243
صافي در شرح کافي ج2

صافي در شرح کافي ج2
242

باب چهاردهم

اصل: بَابُ الْاءِرَادَةِ أَنَّهَا مِنْ صِفَاتِ الْفِعْلِ وَسَائِرِ صِفَاتِ الْفِعْلِ

شرح: اين باب، بيانِ ارادت اللّه تعالى است. بيانِ اين كه آن از صفات فعل است، به معنى اين كه حادث است، نه از صفات ذات و قديم؛ و بيان باقى مانده صفاتِ فعلِ اللّه تعالى به معنى غير اراده از صفات فعلِ ديگر مثل مشيّت و رضا و غضب.
در اين باب هفت حديث است و بعد از آن، ضابطه اى است از مصنّف ـ رحمه اللّه تعالى ـ در صفات ذات و صفات فعل و توضيح آن است.

[حديث] اوّل

۰.اصل: [مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى الْأَشْعَرِيِّ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ الْأَهْوَازِيِّ، عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ ]عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام ، قَالَ: قُلْتُ: لَمْ يَزَلِ اللّه ُ مُرِيداً؟ قَالَ:«إِنَّ الْمُرِيدَ لَا يَكُونُ إِلَا لِمُرَادٍ مَعَهُ، لَمْ يَزَلِ اللّه ُ عَالِماً قَادِراً، ثُمَّ أَرَادَ».

شرح: لَمْ يَزَلِ اللّهُ مُرِيداً به تقديرِ استفهام است. الْاءِرَادَة: خواهش كسى فعلى را؛ و آن، چهار قسم است:
اوّل آنچه متعلّق است به فعل آن كس خودش به كردنِ آن فعل.
دوم آنچه متعلّق است به فعل آن كس نه به آن روش كه مذكور شد، مثل كردن سببى از اسباب آن فعل براى وقوع آن فعل و مثلِ ميل كردن چيزى خواه با عزم كردن آن باشد و خواه بى عزم باشد، چنانچه منقول شده در حكايت يوسف عليه السلام .
سوم آنچه متعلّق است به فعل ديگرى به عنوانِ طلب.
چهارم آنچه متعلّق است به فعل ديگرى نه به عنوان طلب، مثل محضِ ميلِ وقوع چيزى از كسى.
الف لامِ الْمُرِيد براى عهد خارجى است و عبارت است از كسى كه مريد اوّلِ افعال خود است و در او ميل نفسانى و مانند آن نمى باشد، چنانچه مذكور مى شود در حديث سوّمِ اين باب. پس اين اراده او منحصر است در قسم اوّل از اقسام اراده.
لَا يَكُونُ از افعال ناقصه است و به تقدير «لَا يَكُونُ مُرِيدُ الْمُرَادِ» است، پس مستثنى، مُفَرَّغ است و امتيازِ مستثنى از مُستثنى مِنْه به اعتبار ضمّ قيد «مَعَهُ» است و مقصود اين است كه: اگر هميشه مريد مى بود، عالم قديم مى بود؛ و اين محال است. و برهانى ديگر بر امتناعِ ازليّتِ اراده اللّه تعالى به هر معنى كه باشد، مى آيد در كلام مصنّف ـ رَحِمَهُ اللّهُ تَعَالى ـ در ذيل اين باب كه: «فَلَوْ كَانَتِ الْاءِرَادَةُ مِنْ صِفَاتِ الذَّاتِ مِثْلِ الْعِلْمِ وَالْقُدْرَةِ كَانَ مَا لَا يُرِيدُ نَاقِضاً لِتِلْكَ الصِّفَةِ» ۱ و توضيح آن مى شود.
لام در لِمُرَادٍ، لامِ تقويت است، مثل «مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَهُمْ»۲
بنا بر اين كه عملِ اسم فاعل، فرعِ عمل فعل است و ضعيف است.
لَمْ يَزَلِ اللّهُ عَالِماً قَادِراً ثُمَّ أَرَادَ تصريح است به اين كه بقا و استمرار و امتداد پيش از حدوثِ عالم، مخترع محض نيست، اگر چه آن را وقت و اَجَل و حين و امثال آنها نمى نامند. و به اين باطل مى شود قول صاحب تجريد كه: «وَاخْتَصَّ الْحُدُوثُ بِوَقْتِهِ؛ إِذْ لَا وَقْتَ قَبْلَهُ» ۳ .
يعنى: روايت است از عاصم بن حميد (به ضمّ حاء بى نقطه و فتح ميم، يا به فتح حاء و كسر ميم) از امام جعفر صادق عليه السلام ، راوى گفت كه: گفتم كه آيا پيوسته اللّه تعالى مريد بوده اين عالم را كه حادث است؟
گفت كه: به درستى كه اين مريد نمى باشد مريدِ مُرادى مگر مرادى كه با او باشد؛ پيوسته اللّه تعالى دانا به عالَمِ حادث و توانا بر آن بود، بعد از آن، اراده كرد عالم را.

1.الكافي، ج ۱، ص ۱۱۱.

2.بقره (۲): ۹۱.

3.تجريد الاعتقاد، ص ۲۶۳.

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 63241
صفحه از 612
پرینت  ارسال به