105
صافي در شرح کافي ج2

۰.اصل:«أَ فَهِمْتَ يَا هِشَامُ فَهْماً تَدْفَعُ بِهِ وَتُنَاضِلُ بِهِ أَعْدَاءَنَا وَالْمُلْحِدِينَ ۱ مَعَ اللّه ِ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ غَيْرَهُ؟» قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَ: فَقَالَ: «نَفَعَكَ اللّه ُ بِهِ، وَثَبَّتَكَ يَا هِشَامُ» .
قَالَ هِشَامٌ: فَوَ اللّه ِ ، مَا قَهَرَنِي أَحَدٌ فِي التَّوْحِيدِ حَتّى قُمْتُ مَقَامِي هذَا.

شرح: الْمُنَاضِلِه (به نون و ضاد با نقطه) : تير اندازى با هم چشم. الْاءِلْحَاد : ميل از حق سوى باطل ؛ و مراد اين جا ، اِشراك است .
يعنى : آيا فهميدى آنچه را كه گفتم اى هشام ، فهميدنى كه دفع كنى به آن و مجادله كنى به آن دشمنان ما را و كسانى را كه شريك قرار داده اند با اللّه تعالى غيرش را ؟
گفتم كه: آرى.
مخفى نماند كه عطف «وَ الْمُلْحِدِين» از قبيل عطف صفتى بر صفتى ديگر است براى يك ذات و جميعِ مخالفان شيعه اماميّه ، اين دو صفت را دارند.
هشام گفت : پس امام عليه السلام گفت : فائده رساناد تو را اللّه تعالى به آن و پابرجا كناد تو را اى هشام .
گفت هشام : پس به خدا قسم كه غالب نشد بر من يك كس در گفتگوى توحيد تا ايستادم در اين جا . مراد اين است كه : تا امروز كه در اينجا ايستاده ام و اين حديث را به شما نقل مى كنم ، يا اين كه تا به اين مرتبه علم رسيده ام ، به بركت دعاى حضرت امام عليه السلام و به بركت بيانِ واضح او .
اين حديث مى آيد با اندك تغييرى در باب شانزدهم كه «بابُ مَعَانِي الْأَسْماءِ وَ اشْتِقَاقِهَا» است .

1.كافى مطبوع : «و المتّخذين» .


صافي در شرح کافي ج2
104

شرح: چون در اين كه هر اسمى از اسماى الهى غير مسمّا است ، مخالفان را اشتباه بسيار شده ، امام عليه السلام گفت كه: آيا فهميدى اى هشام؟
گفت هشام كه: پس گفتم كه : زياد كن براى من توضيح سخن را .
مرادش اين است كه : دليل عقلى بر اين مدّعا مى خواهم تا بهتر فهميده شود.
امام گفت كه: به درستى كه اللّه تعالى را نود و نه نام است ؛ بنا بر رواياتى كه مخالفان نيز تصديقِ آنها كرده اند . مراد اين است كه : هيچ كدام از آن نام ها مرادفِ باقى نيست .
پس اگر مى بود اسماى الهى عين مسمّا ، هرآينه مى بود هر اسمى از نود و نه ـ كه عين مسمّا است ـ مستحقّ عبادت . مراد اين است كه : اگر چند اسم از آن نود و نه ، عين مسمّا است ـ چنانچه مخالفان قرار داده اند در مثلِ عالم و قادر كه به معنى علمِ قائم به نفس به قيام مجازى و قدرت قائم به نفس به قيام مجازى مى دانند ـ تعدّد إله لازم مى آيد ؛ چه معلوم است كه مفهوم علم ، غير مفهوم قدرت است و هيچ كدام ، عرضىِ فرد خود نيست و منكر ، اين مكابره مى كند .
مخفى نماند كه اين تقرير ، مبنى بر اين است كه : مقصود ، ابطال مذهبى باشد كه دوانى اختيار آن كرده در اين كه اسم ، عين مسمّا است و اگر مقصود ، اعمّ از آن باشد ، ضمّ مى كنيم به آنچه گفتيم اين را كه : و اگر يك اسم ، عين مسمّا است ، لازم مى آيد كه آن اسم ، إله باشد و باقى ، نعوتِ جلال و صفات كمال اسماى آن اسم باشد كه حقيقةً در ذهن در آمده ؛ و اين باطل است بديهةً و تنبيه بر آن گذشت در حديث اوّلِ باب دوم ، در شرحِ «وَ هُوَ خِلَافُ مَا يُعْقَلُ» تا آخر . وليك چون اين باطل است ، اللّه تعالى ذات خارج از اسما است . بيانِ اين آن كه ، دلالت كرده مى شود بر او به اين اسما و هر يك از آنها غير اوست .
اى هشام ، آنچه از لفظ «خُبْز» در ذهن ما درمى آيد ، اسم آن خوردنى است و «مَاء» اسم آن آشاميدنى است و «ثَوْب» اسم آن پوشيدنى است و «نَار» اسم آن سوزاننده است . مراد اين است كه : در اين مواضع ، اسم عينِ مسمّا است و لهذا بر يك مسمّا صادق نمى آيند. و «خبزُ» را خابِز و «ماء» را مائه وَ «ثَوْب» را ثائب و «نار» را نائر نمى توان گفت به خيال اين كه قيامِ مجازى بس است در اطلاق مشتقّ، پس اسماى الهى مانند اينها نيستند و بر يك مسمّى صادق مى آيند.
مخفى نماند كه از اين شرح ظاهر شد كه «الف لام» در لِلْمَأْكُول و لِلْمَشْرُوب و لِلْمَلْبُوس و لِلْمُحْرِق براى عهدِ خارجى است .

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 67089
صفحه از 612
پرینت  ارسال به