن حازم گفت كه: گفتم امام جعفر صادق عليه السلام را كه: چه وجه دارد اين كه مى پرسم تو را از مسئله اى، پس جواب مى گويى مرا در آن مسئله به جوابى، بعد از آن مى آيد نزد تو غير من، پس جواب مى گويى او را در همان مسئله به جوابى ديگر كه منافى جوابى است كه به من گفتى؟
پس امام گفت كه: به درستى كه ما جانشينان پيغمبر، جواب مى گوييم اين مردمان را بنا بر زياده و نقصان.
راوى گفت كه: گفتم كه: پس بنا بر اين كه پيغمبر، زياد و كم نگفته، خبر ده مرا از اصحاب رسول اللّه صلى الله عليه و آله كه به عدد تواتر رسيده اند، راست گفته اند بر محمّد در لفظ حديثى كه از او نقل كرده اند يا دروغ گفته اند؟
گفت كه: دروغ نگفته اند؛ بلكه راست گفته اند.
راوى گفت كه: گفتم كه: پس بنا بر اين كه در حديث پيغمبر، تقيّه نمى باشد، چه وجه دارد كه اختلاف كرده اند در نقل حديث هاى پيغمبر و هر دو طرف به عدد تواترند؟
گفت كه: آيا نمى دانى كه مردى مى آمد نزد رسول اللّه صلى الله عليه و آله ، پس مى پرسيد او را از مسئله، پس جواب مى گفت او را در آن مسئله به جوابى، بعد از آن مى آمد از جانب اللّه تعالى نسبت به زمان بعد از آن جواب، حكمى تازه كه نسخ مى كرد آن جواب اوّل را؟ پس سبب آن اختلاف، تقيّه نيست؛ بلكه نسخ كرده احاديث پيغمبر، بعضِ آن، بعض ديگر را.

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 74136
صفحه از 500
پرینت  ارسال به