267
صافي در شرح کافي ج2

۰.اصل:«فَهذِهِ الْأَسْمَاءُ وَمَا كَانَ مِنَ الْأَسْمَاءِ الْحُسْنى ـ حَتّى تَتِمَّ ثَلَاثَمِائَةٍ وَسِتِّينَ اسْماً ـ وَهِيَ ۱ نِسْبَةٌ لِهذِهِ الْأَسْمَاءِ الثَّلَاثَةِ، وَهذِهِ الْأَسْمَاءُ الثَّلَاثَةُ أَرْكَانٌ، وَحَجَبَ الِاسْمَ الْوَاحِدَ الْمَكْنُونَ الْمَخْزُونَ بِهذِهِ الْأَسْمَاءِ الثَّلَاثَةِ، وَذلِكَ قَوْلُهُ تَعَالى: «قُلِ ادْعُواْ اللَّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَـنَ أَيًّا مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ الْأَسْمَآءُ الْحُسْنَى»۲ ».

شرح: فاء در فَهذِهِ براى تفريع است. «هذِهِ» مبتداست. الْأَسْمَاءُ خبر مبتداست. الف لامِ «الْأَسْمَاءُ» براى عهد خارجى است و اشارت است به اسماى اركانِ دوازده گانه. و مَا عطف بر «هذِهِ» است.
تَتِمَّ به صيغه مضارع معلومِ غايبه باب «ضَرَبَ» است. و ضمير، راجع به الْأَسْمَاءِ الْحُسْنى است بنا بر تضمين معنى «تَصير»، موافق آنچه شيخ رضى در شرح كافية در مبحث اَفعال ناقصه گفته [است] ۳ .
اسْماً به لفظ مفرد است. واو در وَهِيَ عاطفه است. مراد به نِسْبَةٌ اين جا همان است كه بيان شد در «بَابُ النِّسْبَة» و آن، بيانِ كسى با چيزى است چنانچه بايد.
لام در لِهذِهِ براى سببيّت است، يا براى اختصاص است. و بنا بر اوّل، مراد اين است كه: اين سيصد و شصت اسم، نِسْبَةُ الرَّبّ است، به توسّط اين كه «هُوَ اللّهُ» نِسْبَةُ الرَّبّ است، بنا بر اين كه صدر سوره اخلاص است و آن، سوره نِسْبَةُ الرَّبّ است، چنانچه مذكور شد در «بَابُ النِّسْبَة» پس «هُوَ اللّهُ» اصل است در نِسْبَةُ الرَّبّ بودن.
و بنا بر دوم، مراد اين است كه: اين سيصد و شصت اسم، نسبت «هُوَ اللّه » است و «هُوَ اللّه » نِسْبَةُ الرَّبّ است. و حاصل هر دو، يكى است.
مراد به رُكْن اين جا، سردار است. صاحب قاموس در معانى رُكن گفته كه: «وما يتقوى به من ملك وجند وغيره». ۴
بِهذِهِ متعلّق به «حَجَبَ» است. مُشارٌ إِلَيْهِ ذلِكَ، محجوب بودنِ اسم جامدِ محض الهى است و دلالت آيه بر آن، به اعتبار اين است كه حُسْنى مؤنّث «أَحْسَن» است، به معنى بهتر از ضدّ خود. و اين، در اسم جامدِ محض نمى رود؛ زيرا كه ضدّى ندارد، پس مخصوص مشتقّات و مانند مشتقّات است. و تخصيص ذكر «اللّه » و «الرحمان» به اعتبار اين است كه حشويّه ـ كه ايشان را اشاعره نيز مى نامند ـ لفظ «اللّه » را عَلَم مى شمرند و بعضِ ايشان، الرَّحْمان را نيز عَلَم مى شمرند.
يعنى: بنا بر اين كه گفتيم، ظاهر شد كه اينها، آن نام ها است و هر چه باشد، از نام هايى كه بهترينِ نام ها است، تا تمام گردد سيصد و شصت نام ـ كه دوازده سى است ـ و آنها بيانِ نسبت است به سببِ اين سه نام. و اين سه نام، اصول است در بيانِ نسبت بودن.
و پوشيده شد آن نام يگانه كه در حجاب است، در خزانه غيب است به اين سه نام. و آن پوشيده شدن، مدلولِ قول اللّه تعالى است در سوره بنى إسرائيل كه: بگو اى محمّد! كه خوانيد اللّه را، يا خوانيد الرحمان را، هر كدام را كه خوانيد، پس او راست اسماى بهتر از ضدّ خود.
مراد اين است كه: اين اَسما، غير اوست و حادث است، پس خواندنِ آنها راه درست نيست؛ راه درست آن است كه او را خوانيد به آن دو نام و باقى نام ها.

1.كافى مطبوع: «فهي».

2.اسراء (۱۷): ۱۱۰.

3.ر.ك: شرح الرضي على الكافية، ج ۲، ص ۱۴۲.

4.ر.ك: القاموس المحيط، ج ۴، ص ۲۲۹ (ركن).


صافي در شرح کافي ج2
266
  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 67580
صفحه از 612
پرینت  ارسال به