281
صافي در شرح کافي ج2

شرح: الْعِدَّة (به كسر عين بى نقطه و تشديد دال بى نقطه): چند كس. و علّامه حلّى ـ رحمه اللّه تعالى ـ در كتاب خلاصة نقل كرده از مصنّف ـ رحمه اللّه تعالى ـ كه گفته: هر جا كه گفتم در كافي كه: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، پس مراد به «عِدَّة» چهار كس است: على بن ابراهيم و على بن محمّد بن عبد اللّه بن اُذَينة و احمد بن عبد اللّه بن اُميّة و على بن الحسن ۱ .
الْبَهَاء (به فتح باء يك نقطه و تخفيف هاء و الف و همزه منقلب از واو) مصدر معتلِّ اللّام واوىِ باب «نَصَرَ»: غالب شدن كسى بر ديگرى در مقامِ مفاخرت به بلندى و بزرگى مرتبه، چنانچه مى گويند كه: «بَاهَيْتُ زَيْداً، فَبَهَوْتُهُ بَهَاءً». ۲ و به كسر باء، مصدر باب مُفَاعَلَة است. و بر هر تقدير، الباء بَهَاءُ اللّهِ اشارت است به اين كه باء حرف جرّ در بِسْمِ اللّهِ براى استعانت است، پس دلالت مى كند بر اين كه اللّه تعالى غالب است در اسم بر جميع مَاعَداىِ خود.
بدان كه اسم در شش معنى مستعمل مى شود: اوّل سُمُوّ به معنى سَنا و مجد. دوم لفظ اللّه و الرحمان و مانند آنها. سوم مفهوم آن لفظ. چهارم قدر مشترك ميان معنى دوم و معنى سوم. پنجم فرد حقيقىِ معنى سوم كه تعبير از آن به ذات مى كنند و اگر لفظى براى آن وضع كنند جامدِ محض خواهد بود. ششم امام عالم به جميع احكام الهى، چنانچه مى آيد در حديث چهارمِ «بابُ النَّوَادِرِ» كه: «نَحْنُ وَاللّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنى». ۳ و اين جا معنى اوّل مراد است.
السَّنَاء (به فتح سين بى نقطه و تخفيف نون و الف و همزه منقلبه از ياء، يا از واو) مصدر معتلّ اللّام يائى يا واوىِ باب «ضَرَبَ» يا باب «نَصَرَ»: رفعت مرتبه.
الْمَجْد (به فتح ميم و سكون جيم و دال بى نقطه) مصدر باب «نَصَرَ» و «حَسُنَ»: عظمت مرتبه. و قول امام عليه السلام كه: وَالسِّينُ سَنَاءُ اللّهِ، وَالْمِيمُ مَجْدُ اللّهِ از قبيل تشبيه است مثل «زَيْدٌ أَسَدٌ». و مقصود اين است كه: اسم در «بِسْمِ اللّهِ» به معنى سموّ (به ضمّ سين و ضمّ ميم و تشديد واو) است و آن، مصدر معتلّ اللّام واوىِ باب «نَصَرَ» است و به معنى مجموعِ سَنا و مجد است، پس چون همزه «اسم» به وصل افتاده، گويا كه سين به معنى «سَناء» است و ميم به معنى «مَجْد» است و مناسبِ اين است اشتقاق «سَمَاء» به معنى آسمان؛ زيرا كه هم رفعت دارد و هم عظمت.
بدان كه وزن «فُعُول» به ضمّ فاء مُطّرد است در مصدر ثلاثى مجرّد كه ماضى آن مفتوح العين باشد و لازم باشد. و جوهرى در صحاح گفته كه:
وَالاِسْمُ مُشْتَقٌّ مِنْ سَمَوْتُ؛ لِأَنَّهُ تَنْوِيهٌ وَرَفْعَةٌ، وَتَقْدِيرُهُ: افْعِ، وَالذَّاهِبُ مِنْهُ الْوَاو؛ لِأَنَّ جَمْعَهُ: أَسْمَاء. وَتَصْغِيرَهُ: سُمَيّ. وَاخْتُلِفَ فِي تَقْدِيرِ أَصْلِهِ؛ فَقَالَ بَعْضُهُمْ: فِعْلٌ. وَقَالَ بَعْضُهُمْ: فُعْلٌ. وَأَسْمَاءُ يَكُونُ جَمْعاً لِهذَا الْوَزْنِ وَهُوَ مِثْلُ جِذْع وَأجْذَاع، وَقُفْل وَأَقْفَال، وَهذَا لَا تُدْرَكُ صِيغَتُهُ إِلَا بِالسَّمْعِ ۴ .
مخفى نماند كه چون «سَناء» و «عُلُوّ» يك معنى دارد و «مَجْد» و «عظمت» يك معنى دارد و بِسْمِلِه در اوّل قرآن و در اوّل هر سوره است و أيضاً «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ»۵ در اوّل قرآن است به اعتبار ترتيبِ نزول سُوَر، مى توان گفت كه: «الْعَلِيُ الْعَظِيمُ» اوّل اسماى الهى است، چنانچه گذشت در حديث دوّمِ باب سابق.
الْمُلْك (به ضمّ ميم و سكون لام): پادشاهى. پس حاصلِ مَجد و مُلْك يكى است و مراد، استقلال در قدرت است كه مخصوص اللّه تعالى است.
وَرَوى بَعْضُهُمْ: الْمِيمُ مُلْكُ اللّهِ، عبارتِ مصنّف است كه در ميان اجزاى حديث درآورده و ضميرِ «بَعْضُهُمْ» راجع به «عِدَّةٌ» است كه آن چهار كس اند.
مراد به «رَحْمان» كسى است كه بخشيده به هر چيز تدبيرى را كه لايقِ آن است، پس متعلّق به جميع مخلوقات است. و مراد به «رَحيم» كسى است كه مهربان به هر كس است به بعثِ رسل و انزالِ كُتُب و تعيينِ حُجَج، تا از حيرت و مضرّت اختلاف در مشكلات رها شوند اگر تابع شوند، ليك چون فايده اين به مؤمنان رسيده و ديگران قبولِ رحمت الهى نكرده اند، تخصيص به مؤمنان، در تفسيرِ آن لفظ مذكور مى شود.
يعنى: خبر دادند مرا چهار كس از ياران ما، از احمد بن محمّد بن خالد، از قاسم بن يحيى، از جدّ او حسن بن راشد، از عبد اللّه بن سنان، گفت كه: پرسيدم امام جعفر صادق عليه السلام را از بيانِ مراد از «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ» .
گفت: باء ـ كه حرف جرّ است ـ دالّ بر غالب بودنِ اللّه تعالى است در اسم. و اسم ـ كه همزه آن به وصل افتاده ـ به معنى رفعت و عظمت اللّه تعالى است. و به جاى «الْمِيمُ مَجْدُ اللّهِ» روايت كرد بعضِ آن چهار كس كه: «الْمِيمُ مُلْكُ اللّهِ». و حاصل هر دو يكى است.
و اللّه به معنى آن ذاتى است كه مستحقّ عبادتِ هر چيز است. و رحمان به معنى مدبّرِ جميع مخلوقات است چنانچه بايد. و رحيم به معنى مهربان است به مؤمنان و بس.

