141
صافي در شرح کافي ج2

۰.اصل: « «لَمْ يَلِدْ» فَيُورَثَ «وَلَمْ يُولَدْ» فَيُشَارَكَ، «وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ» ».

شرح: اين فقره، در محلّ نصب است و صفت «أَحَداً صَمَداً» است؛ چه فاصله ميان اين و آن به تفسير است نه به بيگانه.
فَيُورَثُ، به كسر راء مخفّفه يا مشدّده است. فَيُشَارَكَ، به كسر راء مخفّفه است و اشارت است به اين كه: مراد به ولادت، صدور جوهرى از جوهرى ديگر بر سبيلِ ايجاب است و محال است كه ولادت به اين معنى متحقّق شود بى آن كه چيزى كه كائنِ في نَفْسِه باشد در خارج، مثل جنس، سرايت كند از والد به مولود، و بى آن كه مولود، شريك والد خود شود در جنس مثلاً.
يعنى: نزاييد تا ميراث دهد جنسِ خود را مثلاً به كسى. و زاييده نشده تا شريك شود با پدرش در جنس مثلاً. و نبود هرگز او را شريك در صفات ربوبيّت ـ مثل استقلال در قدرت و مثل استحقاقِ حكم از پيشِ خود ـ هيچ كس.

[حديث] سوم

۰.اصل: [مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ، عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ، عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ ، قَالَ: قَالَ:] سُئِلَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليهماالسلامعَنِ التَّوْحِيدِ، فَقَالَ :«إِنَّ اللّه َ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ عَلِمَ أَنَّهُ يَكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ؛ فَأَنْزَلَ اللّه ُ تَعَالى «قُلْ هُوَ اللّه ُ أَحَدٌ» وَالْايَاتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِيدِ إِلى قَوْلِهِ: «وَهُوَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»۱ فَمَنْ رَامَ وَرَاءَ ذَلِكَ، فَقَدْ هَلَكَ».

