157
صافي در شرح کافي ج2

صافي در شرح کافي ج2
156

شرح: سُبُخْت، به ضمّ سين بى نقطه و ضمّ باء يك نقطه مشدّده و سكون خاء با نقطه و تاء دو نقطه در بالا است. رَجَعْت، به صيغه خطاب است. شَيْء، به فتح شين با نقطه و سكون ياء و همزه است. مِنْ تبعيضيّه است.
الْمَحْدُود، مجرور و نعتِ الْمَكَانِ است و مراد، مكانى است كه تميز كرده شده است از آنچه مجاورِ آن است از جمله مكان ها و متمكّن ها، موافق آنچه گذشت در حديث سوّمِ باب ششم كه: «لَا مَكَانٍ جَاوَرَ شَيْئاً» ۱ .
كَيْفَ اين جا سؤال است از اسم جامدِ محض براى مخلوقان، كه نزديك باشد به اسم جامد محضِ اللّه تعالى؛ به اين روش كه: آيا مانند چه چيز است از چيزهايى كه اسم جامد محض آنها معلومِ ما است؛ اگر چه شريك نباشد با آنها در اسم جامد محض؛ چون معلوم شد از كلام سابق كه محدود نيست.
كَيْفَ أَصِفُ، استفهامِ انكارى است. الْوَصْف: بيان اسم جامد محضِ چيزى. باء در بِالْكَيْفِ براى سببيّت است و صله «أَصِفُ» نيست و به تقديرِ «بِوَصْفِ الْكَيْفِ» است. الْكَيْف در دو جا، به فتح كاف و تشديد ياء دو نقطه در پايين مكسوره است، به معنى چيزى كه بيان آن مى توان كرد به اسم جامد محضِ آن. باء در بِخَلْقِهِ مانندِ «باء» در «بِالْكَيْفِ» براى سببيّت است و به تقديرِ «بِوَصْفِ خَلْقِهِ» است.
«خَلْقِه» به فتح خاء با نقطه و سكون لام و قاف و ضمير غايب، به معنى «مَخْلُوقِهِ» است. الْمُبِين (به ضمّ ميم و كسر باء يك نقطه و سكون ياء دو نقطه در پايين): فصيح.
كاف در كَالْيَوْمِ به معنى مِثْل است و منصوب است محلّاً و مفعول فيهِ «رَأَيْتُ» است. الْيَوْم مُضافٌ إليهِ كاف است و «الف لام» براى عهد خارجى است. أَمْراً، مفعول اوّل «رَأَيْتُ» است. الْأَمْر: كار عمده.
أَبْيَنَ (به باء يك نقطه و ياء دو نقطه در پايين) به صيغه أَفْعَل التفضيل، مفعول دوم «رَأَيْتُ» است، يا صفت «أَمْراً» است، يا به صيغه مضارع معلومِ متكلّمِ وحده از باب «ضَرَبَ» است. و بنا بر اوّل، هذَا عبارت از امرِ واقع در امروز است، يا عبارت از هر محسوس مشاهد قريب است؛ و بنا بر دوم، مشارٌ إليهِ «هذَا» دين يهود است.
يعنى: روايت است از امام جعفر صادق عليه السلام گفت كه: به درستى كه جهودى كه نام او «سُبُخت» بود، آمد سوى رسول اللّه صلى الله عليه و آله ، پس گفت كه: اى رسول اللّه ! آمدم نزد تو تا پرسم تو را از صاحب كلِّ اختيار تو، پس اگر جواب حق گفتى مرا از هر چه مى پرسم تو را از آن خوب و اگر نه برگشتى از دعوى پيغمبرى.
گفت كه: بپرس از هر چه خواستى.
گفت كه: كجاست صاحب كلِّ اختيارِ تو؟
گفت كه: او در هر جاست و نيست در چيزى از مكان، ممتاز از مكان هاى چيزهاى ديگر.
گفت كه: و چگونه است ذات او؟ به اين معنى كه اسم جامدِ محض او نزديك به كدام اسم جامد محض از اسماى مخلوقين است؟
گفت كه: چگونه بيان كنم اسم جامد محض صاحب كلّ اختيار خود را به وسيله بيانِ اسم جامد محض آنچه بيان كرده مى شود به اسم جامد محض؛ و حال آن كه هر چه بيان كرده شود به اسم جامد محض، مخلوق است و اللّه تعالى بيان كرده نمى شود به اسم جامد محض به وسيله بيانِ اسم جامد محضِ مخلوق او؟!
گفت كه: پس از كجا دانيم كه تو پيغمبر خدايى؟
امام گفت كه: پس نماند دورِ سُبُخت سنگى و نه غير سنگ، مگر آن كه سخن گفت به زبان عربى فصيح كه: اى سُبُخت، به درستى كه او رسول اللّه تعالى است صلى الله عليه و آله .
پس گفت سُبُخت كه: نديدم در مثل امروز كارى را واضح تر از اين كار؛ به اين معنى كه: اين واضح تر است به اعتبارِ دلالت بر حق، از هر كارى كه ديده ام در ايّام گذشته.
يا مراد اين است كه: جدا مى شوم از اين دين كه داشتم.
بعد از آن گفت كه: گواهى مى دهم اين كه نيست مستحقّ پرستشى مگر اللّه تعالى و اين كه تو فرستاده خدايى به خلق، براى رسانيدنِ حكم الهى در هر مسئله كه اختلاف در آن و در دليلِ آن رود.
مخفى نماند كه در اداى شهادت «لَا إِلهَ إِلَا اللّهُ» با آن كه جهودان نيز به اين كلمه به حسبِ ظاهر قائل اند، تصديق چيزى است كه رسول اللّه صلى الله عليه و آله مى گفته كه: تجويز پيروىِ ظن، شرك است و آن تجويزِ مُتَّفَقٌ عَلَيْه است نزد اهل جميع اَديان منسوخه، پس جهودان در حقيقت قائلِ «لا إِلهَ إِلَا اللّهُ» نيستند، چنانچه ظاهر شد در شرح «فَنَدَبَهُمْ» تا آخر در خطبه.

1.الكافي، ج ۱، ص ۸۸ ، ح ۳.

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 53260
صفحه از 612
پرینت  ارسال به