شرح: التَّنَاقُل (به نون و قاف): حاضر جواب بودن در گفتگو با كسى.
و شرح اين حديث معلوم مى شود از آنچه گفتيم در شرح حديث سوّمِ باب پنجم ـ كه «بَابُ الْمَعْبُودِ» است ـ چه تفاوت، سهل است.
[حديث] سوم
۰.اصل: [عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِّ] عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَحْيى، عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ، عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عليه السلام ، قَالَ: سُئِلَ عَنْ مَعْنَى اللّه ِ، فَقَالَ:«اسْتَوْلى عَلى مَا دَقَّ وَجَلَّ».
شرح: مراد به مَعْنى اين جا بازگشت است. و حاصل سؤال اين است كه: به چه سبب الف لامِ عهد خارجى را جزء اسم خالقِ عالم مى كنند در لفظ «اللّه »؟
الاِسْتِيلَاء: به غايت غالب بودن به برهان، و به غايت ولىّ نعمت بودن.
مَا دَقَّ وَجَلَّ عبارت از كوچكانِ مخلوقين و بزرگان ايشان است، يا عبارت از نعمتِ كوچك و نعمت بزرگ است. و بنا بر اوّل، مراد اين است كه: بر هر كس ظاهر است اُلُوهيّت او. و بنا بر دوم، مراد اين است كه: براى آن مستحقّ عبادت، هر چيز است و هيچ چيز، مستحقّ عبادت او نيست.
يعنى: روايت است از قاسم بن يحيى، از جدّش حسن بن راشد، از امام موسى كاظم عليه السلام ، راوى گفت كه: امام پرسيده شد از مرجع لفظِ «اللّه »، پس گفت: مرجع آن اين است كه: به غايت غالب شده به برهانِ اُلُوهيّت بر كوچكان و بزرگان.