177
صافي در شرح کافي ج2

[حديث] پنجم

۰.اصل: [عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ ]عَنْ عَبْدِ اللّه ِ بْنِ سِنَانٍ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: حَضَرْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام ، فَدَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ مِنَ الْخَوَارِجِ، فَقَالَ لَهُ: يَا أَبَا جَعْفَرٍ، أَيَّ شَيْءٍ تَعْبُدُ؟ قَالَ:«اللّه َ». قَالَ: رَأَيْتَهُ؟ قَالَ: «بَلْ لَمْ تَرَهُ الْعُيُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْاءِبْصَارِ، وَلكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْاءِيمَانِ، لَا يُعْرَفُ بِالْقِيَاسِ، وَلَا يُدْرَكُ بِالْحَوَاسِّ، وَلَا يُشَبَّهُ بِالنَّاسِ، مَوْصُوفٌ بِالْايَاتِ، مَعْرُوفٌ بِالْعَلَامَاتِ، لَا يَجُورُ فِي حُكْمِهِ ، ذلِكَ اللّه ُ لَا إِلهَ إِلَا هُوَ».
قَالَ: فَخَرَجَ الرَّجُلُ وَهُوَ يَقُولُ: اللّه ُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ.

شرح: الْمُشَاهَدَة: ديدنِ كسى ذات چيزى را، نه آثار و علاماتش را و بس. الْاءِبْصَار (به كسر همزه): ديدن كسى چيزى را و آن اعمّ از مشاهده و از ديدنِ آثار آن چيز است، پس اضافه، به تقدير «مِنْ» است.
الْحَقَائِق (جمع حَقِيقَة): اصل هايى كه بازگشت به آنها شود، مثل عَلَم در لشكرگاه و مثل آنچه منظور است در الفاظ مجازيه و مراد اين جا، دانش هايى است كه بناى اعتراف به هستى ربّ العالمين بر آنها است.
لَايُشَبَّهُ، به صيغه مجهول باب تَفعيل است. در سوره انعام چنين است: «وَكَذَ لِكَ جَعَلْنَا فِى كُلِّ قَرْيَةٍ أَكَـبِرَ مُجْرِمِيهَا لِيَمْكُرُواْ فِيهَا وَمَا يَمْكُرُونَ إِلَا بِأَنفُسِهِمْ وَمَا يَشْعُرُون * وَإِذَا جَآءَتْهُمْ ءَايَةٌ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَآ أُوتِىَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ»۱ . از جمله احتمالات اين است كه: «جَعَلْنَا» اِخبار است از حالِ اهل جاهليّتِ جُهلاء كه پيش از بعثت رسول آخر الزمان بوده و مذكور شد در «كتابُ الْعَقْل» در حديث هفتمِ باب بيست و يكم كه «بابُ الرَّدِّ إِلَى الْكِتَابِ وَالسُّنَّة» تا آخر است و در آن وقت، كسى متوجّه وصىّ عيسى عليه السلام نبوده، يا اقلّ قليل بوده و مردمان دو قسم بوده اند: يكى منكر شريعت. و ديگرى منكر وصايت.
«لام» در «لِيَمْكُرُوا» براى عاقبت است و مكر ايشان، عبارت است از شبهات و تلبيسات براى اظهارِ انتفاى حاجت سوى شريعتِ رسولى و بعد از تسليم آن، حاجت اظهار انتفاى حاجت سوى امامى كه عالِم باشد به جميع آنچه بر رُسُل سابقه نازل شده. و از جمله مكر ايشان اين است كه: اگر حاجت سوى آن مى بود مى بايست كه رسول يا امامِ بعد از او ظاهر و مبسوطُ الْيَد باشد در كلّ روى زمين؛ و اين، مكر به رسول يا امام است و راجع مى شود به مكر به خودشان. و اين مكر، اوّلاً از منكرانِ رسول و شريعت سر زده و مخالفان شيعه اماميّه از ايشان ياد گرفته اند و مكرّر مى گويند و غافل اند از اين كه اگر اين معقول باشد، حاجت به شريعت در هر زمان باطل مى شود.
