313
صافي در شرح کافي ج2

صافي در شرح کافي ج2
312

۰.اصل: قُلْتُ: أَجَلْ ـ جَعَلَنِيَ اللّه ُ فِدَاكَ ـ لكِنَّكَ قُلْتَ: الْأَحَدُ الصَّمَدُ، وَقُلْتَ: لَا يُشْبِهُهُ شَيْءٌ، وَاللّه ُ وَاحِدٌ، وَالْاءِنْسَانُ وَاحِدٌ، أَ لَيْسَ قَدْ تَشَابَهَتِ الْوَحْدَانِيَّةُ؟
قَالَ:
«يَا فَتْحُ، أَحَلْتَ ـ ثَبَّتَكَ اللّه ُ ـ إِنَّمَا التَّشْبِيهُ فِي الْمَعَانِي، فَأَمَّا فِي الْأَسْمَاءِ، فَهِيَ وَاحِدَةٌ، وَهِيَ دَلَالَةٌ عَلَى الْمُسَمّى » .

شرح: أَجَلْ (به فتح همزه و فتح جيم و سكون لام) حرف تصديق است به معنى آرى. ذكرِ الصَّمَد اين جا مقصودِ بِالذّات نيست؛ بلكه تبعيّت أَحَد است كه به معنى بى نظير است. واو در وَاللّه، حاليّه است؛ چه مقصود، اظهار منافات است ميان اطلاقِ «وَاحِد» بر اللّه تعالى و بر مخلوق و ميان اطلاقِ «أَحَد» بر او و گفتن «لَا يُشْبِهُهُ شَيْءٌ».
التَّشَابُه: مشتركِ معنوى بودنِ چيزى ميان دو چيز. الْاءِحَالَة (به حاء بى نقطه): قياس كردنِ چيزى بر چيزى، مثل قياس اشتراك در اسما بر اشتراك در معانى در دخول در تحتِ تشبيهى كه باطل است، يا قياس اشتراك در معانى بر اشتراك در اسما در جواز وقوع و گفتن چيز محال؛ و هر دو اين جا مناسب است. و اين لفظ گذشت در حديث هشتمِ باب ششم.
التَّثْبِيت (به ثاء سه نقطه و باء يك نقطه و تاء دو نقطه در بالا، مصدر باب تَفْعيل): پابرجا كردن.
الفْ لامِ التَّشْبيه براى عهد خارجى است و مراد، تشبيهى است كه باطل است و منفى است در «لَا يُشْبِهُهُ شَيْءٌ».
مراد به مَعَانى اين جا امورِ كائنه فِي نَفْسِهَا در خارج است، خواه ذاتىِ مُشَبَّه و مَشَبَّهٌ بِه باشد، مثل جسم و بلور، و خواه عرضى باشد، مثل ابيض و اسود و مثل عالم به علمى كه كائنِ فِي نَفْسِهِ در خارج باشد، چنانچه مذهب اشاعره است؛ و لِهذَا ايشان را اَصحابُ الْمَعَانى مى نامند.
و مراد به أَسْمَاء، مفهوماتى است كه تعبير كنند به آنها از چيزى در ضمن الفاظى، مثل مفهوم «وَاحِد» و مفهوم «عَالم» و مفهوم «قَادر». و مى تواند بود كه مراد به «مَعَانى» مفهوماتى باشد كه استعمال «أَسْمَاء» در آنها شده و مراد به «أَسْمَاء» الفاظ «عالم» و «قادر» و مانند آنها باشد، موافق آنچه مى آيد در شرح حديث آينده در شرح «إِنَّ اللّهَ ـ تَبَارَكَ وَتَعَالى ـ أَلْزَمَ الْعِبَادَ أَسْمَاءَ مِنْ أَسْمَائِهِ عَلَى اخْتِلَافِ الْمَعَانِي» . فَأَمَّا فِي الْأَسْمَاء، به تقديرِ «فَأَمَّا التَّشْبِيهُ فِي الْأَسْمَاءِ» است.
وَاحِدَة، به معنى «مُتَشَابِهَة» است. فَهِيَ وَاحِدَةٌ، از قبيل وضعِ دليل در موضعِ مَدلول است، به تقديرِ «فَهُوَ وَاقِعٌ لِأَنَّهَا وَاحِدَة» ، نظير «وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِىٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ» . ۱
الدِّلَالَة (به فتح و كسر و ضمّ دال): راهنما، و راهنمايى، و آنچه به آن راهنمايى كنند. مُسَمّى (به صيغه اسم مفعول باب تفعيل) ، عبارت است از معنى، به اعتبار اين كه «مُعَبَّرٌ عنه» به اسم است.
وَ هِيَ دِلَالَةٌ عَلَى الْمُسَمّى ، بنابر احتمال اوّل ، براى بيانِ اين است كه هيچ يك از اسماى الهى، نفس مُسمّى نيست؛ بنا بر اين كه لفظش عَلَم نيست و اسم جنس نيست؛ بلكه از قبيل مفهوماتِ مشتقّات است كه خارج مى باشد از مُسمّى.
يعنى: گفتم كه: آرى! آنچه گفتى حق است و موافق قرآن است ـ گرداناد مرا اللّه تعالى سَرْ بَهاى تو ـ و ليك تو گفتى كه: «اَحدِ صمد است» و گفتى كه: «نمى مانَد او را چيزى» ۲ و حال آن كه اللّه تعالى، واحد است و انسان نيز واحد است، آيا نيست اين كه به تحقيق، مشترك شده وحدانيّت، ميانِ اللّه تعالى و انسان؟
امام عليه السلام گفت: قياس كردى ـ ثابت قدم كناد تو را اللّه تعالى ـ نيست تشبيهى كه مرادِ من نفى آن است مگر در امور كائنه فِي نَفْسِهَا در خارج. پس امّا تشبيه در اسما، پس واقع است؛ چه آنها يكى است و آنها راهنماست بر مُسمّى.

1.آل عمران (۳): ۹۷.

2.يعنى چيزى مانندِ او.

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 65592
صفحه از 612
پرینت  ارسال به