شرح: اين حديث گذشت با اندك تفاوتى در حديث ششمِ باب دوم، كه «بَابُ إِطْلَاقِ الْقَوْلِ بِأَنَّهُ تَعَالى شَيْءٌ» است.
يعنى: روايت است از هشام بن حكم، گفت هشام در حديث زنديقى كه پرسيد امام جعفر صادق عليه السلام را كه: به درستى كه گفت زنديق امام را كه: با وجود اين كه مى گويى كه: اللّه تعالى احساس نمى كند، آيا مى گويى كه او شنواست [او ]بيناست؟
پس گفت امام جعفر صادق عليه السلام كه: او شنواست [و] بيناست؛ شنواست نه به گوش و بيناست نه به چشم، بلكه مى شنود به ذاتش و مى بيند به ذاتش. و نيست گفته من كه: به درستى كه او شنواست به ذاتش، اين كه او چيزى است و ذات، چيزى ديگر؛ وليك خواستم بيان و پرده برداشتن را از آنچه در دل من است چون پرسيده شدم و فهمانيدنِ تو را چون پرسيدى، پس مى گويم كه: مى شنود به كلّ خود، نه اين كه كلّ او بعض داشته باشد، بنا بر اين كه كلّ ما بعض دارد، پس قياس شود صفت او به صفت ما.
اشارت است به اين كه: اكثر استعمالات كلّ در مركّب از اجزا مى شود، و ليك اراده كردم فهمانيدن تو را و پرده برداشتن از آنچه در دل من است و نيست بازگشت من در اين گفتگو مگر سوى اين كه اللّه تعالى شنواى بيناى داناى خبردار از هر چيز است بى آن كه در ذات او اجزاى مختلفه باشد و بى اختلافِ مصداقى كه كائنِ فِي نَفْسِهِ در خارج باشد.