147
صافي در شرح کافي ج2

[حديث] سوم

۰.اصل: [مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمنِ بْنِ الْحَجَّاجِ، عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ، قَالَ:] قَالَ أَبُو عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام :«إِنَّ اللّه َ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ يَقُولُ: «وَأَنَّ إِلى رَبِّكَ المُنْتَهى»۱ فَإِذَا انْتَهَى الْكَلَامُ إِلَى اللّه ِ، فَأَمْسِكُوا».

شرح: توضيحِ اين آيت و حديث، به توضيحِ بعض آيات قبل از اين آيت بر سبيل احتمال نه بر سبيل تفسير مى شود. بيانِ اين آن كه: اللّه تعالى اوّلاً گفته در سوره نجم كه: «فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلَّى عَن ذِكْرِنَا وَ لَمْ يُرِدْ إِلَا الْحَيَوةَ الدُّنْيَا * ذَ لِكَ مَبْلَغُهُم مِّنَ الْعِلْمِ» : ۲ پس اعراض كن اى محمّد! از هر كه رو گردانيد از كتاب الهى ـ كه در آن است تبيانِ هر مُحْتَاجٌ إِلَيْه ـ و محكمات آن كه در آنها نهى از پيروى ظن و دلالتِ بر امام عالم به هر مُحْتَاجٌ إِلَيْه هست و اراده نكرد مگر زندگى دنيا را ـ به اين معنى كه: حاصل نكرد مگر علم متعلّق به آن را ـ آن علم است آنچه رسيده اند به آن از جمله علم.
مراد اين است كه: از بس كه كم نفع است، گويا كه علم نيست، پس ايشان علم ندارند؛ چون اِعراض از كتاب الهى كرده اند، مثل جماعت فلاسفه كه كتاب هاى عملى و نظرى نوشته اند از پيش خود و اعراض از ايشان و كتاب هاى ايشان واجب است.
مؤيّد اين آن كه تَفتازانى در شرح مقاصد نقل كرده از ارسطو كه گفته: در مسائل الهيّات، علم به هم نمى رسد و غايت آنچه به هم رسد، ظن است. ۳
و بعد از آن اللّه تعالى گفته كه: «أَفَرَءَيْتَ الَّذِى تَوَلَّى * وَ أَعْطَى قَلِيلاً وَ أَكْدَى * أَعِندَهُ و عِلْمُ الْغَيْبِ فَهُوَ يَرَى * أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِمَا فِى صُحُفِ مُوسَى * وَ إِبْرَ هِيمَ الَّذِى وَفَّى * أَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَأُخْرَى * وَ أَن لَّيْسَ لِلْاءِنسَـنِ إِلَا مَا سَعَى * وَ أَنَّ سَعْيَهُ و سَوْفَ يُرَى * ثُمَّ يُجْزَاهُ الْجَزَآءَ الْأَوْفَى * وَ أَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنتَهَى»۴ .
همزه در أَفَرَأَيْتَ براى استفهامِ تقريرى است؛ به معنى اين كه البتّه واقع است آنچه بعد از آن است. و فاء در «فَرَأَيْتَ» براى تفريع بر «فَأَعْرِضْ» تا آخر است و «رَأَيْتَ» به معنى «عَرَفْتَ» است.
و تَوَلّى، به معنى اين است كه: رو گردانيد از ذكر ما. و قَلِيل، به معنى كم نفع است، پس اِعطاى قليل، عبارت از افاده علوم كم فايده است، مثل آنچه متعلّق به ظاهر حيات دنيا باشد، چنانچه اللّه تعالى گفته در سورَةُ المؤمن كه: «فَرِحُواْ بِمَا عِندَهُم مِّنَ الْعِلْمِ وَ حَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ»۵ .
وأَكْدى، مأخوذ است از «كُدْيَهٌ» به ضمّ كاف و سكون دال و ياء دو نقطه در پايين، به معنى سنگ بزرگِ سخت. پس معنى «أَكْدى» اين است كه: بزرگ شد در ميان خلايق و رسيد به آن سنگ در مرتبه. اشارت به اين است كه بزرگ و سخت مى نمايد در نظرِ خلايق، امّا انتفاعى به او نيست به حكومت در مشكلات.
