111
صافي در شرح کافي ج2

[حديث] دوم

۰.اصل: [عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ، قَالَ: ]جَاءَ رَجُلٌ إِلى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا عليه السلام مِنْ وَرَاءِ نَهَرِ بَلْخَ ، فَقَالَ : إِنِّي أَسأَلُكَ عَنْ مَسْأَلَةٍ ، فَإِنْ أَجَبْتَنِي فِيهَا بِمَا عِنْدِي ، قُلْتُ بِإِمَامَتِكَ، فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ عليه السلام :«سَلْ عَمَّا شِئْتَ» .
فَقَالَ: أَخْبِرْنِي عَنْ رَبِّكَ مَتى كَانَ؟ وَكَيْفَ كَانَ؟ وَعَلى أَيِّ شَيْءٍ كَانَ اعْتِمَادُهُ؟
فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ عليه السلام : «إِنَّ اللّه َ ـ تَبَارَكَ وَتَعَالى ـ أَيَّنَ الْأَيْنَ بِلَا أَيْنٍ، وَكَيَّفَ الْكَيْفَ بِلَا كَيْفٍ، وَكَانَ اعْتِمَادُهُ عَلى قُدْرَتِهِ» .
فَقَامَ إِلَيْهِ الرَّجُلُ ، فَقَبَّلَ رَأْسَهُ، وَقَالَ: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلهَ إِلَا اللّه ُ، وَأَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه ِ، وَأَنَّ عَلِيّاً وَصِيُّ رَسُولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، وَالْقَيِّمُ بَعْدَهُ بِمَا قَامَ بِهِ رَسُولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، وَأَنَّكُمُ الْأَئِمَّةُ الصَّادِقُونَ، وَأَنَّكَ الْخَلَفُ مِنْ بَعْدِهِمْ .

شرح: نَهَرِ بَلْخَ: جيحون است و بَلْخِ، نزديك آن است در طرف خراسان و در طرف ديگر بخاراست و نزديك آن نيست.
باء در بِمَا عِنْدِي براى مصاحبت است، پس مانند واو است كه براى عطف «مَا عِنْدِي» بر مفعولِ أَجَبْتَنِي باشد. و «مَا عِنْدِي» عبارت است از آنچه در دل سائل بوده از شبهات جبريّه كه يهود و فلاسفه زنادقه و تابعان ايشان اند.
وَعَلى أَيِّ شَيْءٍ كَانَ اعْتِمَادُهُ، اشارت است به آن شبهات؛ زيرا كه مرادش اين است كه: حدوث اوّلِ حوادث، بى حدوثِ مُعْتَمَدٌ عَلَيْه ـ مثل آلتى و شرطى ـ ممكن نيست؟
و حاصل جواب اين است كه: قدرت قديمه به جاى آن مُعْتَمَدٌ عَلَيْه است و احتياج به حدوث چيزى نيست براى اوّلِ حوادث.
و اينها مفصّل مى شود در شرح حديث چهارم و شرح حديث هفتم اين باب.
أَيَّنَ، فعل ماضى معلومِ باب «تَفْعيل» است؛ به معنى اين كه: صاحب وقت كرد چيزى را. الْأَين (به فتح همزه و تشديد ياء دو نقطه در پايين مكسوره. و سكون ياء نيز جايز است): صاحب وقت. أَيْن، در سوم، به فتح و كسر همزه و سكون ياء، به معنى حين است و لهذا مقابل حَيْث مى شود در حديث دوازدهمِ باب دهم و مقابل مكان مى شود در حديث هفتمِ باب بيست و دوم.
صاحب قاموس گفته: «الْأَيْن: الْاءِعْيَاء، وَالْحَيَّةُ، وَالرَّجُلُ، وَالْجَهْلُ، وَالْحِينُ، وَ مَصْدَرُ آنَ يَئينُ؛ أَيْ حَانَ. وآنَ أَيْنَكَ ـ وَيَكْسِرُ ـ وَآنَكَ: حَانَ حِينَكَ» ۱ .
وَكَيَّفَ، فعل ماضى معلوم بابِ تَفْعيل است؛ به معنى اين كه: صاحب چگونگى كرد. الْكَيف (به فتح كاف و تشديد ياء دو نقطه در پايين مكسوره. و سكون ياء نيز جايز است): صاحب چگونگى. الْكَيْف (به فتح كاف و سكون ياء): چگونگى به معنى خصوصيّتى كه كائنِ في نفسه باشد و عارض چيزى شود مثل سياهى و مثل صور ذهنيّه.
يعنى: آمد مردى سوى امام رضا عليه السلام از ماوراء النهر، پس گفت كه: مى پرسم تو را از مسئله اى، پس اگر جواب گويى مرا در آن مسئله با آنچه نزد من است قائل مى شوم به امامت تو، و إِلّا فَلَا.
پس امام عليه السلام گفت كه: بپرس از هر چه خواستى.
پس آن مرد گفت كه: خبر ده مرا از صاحب كلِّ اختيار تو؛ كه كى بود و چگونه بود و بر چه چيز بود اعتماد او؟
به معنى اين كه: به چه وسيله، خلق اوّلِ حوادث كرد؟
پس امام گفت كه: به درستى كه اللّه ـ تبارك و تعالى ـ صاحبِ وقت كرد هر صاحب وقت را بى وقتى كه خودش داشته باشد و صاحب چگونگى كرد هر صاحب چگونگى را بى چگونگى اى كه خودش داشته باشد و اعتماد او بر وسيله اى نبود، بلكه بر قدرت خود بود؛ چه احتياج به وسيله تازه، بنا بر ضعف و اضطرار است و بنا بر امتناع تخلّف معلول از علّت تامّه است.
مخفى نماند كه از اين ظاهر مى شود كه قدرت و ساير صفات اللّه تعالى، پيش از خلقِ عالم، كائن في نفسه نبوده، پس صفت نيز نبوده، و الّا چگونگى مى بود و كائن في نفسه در خارج مى بود، بنابر اين كه ذهنى هنوز نبود. و اين منافات ندارد با اين كه در وقت تكلّم به اين كلام، چون اذهان حادثه هستند، قدرت او شى ء باشد و صفت او باشد در اذهان، پس تعبير از آن به شى ء و به صفت، در اين وقت مى توان كرد.
پس برخاست سوى امام رفت آن مرد، پس بوسيد سرش را و گفت كه: گواهى مى دهم اين كه مستحقّ عبادت نيست مگر اللّه تعالى؛ و اين كه محمّد، فرستاده اللّه تعالى است به خلايق؛ و اين كه على، وصىّ رسول اللّه تعالى است؛ و اوست و بس ايستادگى كننده بعد از رسول به آن كارى كه واداشته او را به آن كار رسول اللّه تعالى صلى الله عليه و آله ؛ و اين كه شما خانواده رسول، امامانِ راستگوييد، نه همچشمانِ شما؛ و اين كه تو و بس، جانشينى بعد از امامانِ راستگو.
اين، اشارت است به قول اللّه تعالى در سوره توبه: «يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ كُونُواْ مَعَ الصَّـدِقِينَ» : ۲ اى جماعتى كه ايمان آوردند! بترسيد از اللّه تعالى و باشيد با امامانِ راستگو در حكم الهى، كه حكم ايشان در دين، به پيروىِ ظن نيست.

1.القاموس المحيط، ج ۴، ص ۲۰۰ (أين).

2.توبه (۹): ۱۱۹.


صافي در شرح کافي ج2
110
  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 77329
صفحه از 612
پرینت  ارسال به