۰.اصل:«وَيْلَكَ أَيُّهَا السَّائِلُ، إِنَّ رَبِّي لَا تَغْشَاهُ الْأَوْهَامُ، وَلَا تَنْزِلُ بِهِ الشُّبُهَاتُ، وَلَا يَحَارُ، مِنْ شَيْءٍ ۱ ، وَلَا يُجَاوِزُهُ شَيْءٌ ، وَلَا يَنْزِلُ بِهِ الْأَحْدَاثُ، وَلَا يُسْأَلُ عَنْ شَيْءٍ، وَلَا يَنْدَمُ عَلى شَيْءٍ، وَ «لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ»۲ ، «لَهُ مَا فِى السَّمَاوَاتِ وَمَا فِى الْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَمَاتَحْتَ الثَّرى»۳
».
شرح: در اين فقرات، بيانِ صفات ربوبيّت است. الْغَشْيَان (به فتح غين با نقطه و فتح شين با نقطه) مصدر بابِ «عَلِمَ»: فرو گرفتن.
الْأَوْهَام (جمع وَهْم): غلطها در حساب و مانند آن، و خاطرها. و هر دو اين جا مناسب است.
النُّزُول: فرو آمدن. شُبُهات (به ضمّ شين و ضمّ و فتح و سكون باء) جمع شُبهه (به ضمّ شين و سكون باء) است و آن، به معنى شكّى است كه كسى را به هم مى رسد در خوبى و بدىِ چيزى و به آن سبب، ترك آن مى كند. مى آيد در حديث اوّلِ باب بيست و دوم كه: «وَلَا شُبْهَةٍ دَخَلَتْ عَلَيْهِ فِيمَا لَمْ يَخْلُقْ» ۴ .
وَلَا يَحَارُ (به حاء بى نقطه و الف و راء بى نقطه) به صيغه مضارع غايبِ معلومِ باب «عَلِمَ» است. الْحَيْرَة، اين كه دو كار پيش آيد كه يكى را البتّه بايد كرد و معلوم نباشد كه كدام بهتر است.
يا به جيم و الف، به صيغه مضارع غايب مجهولِ باب اِفعال است. الإجارة: پناه دادن.
يا به جيم و همزه، به صيغه مضارع غايب معلومِ باب «مَنَعَ» است. الجُؤار (به ضمّ جيم): تضرّع.
وَلَا يُجَاوِزُهُ، به جيم و زاء با نقطه است. المُجَاوزة: گذشتن چيزى از كسى به عنوانِ غفلتِ آن كس از آن چيز.
يا به جيم و راء بى نقطه است. المُجاورة: همسايگى.
الْأَحْدَاث (جمع حَدَث، به فتح حاء و فتح دال): بلاهايى كه در زمانه حادث مى شود. السُّؤَال: حسابِ چيزى طلبيدن، و اعتراض كردن. و هر دو اين جا مناسب است.
«لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ» از آية الكرسى است در سوره بقره. الْأَخْذ: گرفتن. و مستعمل مى شود در عروضِ صفتى كسى را بى اختيارِ آن كس. السِّنَة: ماندگى كه باعث غفلت از كارى شود، و پينِگى. و مراد اين جا معنى اوّل است، چنانچه مى آيد در «كتابُ العِشْرَة» در حديث دوم و چهارمِ «بابُ الْجُلُوس». و اگر مراد، معنى دوم باشد، تقديم «سِنَةٌ» بر «نَوْمٌ» بنا بر عادتِ عرب، در محاورات ايشان است كه در امثال اين، تقديمِ اقلّ بر اكثر مى كنند، مثل آيت سوره يونس: «وَ لَا أَصْغَرَ مِن ذَ لِكَ وَ لَا أَكْبَرَ إِلَا فِى كِتَـبٍ مُّبِينٍ»۵ و آيت سوره قمر: «وَ كُلُّ صَغِيرٍ وَ كَبِيرٍ مُّسْتَطَرٌ»۶ و آيت سوره مجادله: «وَ لَا أَدْنَى مِن ذَ لِكَ وَ لَا أَكْثَرَ إِلَا هُوَ مَعَهُمْ»۷ .
و مى تواند بود كه مراد به أَخْذ، باز گرفتن از قيّوميّت و كارسازى بندگان باشد و مراد به «سِنَةٌ» و «نَوْمٌ»، پينِگى و خواب بندگان باشد. و بر هر تقدير، دفع مى شود اشكال مشهور كه: چرا «نَوْم» را بعد از «سِنَةٌ» ذكر كرده.
«لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ» تا آخر، در سوره طه است. الثَّرى (به الف منقلبه از ياء): خير و بركت. و شايد كه اين جا عبارت از قدرت باشد، پس «مَا تَحْتَ الثَّرى» عبارت از هر مقدور باشد.
صاحب قاموس گفته: «الثَّرى: النَّدى، وَالتُّرَابُ النَّدى، أَوِ الَّذِي إِذَا بَلَّ لَمْ يَصِرْ طِيناً، كَالثُّرَيَّاء ـ مَمْدُودَةً ـ وَالْخَيْرُ، وَالْأَرْضُ» ۸
.
يعنى: اى مرگِ ناگهان تو اى پرسنده! به درستى كه صاحب كلِّ اختيارِ من، فرو نمى گيرد او را اقسام غلط ها. و فرو نمى آيد به او شك ها در چيزى كه نمى كند. و حيران نمى شود از چيزى ـ كه نداند كه چه بايد كرد ـ و نمى گذرد به غفلت از او چيزى و فرو نمى آيد به او حوادث روزگار، مثل بيماريها. و پرسيده نمى شود از حسابِ چيزى. و پشيمان نمى شود بر چيزى. و نمى گيرد او را ماندگى و نه خواب. مال اوست و بس، هر چه در آسمان ها است و هر چه در زمين است و هر چه در ميان آسمان و زمين است و هر چه در تحت قدرت است؛ پس مالك و صاحبِ كلِّ اختيار هر كس و هر چيز بوده هميشه و هست و خواهد بود.