همزه در أَعِنْدَهُ براى استفهامِ انكارى است و تقديم ظرف در عِنْدَهُ عِلْمُ الْغَيْبِ براى حصر است تا اشارت شود به اين كه علم غيب، مخصوص يك كس مى باشد و مراد به غيب، چيزى است كه در آن و در دليل آن اختلاف مى رود و به يكى از حواسّ، معلوم نشده. أَمْ متّصله است و عطف است بر «عِنْدَهُ عِلْمُ الْغَيْبِ» تا اشارت شود به اين كه يكى از اين دو مى بايد تا عذر حكومت از پيش خود شود و هيچ كدام نيست، پس البتّه معذّب خواهد شد.
بيانِ صُحُفِ ابراهيم و موسى مى آيد در «كتابُ الْحُجَّةِ» در حديث دهمِ «بابُ مَا نَصَّ اللّه ُ عَزَّ وَجَلَّ وَرَسُولُهُ عَلَى الْأَئِمَّةِ عليهم السلام وَاحِداً فَوَاحِداً» كه باب شصت و چهارم است.
وَأَنْ لَيْسَ عطف است بر أَنْ لَا تَزِرَ. و لام در لِلْاءِنْسَانِ براى استحقاق است، مثل قول اللّه تعالى در سورة المؤمن: «وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ»۶ پس مَا سَعى عبارت از گناه است.
وأَنَّ سَعْيَهُ عطف است بر مَا فِي صُحُفِ، يا بر «أَنْ لَا تَزِرَ» و همچنين وَأَنَّ إِلى رَبِّكَ. و مؤيّد اوّل است تغييرِ اسلوب در اين دو عطف به تشديد نون در «وَأَنَّ». و بر هر نقد «وَأَنَّ إِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى» مقابل «ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ» است؛ به اين روش كه «إِلى» حرف جرّ است و «مُنْتَهى» مصدر ميمى است و تقديمِ ظرف، براى حصر است و مراد اين است كه: كتاب الهى، تبيانِ كلّ شى ء است مگر كنه ذاتِ اللّه تعالى؛ زيرا كه تبيان آن در كتاب الهى نيست، پس متولّى از كتاب الهى عذرخواهى نمى تواند كرد براى دفع جزاى اَوفى از خود به اين كه كتاب الهى، تبيانِ كلّ شى ء نبود و لهذا روگردان از آن شدم.
و بعد از تمهيدِ اين مقدّمات مى گوييم بر سبيل احتمال كه: مى تواند بود كه مراد از اين آيات، اين باشد كه: آيا پس بنابر اين بيانِ حال روگردان از كتاب الهى كه كرديم، شناختى اى محمّد حالِ آن كس را كه روگردان شد و افاده علم كم نفع كرد كه متعلّق است به ظاهر حيات دنيا و بس؟ و بزرگ شد به اين سبب در ميان مردمان، آيا نزد اوست و بس علمِ غيب؟ پس او مى بيند آنچه را كه حكم مى كند، يا به شواهد ربوبيّت خبردار نشده به آنچه در صحف موسى و ابراهيمى ـ كه تمام اداى حقوق كرده ـ نيز هست، اين كه برنمى دارد هيچ نفس بردارنده، گناه ديگرى را. اين مبالغه است در اين كه گناه او بخشيده نمى شود البتّه، پس علاجى كه متصوّر است اين است كه دوستان و فرزندان از جانب او بردارند گناه او را و اين باطل است؛ و اين كه نيست براى انسان از گناه مگر آنچه خود سعى در آن كرده باشد و خبردار نشده اين را كه سعى او در گناه ديده خواهد شد در قيامت، بعد از آن جزا داده خواهد شد آن را جزاى تمام تر و خبردار نشده اين را كه تا كنه ذاتِ صاحب كلِّ اختيارِ توست انتهاى تبيان كتاب الهى چيزها را.
يعنى: گفت امام جعفر صادق عليه السلام كه: به درستى كه اللّه ـ عزّ و جلّ ـ در جمله مذمّت هاى كسى كه روگردان شد از ذكر الهى ـ كه كتاب الهى و محكمات آن باشد ـ و افاده علوم بى فايده كرد، مثل آنچه متعلّق به ظاهر حيات دنياست و خود را بزرگ شمرد در خلايق به حكومت ميان ايشان از پيشِ خود، مى گويد در سوره نجم كه: و آيا آن منافق خبردار نشده اين را كه تا كنه ذات صاحبِ كلِّ اختيارِ توست انتهاى تبيان كتاب الهى چيزها را، پس چون رسيد گفتگو تا كنه ذاتِ اللّه عزّ و جلّ، پس نگاه داريد خود را از گفتگو؛ چه از كتاب الهى معلوم نمى شود، بلكه معلوم مى شود كه نمى توان دانست، چنانچه در شرح حديث آينده بيان مى شود.

