229
صافي در شرح کافي ج2

۰.اصل: قَالَ: قُلْتُ: فَلَمْ يَزَلِ اللّه ُ مُتَكَلِّماً؟
قَالَ: فَقَالَ:
«إِنَّ الْكَلَامَ صِفَةٌ مُحْدَثَةٌ لَيْسَتْ بِأَزَلِيَّةٍ، كَانَ اللّه ُ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ وَلَا مُتَكَلِّمَ».

شرح: فاء براى تفريع است به توهّم صحّت قياسِ ازليّت تكلّم بى مخاطب بر ازليّت علم و سمع و بصر و قدرتِ بى معلوم و مسموع و مبصر و مقدور، چنانچه اشاعره توهّم كرده اند.
بدان كه اينجا دو احتمال است:
اوّل اين كه: كلام به معنى سخن باشد و مُحْدَثَةٌ (كه به تاء تأنيث و نعت صِفَةٌ است) به فتح دال مخفّفه باشد و حاصل اين باشد كه: ازليّت تكلّم محال است؛ چه تكلّمِ بى كلام محال است و كلام، احداث كرده شده است، خواه كلامِ لفظى باشد كه محلّ آن هوا و مانند آن است و خواه كلام نفسى باشد كه محلّ آن ذهن است.
دوم اين كه: مراد به كلام، تكلّم باشد به معنى گفتنِ سخن؛ و «مُحَدَّثَةٌ» به فتح دال مشدّده باشد به معنى نسبت داده شده به حدوث. و لَيْسَتْ بِأَزَلِيَّةٍ به معنى اين باشد كه: نيست منسوب به قدم؛ و اين اشارت باشد به اين كه تكلّم اگر چه قديم نيست اصلاً، امّا حادث حقيقى نيز نيست؛ زيرا كه كائن نيست حَقيقةً و حكم به حدوث يا قدمِ امور اعتباريّه از باب مَجاز و ضيق عبارت است. مثلاً تكلّم به معنى تكوينِ كلام است و اگر تكوين، چيزى حادثِ حقيقى باشد، كائن حقيقى خواهد بود و تكوين ديگر، متعلّق به آن تكوين خواهد بود و تسلسلِ محال لازم مى آيد. و همچنين است جميع امور اعتباريّه مثل حدوث و كون و قدم و علم و سمع و بصر و قدرت؛ و لِهذَا گفته اند كه: استعمال لفظ موجود در موجود، رابطى مَجاز است.
مُتَكَلِّمَ در آخر (به فتح لام) مصدر ميمى است.
يعنى: راوى گفت كه: گفتم: پس آيا پيوسته اللّه تعالى سخنگو بوده؟
راوى گفت كه: پس امام گفت: به درستى كه سخن، صفتى است احداث كرده شده، نيست قديم؛ بود اللّه ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ بر حالى كه نبود سخن گفتن.


صافي در شرح کافي ج2
228

۰.اصل: قَالَ: قُلْتُ: فَلَمْ يَزَلِ اللّه ُ مُتَحَرِّكاً؟
قَالَ: فَقَالَ:
«تَعَالَى اللّه ُ ۱ ؛ إِنَّ الْحَرَكَةَ صِفَةٌ مُحْدَثَةٌ بِالْفِعْلِ».

شرح: «فاء» براى تفريع است بر تحقّق ربوبيّتِ بى هستى چيزى از مخلوقات و به محضِ امتياز آن مخلوقات از يكديگر پيش از هستى آنها. و مراد به تحرّك، حركت فكريّه است در معلومات؛ به معنى انتقال از التفات به معلومى سوىِ التفات به معلومى ديگر براى تدبيرِ كارى كه خواهد شد. صِفَةٌ مرفوع و خبر «إِنَّ» است و با تنوين است.
مُحْدَثَةٌ (به صيغه اسم مفعولِ بابِ اِفْعال) مرفوع و نعتِ «صِفَةٌ» است. الْفِعْل (به فتح فاء و سكون عين بى نقطه، مصدر بابِ «مَنَعَ»): تأثير. و ذكر «بِالْفِعْل» اشارت است به ضرورى بودنِ اين كه هر چه بودنش به تأثيرِ مؤثّرى است، مُحْدَث است، پس هر كه قائل است به تعدّد قديم، مكابره مقتضى عقل خود مى كند، پس باء براى سببيّت است و ظرف، خبر بعد از خبر «إِنّ» است، يا متعلّق به «مُحْدَثَةٌ» است.
يعنى: راوى گفت كه: گفتم كه: پس بنابراين، پيوسته اللّه تعالى متحرّك به حركت فكريّه بوده؟
راوى گفت: پس امام گفت: به غايت بلند مرتبه است اللّه تعالى از آنچه گفتى؛ به درستى كه آن حركت، حالتى است كه حادث كرده شده است به تأثير.

1.كافى مطبوع: + «عن ذلك».

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 53329
صفحه از 612
پرینت  ارسال به