343
صافي در شرح کافي ج2

۰.اصل:«وَهكَذَا جَمِيعُ الْأَسْمَاءِ وَإِنْ كُنَّا لَمْ نَسْتَجْمِعْهَا كُلَّهَا ، فَقَدْ يُكْتَفى بِالِاعْتِبَارِ ۱ بِمَا أَلْقَيْنَا إِلَيْكَ، وَاللّه ُ عَوْنُكَ وَعَوْنُنَا فِي إِرْشَادِنَا وَتَوْفِيقِنَا».

شرح: فاء در فَقَدْ براى بيان است. يُكْتَفى به صيغه مجهول است. الاِعْتِبَار: فكر. بِمَا متعلّق به «يِكْتَفى» است.
يعنى: و همچنين است در جمع اسمِ بى جمع، معنىِ جميع اسماى الهى، هر چند كه ما در سلك تقرير نكشيديم آنها را همگىِ آنها را؛ چه گاهى اكتفا كرده مى شود به سبب فكر به سخنى كه انداختيم آن را سوى تو؛ و اللّه تعالى مدد تو و مدد ما باد در راهنمايىِ ما و توفيق ما.

1.كافى مطبوع: «الاعتبار» بدون باء.


صافي در شرح کافي ج2
342

شرح: الْعِلَاج (به كسر عين بى نقطه و جيم، مصدر باب مُفَاعله): حركت براى تحريك عضوى از بدن و مانند آن.
النَّصَب (به فتح نون و فتح صاد بى نقطه و باء يك نقطه): آزار كشيدن. الاِحْتِيَال: فكر در تدبير كارى. الْمُدَارَاة (به فتح همزه لام الفعل): دفع ضرر دشمن. الْمَكْر (به فتح ميم و سكون كاف): بازى دادن.
و الْمَقْهُور تا آخر، معطوف است بر يَقْهَرُ تا آخر. مُلْبَس (به باء يك نقطه و سين بى نقطه) به صيغه اسم مفعول باب اِفعال است. الْاءِلْبَاس: چسبانيدن چيزى به چيزى، چنانچه از آن جدا نشود.
الذُّلّ مرفوع و نايب فاعل است. لِفَاعِلِهِ متعلّق به «ذُلّ» است اگر ضمير «لِفَاعِلِهِ» راجع به «جَميع» است، پس «فَاعل» اين جا به معنى «خَالِق» است. و اگر راجع به مصدر «خَلق» است، پس مراد، فاعلِ حقيقى است.
و قِلَّة معطوف است بر «الذُّلّ». الْقِلَّة (به كسر قاف، مصدر باب «ضَرَبَ»: كوچكى؛ و تعديه آن به لام، به اعتبار تضمين معنى انقياد و قبول است.
در اكثر نسخ به جاى وَقِلَّةٌ لِمَا أَرَادَ بِهِ چنين است: «وَقِلَّةُ الاِمْتِنَاعِ لِمَا أَرَادَ بِهِ»؛ و بنابراين «قِلَّة» به معنى انتفاء است. و بر هر تقدير، ظرف در «لِمَا» متعلّق به «قِلَّة» است.
ضمير مستترِ مرفوع در «أَرَادَ» راجع به فاعل است. و ضمير منصوبِ محذوف، راجع به «مَا» است. و ضمير «بِهِ» راجع به «جَميع» است.
جمله لَمْ يَخْرُجْ بيانِ «ذُلّ» و «قِلّة» است. و ضمير مستتر، راجع به «جَميع» است. مِنْهُ متعلّق به «لَمْ يَخْرُجْ» است. و ضمير، راجع به اِلباس ذُلّ و «قِلّة» است.
طَرْفَة منصوب و نايبِ ظرف زمان است. أَنْ يَقُولَ لَهُ «كُنْ» فَيَكُونُ استشهاد به آيت سوره يس است، يا بدل ضمير «مِنْهُ» است. و بنابر دوم «فَيَكُون» منصوب و معطوف بر «يَقُول» است.
يعنى: و امّا «غالب بر هر چيز» كه در اسماى اللّه تعالى مذكور مى شود، پس نيست بنابر معنى حركت و تعجّب و حيله گرى و دفع ضرر دشمن و فريب، چنانچه غالب مى شوند بندگان بعضى بر بعضى ديگر به اينها؛ و مغلوب از جمله ايشان گاهى برمى گردد غالب شده و غالب گاهى برمى گردد مغلوب شده، وليك آن غلبه از جانب اللّه تعالى بنابر اين است كه همگىِ آنچه آفريده، لازم كرده شده به آن خضوع براى فاعل خود و قبول براى آنچه اراده كرد آن فاعل به آن.
بيانِ اين آن كه: بيرون نشد همگى مخلوقات از آنچه گفتيم در مقدار يك چشم بر هم زدن، چنانچه گفته در آيت سوره يس: «إِنَّمَآ أَمْرُهُ إِذَآ أَرَادَ شَيْئا أَن يَقُولَ» : ۱ جز اين نيست كه كار او چون اراده كند چيزى را، اين است كه گويد آن را كه: شو، پس مى شود. و غالب از جمله ما بنابر آن است كه گفتم و بيان كردم، پس به تحقيق جمع كرده ما را با اللّه تعالى اسم «قَاهِر» و مختلف شد معنى.

1.يس (۳۶): ۸۲ .

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 63253
صفحه از 612
پرینت  ارسال به