شرح: شنيدم از امام جعفر صادق عليه السلام مى گفت كه: هر كه فكر كرد در ذاتِ اللّه تعالى كه چگونه است آن، جهنّمى شد.
مى تواند بود كه مراد كسى باشد كه قرار داده باشد بعد از فكر، كه ذات او چنين خواهد بود.
[حديث] هشتم
۰.اصل: [مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى، عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ، عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ، عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام ، قَالَ:«إِنَّ مَلِكاً عَظِيمَ الشَّأْنِ كَانَ فِي مَجْلِسٍ لَهُ، فَتَنَاوَلَ الرَّبَّ تَبَارَكَ وَتَعَالى، فَفُقِدَ، فَمَا يُدْرى أَيْنَ هُوَ».
شرح: شايد كه مَلكاً، به فتحِ لام باشد و فُقِدَ (به فاء و قاف و دال بى نقطه) به صيغه ماضىِ غايبِ معلومِ باب «ضَرَبَ» باشد و مفعولش محذوف باشد براى عموم و مراد اين باشد كه: از كمالِ حيرت، هر چه مى دانست فراموش كرد.
و فَمَا يُدْرى، به صيغه معلومِ باب «ضَرَبَ» باشد و ضمير هُوَ، راجع به مَلِك باشد و مراد اين باشد كه: حيرتش به حدّى رسيد كه نمى داند كه در كجاى آسمان يا زمين است. و امثالِ اين، در مقام بيانِ كمال حيرت، متعارف است.
يا مراد اين باشد كه: نمى داند كه در چه فكر است، چنانچه آدمى گاهى در فكرى فرو مى رود در مدّتى و چون به حال خود مى آيد، نمى داند كه در چه فكر بوده [است].
يعنى: روايت است از امام جعفر صادق عليه السلام گفت: به درستى كه فرشته بزرگ مرتبه اى بود در مقامى كه براى او مقرّر است از آسمان، پس به فكر ذاتِ صاحبِ كلِّ اختيارِ هر كس و هر چيز ـ تَبَارَكَ وَ تَعَالى ـ افتاد، پس كم كرد دانسته را، پس نمى داند كه در كجاست خودش.
مراد اين است كه: ندانستنِ كنهِ ذات او، مخصوصِ اهل زمين نيست، بلكه ملائكه مقرّبين نيز هر چند فكر كنند نمى توانند دانست.