217
صافي در شرح کافي ج2

[حديث] پنجم

۰.اصل: [عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ رَفَعَهُ] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَرَجِ الرُّخَّجِيِّ، قَالَ: كَتَبْتُ إِلى أَبِي الْحَسَنِ عليه السلام أَسْأَلُهُ عَمَّا قَالَ هِشَامُ بْنُ الْحَكَمِ فِي الجِسْمِ، وَهِشَامُ بْنُ سَالِمٍ فِي الصُّورَةِ.
فَكَتَبَ عليه السلام :
«دَعْ عَنْكَ حَيْرَةَ الْحَيْرَانِ، وَاسْتَعِذْ بِاللّه ِ مِنَ الشَّيْطَانِ، لَيْسَ الْقَوْلُ مَا قَالَ الْهِشَامَانِ».

شرح: فَرَج، به فتح فاء و فتح راء بى نقطه و جيم است.
شايد كه «رُجَحى» به ضمّ راء بى نقطه و ضمّ جيم و حاء بى نقطه باشد؛ صاحب قاموس گفته: «وجفان رجح، ككتب: مملؤة ثريدا و لحماً». ۱
و صاحب إيضاح، به ضمّ راء بى نقطه و فتح خاء با نقطه و جيم گفته. واللّه أعلم.
ذكر «فِي» دو جا، به جاى «مِن» بيانيّه، مبنى بر اين است كه هشامان قائل به جسم و صورت نبوده اند، بلكه يكى مى گفته كه: فساد در قولِ به جسم كمتر است از فساد در قولِ به صورت؛ و ديگرى عكس آن مى گفته.
دَعْ عَنْكَ حَيْرَةَ الْحَيْرَانِ، نهى است از گفتگو در ترجيحِ بعضِ مذاهب باطله بر بعضى؛ زيرا كه لغو و موهم نسبتِ مذهب باطل به گفتگو كننده مى شود.
«مَا» در مَا قَالَ، موصوله و استفهاميّه مى تواند بود.
يعنى: روايت است از محمّد بن فرج رخجى گفت كه: نوشتم سوى امام رضا عليه السلام ـ يا امام موسى كاظم عليه السلام ـ مى پرسيدم او را از آنچه گفت هشام بن حكم در اين كه اللّه تعالى جسمِ غير مَجوف است و آنچه گفت هشام بن سالم در اين كه اللّه تعالى پيكر مَجوف است، پس در جواب نوشت كه: دور كن از خود حيرت حيران را و پناه گير به اللّه تعالى از شرّ شيطان؛ نيست سخنِ به كار آمدنى آنچه دو هشام گفته اند.
يا مراد اين است كه: نيست سخن به كار آمدنى اين كه چه گفته اند دو هشام؛ به معنى اين كه حق به جانب كدام است در ترجيحِ باطلى بر باطلى ديگر؟
مخفى نماند كه اين حديث نيز مثل حديثِ سابق است كه باعث مذمّت دو هشام نمى شود.

1.القاموس المحيط، ج۱، ص ۲۲۲ (رجح).


صافي در شرح کافي ج2
216

[حديث] چهارم

۰.اصل: [مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللّه ِ، عَمَّنْ ذَكَرَهُ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْعَبَّاسِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَكِيمٍ، قَالَ: وَصَفْتُ لِأَبِي إِبْرَاهِيمَ عليه السلام قَوْلَ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ الْجَوَالِيقِيِّ، وَحَكَيْتُ لَهُ قَوْلَ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ أَنَّهُ جِسْمٌ.
فَقَالَ :
«إِنَّ اللّه َ تَعَالى لَا يُشْبِهُهُ شَيْءٌ، أَيُّ فُحْشٍ أَوْ خَناً أَعْظَمُ مِنْ قَوْلِ مَنْ يَصِفُ خَالِقَ الْأَشْيَاءِ بِجِسْمٍ أَوْ صُورَةٍ، أَوْ بِخِلْقَةٍ، أَوْ بِتَحْدِيدٍ وَأَعْضَاءٍ؟ تَعَالَى اللّه ُ عَنْ ذلِكَ عُلُوّاً كَبِيراً».

شرح: جَوَالِيق (به فتح جيم) جمع جَوَالِق (به ضمّ جيم و فتح لام): معرّب جَوال است.
خَنا (به فتح خاء با نقطه و نون و الف مقصوره منقلبه از ياء و ساقطه به تنوين) به معنى آفات زمانه است. الْخِلْقَة (به كسر خاء با نقطه و سكون لام و فتح قاف و تاء): هيئتى كه بر آن هيئت چيزى مخلوق مى شود.
يعنى: روايت است از محمّد بن حكيم (به ضمّ حاء و فتح كاف، يا به فتح حاء و كسر كاف) گفت: بيان كردم براى امام موسى كاظم عليه السلام قول هشام بن سالمِ جواليق فروش را كه گفته كه: اللّه تعالى پيكر مَجوف است. و حكايت كردم براى او قول هشام بن حكم را كه گفته كه: اللّه تعالى جسم غير مجوف است. پس امام عليه السلام گفت كه: نمى ماند اللّه تعالى را چيزى؛ كدام نامعقولى يا آفتى بزرگ تر است از قول كسى كه بيان كند آفريننده چيزها را به جسم، چنانچه به هشام بن حكم نسبت شده؛ يا پيكر، چنانچه به هشام بن سالم نسبت شده؛ يا به هيئت، يا به تمييز اجزا و اعضا؟! به غايت بلند مرتبه و منزّه است اللّه از آن بيان ها بلندى اى بزرگ.
مخفى نماند كه از كتاب كشّى مفهوم مى شود كه اين مباحثه ميان دو هشام در مجلسى بوده كه قريب به بيست كس بوده اند و جمعى از اهل مجلس، اين اختلاف كرده بوده اند، پس هشام بن سالم يك طرف را گرفته و هشام بن حكم طرفى ديگر را. و چون ملاحظه احاديثى كنيم كه در مدح دو هشام از ائمّه منقول شده، اين گفتگوها را حمل بر جدل در اين كه كدام از اين دو مذهب نامعقول تر است مى توان كرد؛ و لهذا امام عليه السلام در اين حديث، تصريح به مذمّت آن دو كس نكرد و به بيان حق اكتفا نمود. و گذشت در شرح حديث سوم بابِ سابق، چيزى كه مؤيّد اين بود؛ واللّه أعلم.

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 64856
صفحه از 612
پرینت  ارسال به