371
صافي در شرح کافي ج2

[حديث] اوّل

۰.اصل: [عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِّ رَفَعَهُ، قَالَ: ]سَأَلَ الْجَاثَلِيقُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام ، فَقَالَ لَهُ : أَخْبِرْنِي عَنِ اللّه ِ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ يَحْمِلُ الْعَرْشَ أَمِ الْعَرْشُ يَحْمِلُهُ؟ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام :«اللّه ُ ـ عَزَّ وجَلَّ ـ حَامِلُ الْعَرْشِ وَالسَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا فِيهِمَا وَمَا بَيْنَهُمَا، وَذلِكَ قَوْلُ اللّه ِ عَزَّ وَجَلَّ : «إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَـو تِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولَا وَ لَئِنْ زَالَتَآ إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا»۱ ».

شرح: الْجَاثَلِيق (به جيم و الف و فتح ثاء سه نقطه و كسر لام و سكون ياء دو نقطه در پايين و قاف): رئيس ترسايان در بلاد اسلام. فاء در فَقَالَ براى بيان است. مطلب جاثليق، اعتراض است بر قرآن كه دلالت مى كند به اعتقاد جاثليق بر اين كه اللّه تعالى محمول باشد.
وَ السَّمَاوَات عطف تفسير است اگر عرش، عبارت از كتاب الهى است و غيرِ عطف تفسير است اگر مراد به عرش، معنى ديگر است.
وَ ذلِكَ قَوْلُ اللّه ِ تا آخر، مبنى بر اين است كه بقاى مَا فِيهِمَا وَ مَا بَيْنَهُمَا بى بقاى «سَمَاوَات وَ اَرض» ممكن نيست. «وَ لَئِنْ زَالتَا» كنايه است از «وَلَئِنْ لَمْ يُمْسِكْهُمَا» و از قبيل وضعِ لازم در موضع ملزوم است براى اشعار به لزوم.
يعنى: پرسيد جاثَليق امير المؤمنين عليه السلام را به اين روش كه گفت كه: خبر ده مرا از اللّه ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ آيا بنابر قرآن نگاه مى دارد او عرش را، يا عرش نگاه مى دارد او را؟
پس گفت امير المؤمنين عليه السلام كه: اللّه ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ بنابر قرآن نگاه دارنده عرش و آسمان ها و زمين است و آنچه در آسمان ها و زمين است و آنچه در ميان آنها است. و آن، مدلول قول اللّه ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ است در قرآن در سوره فاطر: به درستى كه اللّه ، با وجود معاصىِ بندگان، نگاه مى دارد آسمان ها و زمين را از اين كه برطرف شود. و هر آينه اگر نگاه ندارد آنها را، نگاه نمى دارد آنها را هيچكس بعد از اللّه تعالى؛ به درستى كه او بود پيش از زمان اين شريعت نيز بى تعجيل در جزاى عِصيانِ كافران، بخشاينده عصيان مؤمنان.

1.فاطر (۳۵): ۴۱.


صافي در شرح کافي ج2
370

باب بيستم

اصل: بَابُ الْعَرْشِ وَالْكُرْسِيِ

شرح: اين باب، بيانِ عرش و كرسى است. بدان كه آنچه از احاديث اين باب مفهوم مى شود اين است كه: «عرش» در اصل لغت، مصدر باب «نَصَرَ» و «ضَرَبَ»، است به معنى برداشتن شاخ هاى تاك بر سر چوبها، موافق آيت سوره انعام: «وَهُوَ الَّذِى أَنشَأَ جَنَّــتٍ مَّعْرُوشَـتٍ وَغَيْرَ مَعْرُوشَـتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ» . ۱ و عرش اللّه تعالى مستعمَل مى شود به معنى كتاب الهى كه علامت علم و قدرت اللّه تعالى است، به اعتبار اين كه مرتفع و هويدا است نزد هر مكلّف اين كه در آن تِبْيانِ كُلِّ شَيْء است. و گاهى عرشِ اللّه تعالى مستعمَل مى شود به معنى تختى از نور كه اللّه تعالى آن را آفريده به كمالِ آراستگى و گذاشته بر دوش ملائكه؛ و به آن مى نشينند در آخرت چهار كس از اوّلين: نوح و ابراهيم و موسى و عيسى. و چهار كس از آخرين: محمّد و على و حسن و حسين عليهم السلام . و در حكم ايشان اند نه فرزند حسين كه بعد از او امامان اند و اين هشت كس و نه كس، حاملانِ عرش، به معنى كتاب الهى اند.
و موافق معنى آخر است آنچه مى آيد در «كِتَابُ الْجَنَائِز» در حديث اوّل و حديث ششم و حديث هفتمِ باب نود و يكم، كه بابِ بى عنوان است و بعد از «بَابٌ فِي أَرْوَاحِ الْمُؤْمِنِينَ» است و آنچه مى آيد در «كِتَابُ الصَّلَاة» در حديث اوّلِ باب صدم ـ كه «بَابُ النَّوَادِر» است ـ و آنچه مى آيد در «كِتَابُ الْحَجِّ» در حديث چهارمِ باب دويست و سى و چهارم، كه «بَابُ فَضْلِ زِيَارَةِ أَبِي الْحَسَنِ الرَّضَا عليه السلام » است.
و كُرْسِي (به ضمّ و كسر كاف) عبارت از حفظ و احاطه اللّه تعالى است؛ مأخوذ است از «كِرْس» به كسر كاف و سكون راء، به معنى مركّب از چيزهاى بر روى هم نشسته، يا چيزهاى فراهم آمده.
در اين باب، هفت حديث است.

1.انعام (۶): ۱۴۱.

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 53266
صفحه از 612
پرینت  ارسال به