1.خلاصة الأقوال، ص ۴۳۰.

2.ر.ك: لسان العرب، ج ۴، ص ۳۰۶ (بهي).

3.الكافي، ج ۱، ص ۱۴۳، ح ۴.

4.الصحاح، ج ۶، ص ۲۳۸۳ (سمو) با اختلاف اندك.

5.علق (۹۶): ۱ .


صافي در شرح کافي ج2
280

باب شانزدهم

اصل: بابُ مَعَانِي الْأَسْمَاءِ وَاشْتِقَاقِهَا

شرح: الْمَعْنى (به فتح ميم و سكون عين و نون و الف): مقصد؛ و آن، اعمّ است از مُسْتَعْمَلٌ فِيهِ لفظ و از بازگشتِ استعمال لفظ، خواه آن بازگشت، دليلِ صحّت استعمال باشد و خواه چيزى باشد كه اسمِ آن غير آن باشد؛ به معنى اين كه اسم آن از مشتقّات و مانند آنها باشد، بنا بر اين كه اسم مشتقّ و مانند آن، ذاتىِ افراد خود نمى باشد. و اسم جامدِ محض البتّه ذاتىِ افراد خود است.
تفسير اسم گذشت در شرح عنوانِ باب سابق.
الاِشْتِقَاق: گرفتن كلمه از كلمه ديگر؛ و كلمه اوّل را مشتقّ مى نامند و دوم را مُشْتَقٌّ مِنْه، خواه آن دو كلمه، جزء كلامِ لفظى باشد و خواه جزء كلام نفسى باشد. وَاشْتِقَاقِهَا عطف است بر «مَعَانِي».
يعنى: اين باب، بيانِ معانى اسماى الهى است و بيان اين كه همه آنها مشتقّات است، پس هيچ كدام از قبيل اَعلام و اَسماى اجناس نيست.
در اين باب، دوازده حديث است.

[حديث] اوّل

۰.اصل: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَحْيى، عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ، عَنْ عَبْدِ اللّه ِ بْنِ سِنَانٍ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام عَنْ تَفْسِيرِ«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيم»قَالَ۱:«الْبَاءُ بَهَاءُ اللّه ِ، وَالسِّينُ سَنَاءُ اللّه ِ، وَالْمِيمُ مَجْدُ اللّه ِ ـ وَرَوى بَعْضُهُمْ: الْمِيمُ مُلْكُ اللّه ِ ـ وَاللّه ُ إِلهُ كُلِّ شَيْءٍ، الرَّحْمنُ بِجَمِيعِ خَلْقِهِ، وَالرَّحِيمُ بِالْمُؤْمِنِينَ خَاصَّةً».

1.كافى مطبوع: «فقال».

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 53223
صفحه از 612
پرینت  ارسال به