197
صافي در شرح کافي ج2

صافي در شرح کافي ج2
196

شرح: المُوَفَّق (به ضمّ ميم و فتح واو و تشديد فاء مفتوحه و قاف): خوش اندامى كه اعضاى او موافق هم مخلوق شده باشد. صَاحِبَ الطَّاق، لقب محمّد بن على بن النعمان است كه صرّاف بوده در «طاقُ الْمَحَامِل» ـ كه موضعى است در كوفه ـ و مخالفان او را «شَيْطَانُ الطَّاق» مى ناميده اند.
مِيثَمِي (به كسر ميم و سكون ياء دو نقطه در پايين و فتح ثاء سه نقطه) احمد بن الحسين بن اسماعيل بن شُعَيب بن ميثم است و شيخ طوسى در فهرست گفته كه: «صَحيحُ الْحَديث سَليم» ۱ و جمعى او را واقفى شمرده اند ۲ .
وَصْف در وَصَفُوكَ به معنى تشبيه است و در لَوَصَفُوكَ و ما بعدِ آن به معنىِ بيان است. حصر در لَا أَصِفُكَ إِلَا تا آخر، اضافى است و مراد اين است كه: وصف به منافى وصف تو نمى كنم.
الظُّلْم: گذاشتن چيزى در غير جاى خودش. مَا موصوله است و متضمّنِ معنى شرط است.
التَّوَهُّم (مصدر باب تَفَعُّل): تصور و اعتقاد. و اوّل، مراد است در تَوَهَّمْتُمْ ـ كه به تقدير «تَوَهَّمْتُمُوهُ» است ـ پس متعلّق به مفرد است. و دوم، مراد است در فَتَوَهَّمُوا، بنا بر اين كه «اللّه » منصوب و مفعول اوّل باشد و غَيْرَهُ منصوب و مفعول دوم باشد، پس متعلّق به جمله شده در معنى. و اگر «اللّه » مرفوع و مبتدا باشد و «غَيْرَهُ» مرفوع و خبر مبتدا باشد و جمله، استيناف بيانىِ سابق باشد، پس «فَتَوَهَّمُوا» به تقدير «فَتَوَهَّمُوهُ» خواهد بود، پس مراد اين جا نيز به معنى اوّل خواهد بود و امر، براى بيان نفىِ مضايقه در تصوّر خواهد بود و اين نوع كلام، در مقام اظهارِ نفى مضايقه متعارف است، مثل اين كه كسى گويد كه: هر چيز كه مى كنى بكن، ليك حرام مكن.
«مِن» در مِنْ شَيْءٍ، بيانيّه است و «شَيْء» عبارت است از حاصلِ بِنَفْسِهِ در ذهن و شامل حاصلِ بِوَجْهِهِ در ذهن نيست.
يعنى: روايت است از ابراهيم بن محمّد خز فروش و محمّد بن الحسين گفتند كه: داخل شديم بر امام رضا عليه السلام ، پس نقل كرديم براى او اين روايت مخالفان را كه: محمّد صلى الله عليه و آله ديد صاحب كلِّ اختيارِ خود را در صورت جوانِ خوش اندامى كه در سنّ فرزندان سى سال باشد. و گفتيم كه: هشام بن سالم و صاحب طاق و ميثمى اين روايت را تصديق مى كنند و مى گويند كه: ربّ، ميان خالى است تا ناف و باقى او ميان پر است.
پس امام عليه السلام افتاد سجده كننده براى اللّه تعالى، بعد از آن گفت كه: اى تنزيه تو از هر نقصان و قبيح! نشناخته اند تو را مخالفان ما به صفات ربوبيّت و يگانه نشمرده اند تو را در صفات ربوبيّت، پس براى آن تشبيه كرده اند تو را. اى تنزيه تو! اگر مى شناختند تو را به صفات ربوبيّت، هر آينه بيان مى كردند تو را به آنچه بيان كردى به آن خودت را در قرآن. اى تنزيه تو! چگونه همراهى زبان هاى ايشان كرده دل هاى ايشان در اين كه مانند كرده اند تو را به غير تو؟ خداوندا بيان نمى كنم تو را مگر به آنچه بيان كردى به آن خودت را در قرآن مثل: «لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ»۳ و مثل: «لَا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْمًا»۴ و مثل: «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْ ءٌ»۵ و مانند نمى شمرم تو را به آفريده تو. تو توفيق دهنده هر كار خوبى، پس مگردان مرا از جماعتى كه سخن بى جا مى گويند.
بعد از آن امام عليه السلام رو كرد سوى ما، پس گفت كه: آنچه تصوّر كنيد آن را بِنَفْسِهِ ـ هر چيز كه باشد ـ پس اعتقاد كنيد اللّه را غيرِ آن.
اشارت است به اين كه مفهوم «اللّه » و مفهوم «عالم» و مفهوم «قادر» و مانند آنها نيز غيرِ اللّه است، بنا بر اين كه ذات، خارج از مفهوماتِ مشتقّات است و مفهوم مشتقّ و مفهوم مبدأ اشتقاق، متّحد بِالذّات و متغاير بالاعتبار است.

1.الفهرست، ص ۲۲، رقم ۵۶ .

2.ر.ك: رجال العلّامة، ص ۲۰۱، رقم ۴.

3.انعام (۶):۱۰۳.

4.طه (۲۰): ۱۱۰.

5.شورى (۴۲): ۱۱.

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 53347
صفحه از 612
پرینت  ارسال به