193
صافي در شرح کافي ج2

۰.اصل:«فَاعْلَمْ ـ رَحِمَكَ اللّه ُ ـ أَنَّ الْمَذْهَبَ الصَّحِيحَ فِي التَّوْحِيدِ مَا نَزَلَ بِهِ الْقُرْآنُ مِنْ صِفَاتِ اللّه ِ جَلَّ وَعَزَّ، فَانْفِ عَنِ اللّه ِ تَعَالَى الْبُطْلَانَ وَالتَّشْبِيهَ، فَلَا نَفْيَ وَلَا تَشْبِيهَ ، هُوَ اللّه ُ الثَّابِتُ الْمَوْجُودُ، تَعَالَى اللّه ُ عَمَّا يَصِفُهُ الْوَاصِفُونَ، وَلَا تَعْدُوا الْقُرْآنَ؛ فَتَضِلُّوا بَعْدَ الْبَيَانِ».

شرح: صِفَات، عبارت است از اسماى مشتقّه و مانند آنها كه البتّه خارج از فرد خود است، پس هيچ كدام عَلَم و اسمِ جنس نيست.
الْبُطْلَان: به كار نيامدن. و مراد اين جا، معطّل بودن است كه بيان شد در شرح حديث دوّمِ باب دوّم.
النَّفْي: برطرف كردن. و مراد اين جا، حكم به بطلان است.
الثَّابِت: پا بر جا. و مراد اين جا، دائم است و آن ازلى و ابدى است، يا مراد واجبِ بالذات است؛ و حاصلِ هر دو يكى است.
الْمَوْجُود: يافت شده. و مراد اين جا، كسى است كه معلوم است نزد هر كس كه به سنّ تمييز رسيده باشد، موافق آنچه گذشت در حديث دوّمِ «بابُ النِّسْبَة» ـ كه باب هفتم است ـ كه: «مَعْرُوفٌ عِنْدَ كُلِّ جَاهِلٍ» ۱ . يا مراد، حاضر است نزد هر حاجتى و روا كننده حاجات است.
يعنى: پس بدان ـ رحمت كناد تو را اللّه تعالى ـ كه راه راست در توحيد، آن است كه نازل شده به آن قرآن از اسماى مشتقّه اللّه ـ جَلَّ وَعَزَّ ـ و مانند آنها، پس نفى كن از اللّه تعالى به كار نيامدن را و مانند كردن او را به ديگرى در اسمِ جامدِ محضِ، چنانچه آن قوم از اهل عراق مى گويند. پس نيست بطلان و نيست تشبيه؛ او اللّه است كه دائمِ معروف است، به غايت بالاست اللّه از اين كه بيان مى كنند او را بيان كنندگان به اسمِ جامد محض.
و درمگذريد در بيان كردنِ او و در هر مشكل از قرآن، تا مبادا كه گمراه شويد بعد از بيان كردنِ اللّه تعالى حجّت خود را بعد از هر رسولى از آدم تا خاتم.
مراد، وجوبِ سؤالِ أَهْلِ الذِّكْر است در مشكلات، اگر ميسر شود؛ و وجوبِ سكوت، اگر ميسر نشود. و اشارت است به قولِ اللّه تعالى در سوره توبه: «وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْمَا بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُم مَّا يَتَّقُونَ»۲ .
و هرگز اللّه تعالى در حيرت نگذاشته قومى را بعد از آن كه رسولى و كتابى سوى ايشان فرستاده باشد، ليك ظاهر ساخته براى ايشان چيزى را كه به آن توانند كه خود را نگاه دارند از عذاب الهى. مراد به آن چيز، امام مُفْتَرَضِ الطَّاعَةِ عالم به جميع مشكلات است تا آمدن رسولى ديگر يا انقراض دنيا؛ و مى آيد در حديث سوّمِ باب سى و دوم كه «بابُ الْبَيَانِ وَالتَّعْرِيفِ وَلَزُومِ الْحُجَّة» است.

1.الكافي، ج ۱، ص ۹۱، ح ۲.

