[حديث] دوم
۰.اصل: [مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى وَمُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عَمْرٍو النَّصِيبِيِّ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام ، قَالَ: ]سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام عَنْ«قُلْ هُوَ اللّه ُ أَحَدٌ»فَقَالَ:«نِسْبَةُ اللّه ِ إِلى خَلْقِهِ أَحَداً صَمَداً أَزَلِيّاً صَمَدِيّاً».
شرح: بيان نِسْبَةُ اللّهِ شد در شرح عنوان اين باب. و تعديه آن به «إِلى» به اعتبار تضمين معنى توجيه است. الْأَحَد: بى جزء و قرين. الصَّمَد: روا كننده حاجت؛ و بيان مى شود در باب هجدهمِ كه «بابُ تَأْوِيلِ الصَّمَدِ» است.
«أَحَداً» و «صَمَداً» تمييزِ «نِسْبَة» است. أَزَليّاً و صَمَديّاً نعتِ «صَمَداً» است و اشارت است به اين كه «الف لام» در «الصَّمَد» دلالت بر حصر مى كند؛ به اين معنى كه حاجت روايىِ ديگران در پهلوى او هيچ است. پس «ياء» در «صَمَديّاً» براى مبالغه است، مثل «أَحْمَرِيّ» به معنىِ به غايت سرخ.
يعنى: پرسيدم امام جعفر صادق عليه السلام را از سوره «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» . پس گفت كه: نسبِت اللّه تعالى است كه روانه كرده آن را سوى مخلوقان خود، به اين روش كه أحد است، صمدِ ازلىِ صمدى است. و چون صمدِ ازلىِ صمدى، احتياج به بيان داشت گفت: