231
صافي در شرح کافي ج2

شرح: كَاهِلِيّ (به كسر هاء) منسوب است به پدر قبيله از بنى اسد؛ و اسم كاهلى، عبد اللّه بن يحيى است.
مُنْتَهى (به صيغه اسم مكانِ بابِ افتعال) نايبِ مفعول مطلق است و مضاف است و به معنى مبلغ است و آن عبارت است از عدد مجموع چيزى.
فاء در فَلَيْسَ، بيانيّه است. فَلَيْسَ لِعِلْمِهِ مُنْتَهىً اشارت است به اين كه علم از صفاتِ ذات است، پس متعلّق است به هر چيز كه كائن خواهد شد. و چنانچه حوادث مستقبله، غير متناهى لَا يُقْفى است و آنها را مجموعى نيست و الّا برهان تطبيق و مانند آن، ابطالِ لَا تَنَاهىِ آنها مى كرد، همچنان علوم متعلّقه به آنها را مجموعى نيست و ثبوت خارجى آنها را نيز مجموعى نيست، با وجود آن كه لَا تَنَاهِىِ آنها لَا يُقْفى نيست، پس برهان تطبيق و مانند آن، ابطالِ لَا تناهىِ علومِ اللّه تعالى و لا تناهىِ ثابتاتِ خارجيّه نمى كند.
رِضَا اين جا، به معنى مرضى است. و مُنْتَهى رِضَاهُ به معنى مبلغى از حمد است كه خشنودى اللّه تعالى ـ كه مذكور است در آيت سوره توبه كه: «وَرِضْوَ نٌ مِّنَ اللَّهِ أَكْبَرُ»۱ ـ به كمتر از آن حاصل نمى شود. و مى آيد در حديث ششمِ باب چهاردهم كه رضا از صفات فعل است و به معنى ثواب است.
يعنى: روايت است از كاهلى گفت كه: نوشتم سوى امام موسى كاظم عليه السلام در ميان دعايى كه نوشته بودم كه: سپاس اللّه راست سپاسى كه مبلغش مبلغِ دانش اوست، پس نوشت سوى من كه مگو البتّه كه مبلغ دانش او؛ چه نيست دانش او را مبلغى، و ليك بگو كه: مبلغ رضاى او.

[حديث] چهارم

۰.اصل: [مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللّه ِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى ]عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ: أَنَّهُ كَتَبَ إِلى أَبِي الْحَسَنِ عليه السلام يَسْأَلُهُ عَنِ اللّه ِ عَزَّ وَجَلَّ: أَ كَانَ يَعْلَمُالْأَشْيَاءَ قَبْلَ أَنْ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ وَكَوَّنَهَا، أَوْ لَمْ يَعْلَمْ ذلِكَ حَتّى خَلَقَهَا وَأَرَادَ خَلْقَهَا وَتَكْوِينَهَا، فَعَلِمَ مَا خَلَقَ عِنْدَ مَا خَلَقَ، وَمَا كَوَّنَ عِنْدَ مَا كَوَّنَ؟
فَوَقَّعَ بِخَطِّهِ عليه السلام :
«لَمْ يَزَلِ اللّه ُ عَالِماً بِالْأَشْيَاءِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ الْأَشْيَاءَ كَعِلْمِهِ بِالْأَشْيَاءِ بَعْدَ مَا خَلَقَ الْأَشْيَاءَ».

1.توبه (۹): ۷۲.


صافي در شرح کافي ج2
230

[حديث] دوم

۰.اصل: [مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ ]عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام ، قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ:«كَانَ اللّه ُ وَلَا شَيْءَ غَيْرُهُ، وَلَمْ يَزَلْ عَالِماً بِمَا يَكُونُ؛ فَعِلْمُهُ بِهِ قَبْلَ كَوْنِهِ كَعِلْمِهِ بِهِ بَعْدَ كَوْنِهِ».

شرح: فاء تفريع در فَعِلْمُهُ اشارت به بطلانِ قول جمعى است كه مى گويند كه: علم به اين كه فلان چيز مى شود پيش از شدن آن چيز، غير علم به آن است در وقتى كه شد. و دليلِ بطلان اين كه: بنابراين آن اوّل علم نبوده؛ چه حدوثِ علم نمى باشد مگر به جهلِ سابق و زوال آن؛ و زوالِ علم نمى باشد مگر به حدوثِ جهل.
يعنى: روايت است از محمّد بن مسلم از امام محمّد باقر عليه السلام ، راوى گفت: شنيدم از او مى گفت كه: بود اللّه تعالى و نبود هيچ چيز غير او. و پيوسته در آن وقت نيز كه هيچ چيز غير او نبود عالم بود به هر چه مى شود، پس بنابراين، مقدّمه علم او به آنچه مى شود پيش از شدنش، مانند علم او به آن است بعد از شدنش.

[حديث] سوم

۰.اصل: [مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ، عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيى ]عَنِ الْكَاهِلِيِّ، قَالَ: كَتَبْتُ إِلى أَبِي الْحَسَنِ عليه السلام : فِي دُعَاءٍ: الْحَمْدُ لِلّهِ مُنْتَهى عِلْمِهِ؟
فَكَتَبَ إِلَيَّ:
«لَا تَقُولَنَّ مُنْتَهى عِلْمِهِ؛ فَلَيْسَ لِعِلْمِهِ مُنْتَهىً، وَلكِنْ قُلْ: مُنْتَهى رِضَاهُ».

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 53314
صفحه از 612
پرینت  ارسال به