«آيَة» عبارت است از امام عالِم به جميعِ نازل بر رُسُلِ سابقه، خواه رسول باشد و خواه وصىّ رسول باشد؛ زيرا كه مظهرِ قدرتِ اللّه تعالى است.
«لَنْ نُؤْمِنَ» به تقديرِ «لَنْ نُؤْمِنَ بِهذَا الْمُدَّعى كَوْنِهِ آيَةً» است. و اين كلام ايشان، از جمله مكر ايشان است و حاصلش اين است كه: ممكن نيست اين كه علم به جميعِ آنچه بر رُسُلِ سابقه نازل شده، در يك كس به هم رسد و اگر ممكن مى بود، مى بايست كه در ما ـ كه اَكابريم ـ به هم رسد. و اين نوع كلام، در مقامِ اظهار محال بودن چيزى متعارف است، پس «مِثْلَ مَا اُوتِىَ رُسُلُ اللّهِ» عبارت است از جميعِ علوم رسل كه متعلّق است به كتاب هاى الهى كه بر ايشان نازل شده [است].
حَيْثُ، ظرف مكان و مضاف به جمله است. صيغه مضارع در يَجْعَلُ، براى استقبال است، پس بيانِ حال اوصياى رسول اللّه ـ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِمْ ـ است.
الرِّسَالَة: پيغام. و مراد به رِسَالَتَهُ، كتاب الهى است و در قرائتِ غيرِ ابن كثير و حَفص از عاصم: «رِسَالَاتَهُ» است و آن، عبارت است از كتاب هاى الهى يا عبارت است از اجزاى كتاب الهى مثلِ سور و آيات.
و بر هر تقدير، «حَيْثُ» عبارت است از ائمّه هُدى ـ كه هر كدامِ ايشان، موضع رسالت است ـ چنانچه در زيارت جامعه است كه: «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ، وَمَوْضِعَ الرِّسَالَةِ»؛ ۲ به اين معنى كه: محلّ علم به جميعِ كتاب الهى اند.
مقصود آن مرد اقرار است به اين كه اين جواب، دلالت مى كند بر اين كه ابو جعفر عليه السلام موضع رسالت است، پس نمى توان گفت كه: چرا به او داده شده مثلِ آنچه به رُسُل اللّه داده شده ـ كه علم به جميع رسالت است ـ و به ما كه اكابريم داده نشده [است]؟
يعنى: روايت است از عبد اللّه بن سِنان (به كسر سين بى نقطه و تخفيف نون) از پدرش گفت كه: حاضر شدم در مجلس امام محمّد باقر عليه السلام ، پس داخل شد بر او مردى از خارجيان بر بَنى اميّه، پس گفت او را كه: اى ابو جعفر! چه چيز را پرستش مى كنى؟
گفت: اللّه تعالى را.
گفت كه: ديدى او را؟
گفت كه: بلكه نديده او را هرگز چشم ها به ديدنِ ذاتش از جمله ديدن، وليك ديده او را دل ها به دانش هاى او به صفات ربوبيّتِ او، كه اعتراف به هستى ربّ العالمين مبنى بر آنها است.
بيانِ اين آن كه: شناخته نمى شود ربوبيّت او به قياس به بزرگىِ ديگرى و دريافته نمى شود او به حواسّ پنج گانه و مانند شمرده نمى شود او به مردمان در صورت ـ چنانچه در حديث دوم اين باب گذشت ـ بيان كرده مى شود به آنچه در آيات قرآن است ـ چنانچه مى آيد در باب آينده ـ شناخته مى شود ربوبيّت او به نشانهاى ربوبيّت كه در مخلوقات خود آفريده، ستم نمى كند در حكمِ خود بر كسى. آن است كه گفتم: اللّه ؛ نيست مستحقّ عبادت مگر او.
راوى گفت كه: پس بيرون رفت آن مرد از مجلس و مى گفت: اللّه تعالى داناتر است در جايى كه مى كند پيغامِ خود را.

1.انعام (۶): ۱۲۳ و ۱۲۴.

2.الفقيه، ج ۲، ص ۶۰۹، ح ۳۲۱۳؛ عيون أخبار الرضا عليه السلام ، ج ۲، ص ۲۷۲؛ الغيبة، شيخ طوسى، ص ۴۷۱؛ البلد الأمين، ص ۲۹۷؛ العدد القويّة، ص ۶۵.


صافي در شرح کافي ج2
176
  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 65395
صفحه از 612
پرینت  ارسال به