199
صافي در شرح کافي ج2

۰.اصل: قُلْتُ۱: جُعِلْتُ فِدَاكَ، مَنْ كَانَتْ رِجْلَاهُ فِي خُضْرَةٍ؟
قَالَ:
«ذاكَ مُحَمَّدٌ، كَانَ إِذَا نَظَرَ إِلى رَبِّهِ بِقَلْبِهِ، جَعَلَهُ فِي نُورٍ مِثْلِ نُورِ الْحُجُبِ حَتّى يَسْتَبِينَ لَهُ مَا فِي الْحُجُبِ؛ إِنَّ نُورَ اللّه ِ مِنْهُ أَخْضَرُ، وَمِنْهُ أَحْمَرُ، وَمِنْهُ أَبْيَضُ، وَمِنْهُ غَيْرُ ذلِكَ؛ يَا مُحَمَّدُ، مَا شَهِدَ لَهُ الْكِتَابُ وَالسُّنَّةُ، فَنَحْنُ الْقَائِلُونَ بِهِ».

1.كافى مطبوع: «قال: قلت».


صافي در شرح کافي ج2
198

۰.اصل: ثُمَّ قَالَ:«نَحْنُ ـ آلَ مُحَمَّدٍ ـ النَّمَطُ الْأَوْسَطُ الَّذِي لَا يُدْرِكُنَا الْغَالِي، وَلَا يَسْبِقُنَا التَّالِي؛ يَا مُحَمَّدُ، إِنَّ رَسُولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله حِينَ نَظَرَ إِلى عَظَمَةِ رَبِّهِ كَانَ فِي هَيْئَةِ الشَّابِّ الْمُوَفَّقِ، وَسِنِّ أَبْنَاءِ ثَلَاثِينَ سَنَةً؛ يَا مُحَمَّدُ، عَظُمَ رَبِّي وَجَلَّ أَنْ يَكُونَ فِي صِفَةِ الْمَخْلُوقِينَ».

شرح: آلَ منصوب به اختصاص است و اشارت است به اختصاصِ خطاب به ائمّه آل محمّد در قولِ اللّه تعالى در سوره بقره: «وَكَذَ لِكَ جَعَلْنَـكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى النَّاسِ»۱ چنانچه بيان مى شود در «كتابُ الحُجَّة» در شرح حديث دوّمِ باب نهم كه «بابٌ فِي أَنَّ الأَئِمَّةَ عليهم السلام شُهَداءُ اللّهِ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ عَلى خَلْقِهِ» است.
النَّمَط (به فتح نون و فتح ميم و طاء بى نقطه): جماعتى كه سخن ايشان يكى باشد و ميان هم اختلاف نداشته باشند. الْأَوْسَط: چيزى كه در ميانه باشد، كه نه در آن افراط باشد و نه تفريط؛ در حديث چنين واقع شده كه: «خَيْرُ هذِهِ الْأُمَّةِ النَّمَطُ الْأَوْسَطُ، يَلْحَقُ بِهِمُ التَّالِي، وَيَرْجِعُ إِلَيْهِمُ الْغَالِي»: ۲ بهترين اين امّت، جماعت ميانه اند؛ چه ملحق مى شود به ايشان تالى ـ به معنى پس مانده، مثل كسى كه اللّه تعالى را جسم شمرد ـ و برمى گردد سوى ايشان غالى؛ به معنى غلوّ كننده، مثل كسى كه غيرِ اللّه تعالى را كائن نشمرد.
پس مراد امام عليه السلام در تغيير اين لفظ، تعرّض به مخالفان است، به بيانِ اين كه: ما در تقيّه ايم، پس ما و شيعه ما ـ مثل هشام بن سالم و صاحب طاق و ميثمى ـ نمى توانيم كه ابطالِ روايت مخالفان كنيم، بلكه پيشاپيش ايشان مى رويم؛ چه ما را از كار خود برگردانيده اند مخالفانِ ما و چنين برگشتنى كرده ايم كه اگر غالى برگردد به ما نمى رسد و از تالى نيز در برگشتن پيش افتاده ايم.
و در اين كلام اشارت است به اين كه آنچه مى گويم در معنى آن روايت، توجيه آن است به قدرِ وُسع؛ چه ردّ آن بالكلّيّه موافق تقيّه نيست و آنچه هشام و صاحب طاق و ميثمى گفته اند نيز از باب تقيّه است؛ كه چون اين توجيه كه من مى كنم به خاطر ايشان نرسيده، پيشاپيشِ مخالفان رفته اند، پس كسى اين را باعث طعن بر ايشان نكند.
مراد به عَظَمَة رَبِّهِ، اسم اعظم است كه مذكور شد در شرح حديث اوّلِ باب سابق، يا مراد عرش است و آن علمى است كه به رسول اللّه صلى الله عليه و آله وحى شده، چنانچه بيان مى شود در حديث اوّلِ باب بيستم، كه «بابُ الْعَرْشِ وَالْكُرْسِيِّ» است.
الصِّفَة: حالت، و بيان كردن. و هر دو اين جا مناسب است.
يعنى: بعد از آن گفت كه: ما خانواده محمّد، جماعت ميانه ايم كه برگرديده شديم، پس در برگشتن، غالى ما را در جاى خود نمى يابد و به ما نمى رسد و تالى پيش از ما نيست؛ به معنى اين كه در برگشتن از تالى نيز پيش افتاده ايم، پس از تالى تالى تر شده ايم. اى محمّد، معنى اين روايت را چنين بايد گفت كه: رسول اللّه صلى الله عليه و آله در اوّل وقتى كه نظر كرد سوى بزرگى صاحب كلّ اختيارِ خود، بود محمّد در هيئت جوان خوش اندام و سنّ فرزندان سى سال. اى محمّد، بزرگ است صاحب كلّ اختيارِ من و منزّه است از اين كه بوده باشد در حالت آفريدگان.
يا مراد اين است كه: منزّه است از اين كه آفريدگان، بيانِ او كنند از پيش خود به بيانى كه بى مكابره اختلاف در آن و در دليل آن مى رود و او راضى باشد.

1.بقره (۲): ۱۴۳.

2.امالى طوسى، ص ۶۲۵، مجلس ۳۰، ح ۱۲۹۲؛ امالى مفيد، ص ۳، مجلس اوّل، ح ۳؛ بشارة المصطفى، ص ۴؛ تأويل الآيات، ص ۶۲۵؛ غرر الحكم، ص ۱۰۴، ح ۱۸۶۱ (در همه مصادر با اختلاف در لفظ).

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 53345
صفحه از 612
پرینت  ارسال به