351
صافي در شرح کافي ج2

۰.اصل:«أَمَّا قَوْلُ الْوَاصِفِينَ: إِنَّهُ يَنْزِلُ تَبَارَكَ وَتَعَالى، فَإِنَّمَا يَقُولُ ذلِكَ مَنْ يَنْسُبُهُ إِلى نَقْصٍ أَوْ زِيَادَةٍ، وَكُلُّ مُتَحَرِّكٍ مُحْتَاجٌ إِلى مَنْ يُحَرِّكُهُ أَوْ يَتَحَرَّكُ بِهِ، فَمَنْ ظَنَّ بِاللّه ِ الظُّنُونَ، هَلَكَ».

شرح: انَّهُ، مى تواند بود كه به فتح همزه باشد؛ به تقدير «بِأَنَّهُ» و متعلّق به «وَاصِفِين» باشد و وصف به معنىِ بَيان باشد. و مى تواند بود كه به كسر همزه باشد و مَقولِ قول باشد و وصف به معنى بيان به اسمِ جامد محض باشد.
مراد به نَقْص و زِيَادَة، نقصان و زيادتى در صفتِ ذات است و اشارت است به اين كه كاملِ مِنْ جَميعِ الْوُجُوه منتقل نمى شود در غير صفاتِ فعل، پس واو در وَكُلُّ مُتَحَرِّكٍ حاليّه است و تصريح به آن اشارت است.
يا مراد، نقصان و زيادتى در مقدار است و اشارت است به اين كه هر جسمى قابل نقص و زياده است، پس مخلوق است، چنانچه بيان شد در شرح حديث ششمِ باب يازدهم، پس اين فقره استدلال است بر بطلان حركت؛ و «كُلُّ مُتَحَرَّكٍ» تا آخر، استدلال ديگر است بر آن.
و فاء در فَمَنْ براى بيان است. الفْ لامِ الظُّنُون براى استغراق، يا براى عهد خارجى است؛ و بر هر تقدير، منصوب و مفعول مطلق است. و اين، بنابر اوّل، تمثيل و تصوير حالِ صاحبِ اضطراب است به اين كه هر احتمال كه به خاطرش مى رسد، گمان مى كند كه حق است و زود از آن برمى گردد سوى احتمال ديگر، مثل آيت سوره احزاب: «وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا»۱ .
يعنى: امّا گفتنِ جمعى كه بيان مى كنند اللّه تعالى را اين كه فرود مى آيد حقيقةً ـ تَبَارَكَ وَ تَعَالى ـ پس جز اين نيست كه مى گويد آن را كسى كه نسبت مى دهد اللّه تعالى را سوى نقصان يا زيادتى؛ و هر متحرّك، محتاج است در حركت، سوى كسى كه حركت دهد آن را و (اين در حركت غير اختيارى است) يا حركت كند به سبب آن (و اين در حركت اختيارى است) كه بى علّت غائيّه كه مُحتاج إِلَيْهَا باشد، ممكن نيست.
بيانِ اين آن كه: هر كه گمان برد به اللّه تعالى انواع گمان ها كه به خاطرش رسيد، در جهنّم است.

1.احزاب (۳۳): ۱۰.


صافي در شرح کافي ج2
350

باب نوزدهم

اصل: بَابُ الْحَرَكَةِ وَالْاِنْتِقَالِ

شرح: الْحَرَكَة (به فتح حاء و فتح راء، مصدر باب «حَسُنَ»): جنبيدن. الاِنْتِقَال: از حالى به حالى گرديدن.
يعنى: اين باب، بيانِ امتناع حركت و انتقال است بر اللّه تعالى. در اين باب، يازده حديث است.

[حديث] اوّل

۰.اصل: [مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللّه ِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الْبَرْمَكِيِّ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبَّاسٍ الْجَرَاذِينِيِّ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ] عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِيِّ، عَنْ أَبِي إِبْرَاهِيمَ عليه السلام ، قَالَ: ذُكِرَ عِنْدَهُ قَوْمٌ يَزْعُمُونَ أَنَّ اللّه َ ـ تَبَارَكَ وَتَعَالى ـ يَنْزِلُ إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْيَا، فَقَالَ:«إِنَّ اللّه َ لَا يَنْزِلُ، وَلَا يَحْتَاجُ إِلى أَنْ يَنْزِلَ، إِنَّمَا مَنْظَرُهُ فِي الْقُرْبِ وَالْبُعْدِ سَوَاءٌ ، لَمْ يَبْعُدْ مِنْهُ قَرِيبٌ، وَلَمْ يَقْرُبْ مِنْهُ بَعِيدٌ، وَلَمْ يَحْتَجْ إِلى شَيْءٍ، بَلْ يُحْتَاجُ إِلَيْهِ، وَهُوَ ذُو الطَّوْلِ، لَا إِلهَ إِلَا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ».

شرح: الْمَنْظَر (به فتح ميم و سكون نون و فتح ظاء با نقطه، مصدر ميمىِ باب «نَصَرَ») : تدبير. يَحْتَاجُ، (به صيغه مجهول است. إِلَيْهِ نايبِ فاعل است. الطَّوْل (به فتح طاء و سكون واو): بى نيازى، و توانايى، و وسعت، و بخشش؛ و اين جا همه مناسب است. و بعضِ اين فقره اقتباس از سوره مؤمن است.
يعنى: روايت است از يعقوب بن جعفر ـ كه از اولاد جعفر طيّار است ـ از امام موسى كاظم عليه السلام ، راوى گفت كه: مذكور شدند نزد او جمعى كه دعوى مى كنند كه اللّه ـ تَبَارَكَ وَ تَعَالى ـ فرود مى آيد حقيقةً از عرش سوى آسمان نزديك تر به ما، پس گفت كه: به درستى كه اللّه فرود نمى آيد حقيقةً؛ به معنى اين كه محال است كه فرود آيد و محتاج نيست سوى اين كه فرود آيد؛ چه تدبير او در نزديكى چيزها به ما و دورى از ما برابر است؛ چه دور نيست از اللّه تعالى به اعتبار مكان نزديك به ما و نزديك نيست به او به اعتبار مكان دور از ما. و محتاج نيست سوى چيزى در نفوذ تدبير، بلكه هر چيز سوى او احتياج دارد و او صاحب بى نيازى است. نيست مستحقّ عبادتى مگر او، ابا از ننگ دارد، راست گفتارِ درست كردار است.

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 53224
صفحه از 612
پرینت  ارسال به