۰.اصل:«فَاعْلَمْ ـ رَحِمَكَ اللّه ُ ـ أَنَّ الْمَذْهَبَ الصَّحِيحَ فِي التَّوْحِيدِ مَا نَزَلَ بِهِ الْقُرْآنُ مِنْ صِفَاتِ اللّه ِ جَلَّ وَعَزَّ، فَانْفِ عَنِ اللّه ِ تَعَالَى الْبُطْلَانَ وَالتَّشْبِيهَ، فَلَا نَفْيَ وَلَا تَشْبِيهَ ، هُوَ اللّه ُ الثَّابِتُ الْمَوْجُودُ، تَعَالَى اللّه ُ عَمَّا يَصِفُهُ الْوَاصِفُونَ، وَلَا تَعْدُوا الْقُرْآنَ؛ فَتَضِلُّوا بَعْدَ الْبَيَانِ».
شرح: صِفَات، عبارت است از اسماى مشتقّه و مانند آنها كه البتّه خارج از فرد خود است، پس هيچ كدام عَلَم و اسمِ جنس نيست.
الْبُطْلَان: به كار نيامدن. و مراد اين جا، معطّل بودن است كه بيان شد در شرح حديث دوّمِ باب دوّم.
النَّفْي: برطرف كردن. و مراد اين جا، حكم به بطلان است.
الثَّابِت: پا بر جا. و مراد اين جا، دائم است و آن ازلى و ابدى است، يا مراد واجبِ بالذات است؛ و حاصلِ هر دو يكى است.
الْمَوْجُود: يافت شده. و مراد اين جا، كسى است كه معلوم است نزد هر كس كه به سنّ تمييز رسيده باشد، موافق آنچه گذشت در حديث دوّمِ «بابُ النِّسْبَة» ـ كه باب هفتم است ـ كه: «مَعْرُوفٌ عِنْدَ كُلِّ جَاهِلٍ» ۱ . يا مراد، حاضر است نزد هر حاجتى و روا كننده حاجات است.
يعنى: پس بدان ـ رحمت كناد تو را اللّه تعالى ـ كه راه راست در توحيد، آن است كه نازل شده به آن قرآن از اسماى مشتقّه اللّه ـ جَلَّ وَعَزَّ ـ و مانند آنها، پس نفى كن از اللّه تعالى به كار نيامدن را و مانند كردن او را به ديگرى در اسمِ جامدِ محضِ، چنانچه آن قوم از اهل عراق مى گويند. پس نيست بطلان و نيست تشبيه؛ او اللّه است كه دائمِ معروف است، به غايت بالاست اللّه از اين كه بيان مى كنند او را بيان كنندگان به اسمِ جامد محض.
و درمگذريد در بيان كردنِ او و در هر مشكل از قرآن، تا مبادا كه گمراه شويد بعد از بيان كردنِ اللّه تعالى حجّت خود را بعد از هر رسولى از آدم تا خاتم.
مراد، وجوبِ سؤالِ أَهْلِ الذِّكْر است در مشكلات، اگر ميسر شود؛ و وجوبِ سكوت، اگر ميسر نشود. و اشارت است به قولِ اللّه تعالى در سوره توبه: «وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْمَا بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُم مَّا يَتَّقُونَ»۲ .
و هرگز اللّه تعالى در حيرت نگذاشته قومى را بعد از آن كه رسولى و كتابى سوى ايشان فرستاده باشد، ليك ظاهر ساخته براى ايشان چيزى را كه به آن توانند كه خود را نگاه دارند از عذاب الهى. مراد به آن چيز، امام مُفْتَرَضِ الطَّاعَةِ عالم به جميع مشكلات است تا آمدن رسولى ديگر يا انقراض دنيا؛ و مى آيد در حديث سوّمِ باب سى و دوم كه «بابُ الْبَيَانِ وَالتَّعْرِيفِ وَلَزُومِ الْحُجَّة» است.