شرح: التَّوْحِيد: اخلاص در عبادت. مراد سائل اين است كه: آيا در مقام توحيدِ صانعِ عالم، معرفت او به كنه ذات يا به شخص ممكن است، يا ممكن نيست، بلكه اكتفا مى بايد كرد به اسما و صفات مختصّه كه كلّ آنها غير اوست و او مستور است به آنها؟!
التَّعَمُّقْ: فرو رفتن. و مراد اين جا طلب تجاوز از اسما و صفات و طلب معرفت كنه ذاتِ اللّه تعالى يا شخص اوست، چنانچه مجسّمه و اشاعره، طلب رؤيت او مى كنند.
«ذَات»، مؤنّث «ذُو» است به معنى صاحب. و مراد اين جا وساوس شيطانى است كه سينه هاى گمراهان را صاحبى مى كند و از طريقه مستقيمه توحيد دور مى اندازد، مثل قولِ جمعى كه گفتيم و مثل قول جمعى كه مى گويند كه: كمال توحيد آن است كه كائن را منحصر در اللّه تعالى دانند، يا اِبا از سجده غير او كنند هر چند كه مأمور باشند، چنانچه ابليس كرد.
و قول خوارج كه گفتند كه: حاكم در غير مسائل شرعى نيز منحصر است در اللّه تعالى و به اين سبب، اعتراض بر حضرت امير المؤمنين عليه السلام كردند كه: چرا حاكم تعيين كرد براى بيانِ دلالت محكمات قرآن كه در آنها نهى از پيروىِ ظن و مانند آن است بر امامت او؟
وَرَاءَ، به معنى پشت است و وَرَاءَ ذلِكَ، عبارت است از كنهِ ذاتِ اللّه تعالى و شخص او به اعتبار اين كه مستور است به اين اسما و صفات و مستور در پشت ساتر مى باشد.
يعنى: پرسيده شد امام زين العابدين عليه السلام از اخلاص در عبادت كه: حدّ آن چيست؟ پس گفت كه: به درستى كه اللّه ـ عزّوجلّ ـ دانسته كه خواهند بود در آخر الزمان جماعتِ چند از منسوبان به اسلام، كه طلب معرفت كنه ذاتِ اللّه تعالى يا شخص او كنند، پس فرو فرستاد اللّه تعالى سوره «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» را و فرو فرستاد هفت آيت مشهور را از سوره حديد تا قول او كه: «وَهُوَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» . پس هر كس از منسوبانِ به اسلام كه قصد كرد مستور به آن اسما و صفات را، جهنّمى شد.
آن آيات اين است: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ * الرَّحِيمِ سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِى السَّمَـوَ تِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ * لَهُ مُلْكُ السَّمَـوَ تِ وَ الْأَرْضِ يُحْىِ ى وَ يُمِيتُ وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَىْ ءٍ قَدِيرٌ * هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْأَخِرُ وَ الظَّـهِرُ وَ الْبَاطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَىْ ءٍ عَلِيمٌ * هُوَ الَّذِى خَلَقَ السَّمَـوَ تِ وَ الْأَرْضَ فِى سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِى الْأَرْضِ وَ مَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَ مَا يَنزِلُ مِنَ السَّمَآءِ وَ مَا يَعْرُجُ فِيهَا وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ * لَّهُ و مُلْكُ السَّمَـوَ تِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَىاللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ * يُولِجُ الَّيْلَ فِى النَّهَارِ وَ يُولِجُ النَّهَارَ فِى الَّيْلِ وَ هُوَ عَلِيم بِذَاتِ الصُّدُورِ»۲ .
[ترجمه:] ابتدا مى كنم به اسمِ آن اِله بخشاينده مهربان. اقرار به پاكىِ اللّه تعالى از شريك در صفات ربوبيّت و از هر نقصان تسبيح كرد به زبانِ حال، هر چه در آسمان ها و زمين است حتّى كفرِ كافر؛ چه اگر چه آن، فعلِ اللّه تعالى نيست، امّا مخلوق اوست، به معنى اين كه به قضا و قدر اوست، چنانچه بيان مى شود در بابِ سى ام، كه «بابُ الْجَبْرِ وَالْقَدَرِ وَالْأَمْرِ بَيْنَ الْأَمْرَيْنِ» است. و اللّه تعالى است و بس، بى خوارى و ننگِ اين كه شريك در ربوبيّت او شوند به فضولى و خودرأيى و او انتقام نكشد؛ و بى كجىِ اين كه بازيچه كند در خلق آسمان ها و زمين و به همين دنيا اكتفا كند، يا ظلم كند، به اين روش كه بى ارسالِ رُسُل عذاب كند خودرأيان را در آخرت. و توضيح اين گذشت در شرح «فَلَوْ كَانَتِ الْجَهَالَةُ» تا آخر در خطبه.
بيانِ اين آن كه: براى اللّه تعالى است و بس پادشاهىِ آسمان ها و زمين؛ به اين معنى كه حكمِ كسى ديگر در مسئله كه اختلاف در آن و در دليل آن رود و خلايق را احتياج به كسى كه حكم كند در آن شود جايز نيست؛ چه او زنده مى كند و مى ميراند و او بر هر چيز به غايت تواناست.
بيانِ اين آن كه: اوست و بس اوّل، به معنى پيش از هر چيز؛ و آخر، به معنى بى فنا و تغيير. و بيانِ اين مى آيد در حديث پنجمِ باب پانزدهم.
و اوست و بس آشكار و نهان، به معنى بى چگونگى، كه به آن، گاهى آشكار باشد نزد عقولِ خلايق به ديدن و مانند آن و گاهى نهان. و او به هر چيز به غايت داناست؛ به معنى اين كه جميع جهات آن چيز را مى داند.
بيانِ اين آن كه: اوست و بس، آن كس كه آفريد از روى تدبير آسمان ها و زمين را در مدّت موافق شش روزانه شب، بعد از آن راست نشست بر تخت پادشاهى ـ بيانِ مثلِ اين مى آيد در «كتابُ الْحُجَّةِ» در شرح حديث اوّلِ باب هشتادم، كه «بابُ مَا يُفْصَلُ بِهِ بَيْنَ دَعْوَى الْمُحِقِّ وَالْمُبْطِلِ فِي أَمْرِ الْاءِمَامَةِ» است. و معانى عرش مى آيد در باب بيستم كه «بابُ الْعَرْشِ وَالْكُرْسِيِّ» است ـ چه مى داند آنچه را كه فرو مى رود در زمين، مثل آب و دانه و آنچه را كه بيرون مى آيد از زمين، مثل گياه و آنچه را كه فرو مى آيد از آسمان، مثل ملائكه كاتبانِ اعمال بندگان و آنچه را كه بالا مى رود در آسمان، مثل اعمال بندگان و ملائكه حافظان آنها. و او با شماست هر جا هستيد و اللّه تعالى به آنچه مى كنيد بيناست؛ چه او راست و بس پادشاهىِ آسمان ها و زمين. و سوى حكمِ اللّه تعالى برگردانيده مى شود نيك و بدِ هر كار و جزاى آن مى دهد، پس تركِ فضولى و خودرأيى بايد كرد.
بيانِ اين آن كه: داخل مى كند شب را در روز شش ماه و داخل مى كند روز را در شب شش ماه و او به غايت داناست به وساوسِ شيطانى كه سينه ها را صاحبى مى كند و باعثِ غلوّ در فكر در توحيد و اقسام ضلالت مى شود، انتقام خواهد كشيد.
بدان كه از تفسير علىّ بن ابراهيم، چنين ظاهر مى شود كه «جَوَامِعَ الْكَلِمِ» كه در حديث رسول صلى الله عليه و آله است كه:«اُوتِيتُ جَوَامِعَ الكلم» ۳ عبارت از اين هفت آيت است. ۴

1.حديد (۵۷): ۶.

2.حديد (۵۷): ۱ ـ ۶.

3.إرشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۲؛ عوالي اللآلي، ج ۴، ص ۱۲۰، ح ۱۹۴.

4.تفسير القمّي، ج ۲، ص ۳۵۰.


صافي در شرح کافي ج2
140
  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 63432
صفحه از 612
پرینت  ارسال به