2.توبه (۹): ۱۱۵.


صافي در شرح کافي ج2
192

[حديث] اوّل

۰.اصل: [عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ، عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ] عَنْ عَبْدِ الرَّحِيمِ بْنِ عَتِيكٍ الْقَصِيرِ، قَالَ: كَتَبْتُ عَلى يَدَيْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ أَعْيَنَ إِلى أَبِي عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام : أَنَّ قَوْماً بِالْعِرَاقِ يَصِفُونَ اللّه َ بِالصُّورَةِ وَبِالتَّخْطِيطِ، فَإِنْ رَأَيْتَ ـ جَعَلَنِيَ اللّه ُ فِدَاكَ ـ أَنْ تَكْتُبَ إِلَيَّ بِالْمَذْهَبِ الصَّحِيحِ مِنَ التَّوْحِيدِ.
فَكَتَبَ إِلَيَّ:
«سَأَلْتَ ـ رَحِمَكَ اللّه ُ ـ عَنِ التَّوْحِيدِ وَمَا ذَهَبَ إِلَيْهِ مَنْ قِبَلَكَ، فَتَعَالَى اللّه ُ الَّذِي «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْ ءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ»۱ ، تَعَالى عَمَّا يَصِفُهُ الْوَاصِفُونَ، الْمُشَبِّهُونَ اللّه َ بِخَلْقِهِ، الْمُفْتَرُونَ عَلَى اللّه ِ».

شرح: الصُّورَة: پيكر به معنى بدنِ مَجوف. التَّخْطِيط (به خاء با نقطه و دو طاء بى نقطه، مصدر باب تَفْعيل): تمييز اعضا از هم بر وجه لايق. و از آن مأخوذ است «مُخَطَّط» به فتح طاء بى نقطه مشدّده به معنى خوش اندام؛ و مراد اين جا، خوبىِ اندام است.
قِبَلَكَ (به كسر قاف و فتح باء يك نقطه و فتح لام) به معنى «عِنْدَكَ» است. الف لامِ الْوَاصِفُونَ براى عهد خارجى است و مى تواند بود كه براى جنس باشد، بنا بر اين كه مراد به وصف، تشبيه باشد، پس الْمُشَبِّهُونَ تفسيرِ «الْوَاصِفُونَ» باشد.
يعنى: روايت است از عَبْدِ الرَّحِيمِ بْنِ عَتيكِ (به فتح عين بى نقطه و كسر تاء دو نقطه در بالا) كوتاه، گفت كه: نوشتم و به عبد الملك بن اَعْيَن دادم سوى امام جعفر صادق عليه السلام : به درستى كه جمعى كه در عراق بيان مى كنند اللّه تعالى را به شكل و به خوبىِ اندام، پس اگر در خود [مصلحت] بينى ـ كناد مرا اللّه تعالى قربان تو ـ كه نويسى سوى من و اِعلام كنى مرا به آنچه مذهبِ حق است در اقرار به يگانه بودنِ اللّه تعالى در صفات ربوبيّت، خوب خواهد بود.
پس نوشت سوى من: پرسيدى ـ رحمت كناد تو را اللّه تعالى ـ از مذهب صحيح در توحيد و از آنچه رفته اند به آن جمعى كه نزد توانَد. بيانِ اوّل اين كه: برى است از بيان به اسمِ جامدِ محضْ اللّه ، كه نيست مانند در اسم جامدِ محضِ آن قسم كسى را هيچ چيز. و اوست و بس شنواى بينا.
بيانِ اين شد در شرح حديث چهارمِ باب دوم كه «بابُ إطْلَاقِ الْقَوْلِ بِأَنَّهُ تَعالى شَيْءٌ» است.
بيانِ دوم اين كه: برى است از آنچه بيان مى كنند او را بيان كنندگان، كه مانند مى شمرند اللّه تعالى را به خلق او در صورت و در تخطيط افترا مى كنند بر اللّه تعالى.

1.شورى (۴۲): ۱۱.

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 65386
صفحه از 612
پرینت  ارسال به