1.نجم (۵۳): ۴۲.

2.نجم (۵۳): ۲۹ و ۳۰.

3.ر.ك: شرح المقاصد في علم الكلام، ج ۱، ص ۳۹.

4.نجم (۵۳): ۳۳ ـ ۴۲.

5.مؤمن (۴۰): ۸۳ .

6.مؤمن (۴۰): ۵۲ .


صافي در شرح کافي ج2
146

باب هشتم

اصل: بابُ النَّهْيِ عَنِ الْكَلَامِ فِي الْكَيْفِيَّةِ

شرح: الْكَيْفِيَّة: چگونگى. و مراد اين جا، كنهِ ذاتِ اللّه تعالى است.
يعنى: اين باب، احاديثى است كه در آنها نهى از گفتگو در كنهِ ذاتِ اللّه تعالى است؛ به معنى تفحّص اين كه كنه ذات او چه چيز است.
در اين باب، دوازده حديث است.

[حديث] اوّل

۰.اصل: [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، قَالَ: ]قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام :«تَكَلَّمُوا فِي خَلْقِ اللّه ِ، وَلَا تَتَكَلَّمُوا فِي اللّه ِ؛ لِأَنَّ ۱ الْكَلَامَ فِي اللّه ِ لَا يَزْدَادُ صَاحِبَهُ إِلَا تَحَيُّراً».

شرح: گفت امام محمّد باقر عليه السلام كه: گفتگو كنيد در مخلوقاتِ اللّه تعالى و گفتگو مكنيد در ذاتِ اللّه تعالى؛ چه [با] گفتگو در ذاتِ اللّه تعالى زياد نمى شود صاحبش [را ]مگر به اعتبار حيرت؛ به اين معنى كه: رسيدنِ مردمان به كنهِ ذاتِ او ممكن نيست.

[حديث] دوم

۰.اصل: وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرى عَنْ حَرِيزٍ:«تَكَلَّمُوا فِي كُلِّ شَيْءٍ، وَلَا تَتَكَلَّمُوا فِي ذَاتِ اللّه ِ».

شرح: تَكَلَّمُوا تا آخر، براى طلب يا براى اِباحت نيست، بلكه براى بيانِ اين است كه: قبح هيچ تكلّمى در مرتبه قبح تكلّم در ذاتِ اللّه نيست.
يعنى: و در روايت ديگر ـ كه از حريز است، از امام محمّد باقر عليه السلام ـ اين است كه: گفتگو كنيد در هر چيز و گفتگو مكنيد در ذاتِ اللّه تعالى.

1.كافى مطبوع: «فإنّ».

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 63193
صفحه از 612
پرینت  ارسال به