373
صافي در شرح کافي ج2

صافي در شرح کافي ج2
372

۰.اصل: قَالَ: فَأَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِهِ:«وَ يَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَـنِيَةٌ»۱فَكَيْفَ قَالَ ذلِكَ، وَقُلْتَ: إِنَّهُ يَحْمِلُ الْعَرْشَ وَالسَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ؟! فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام :«إِنَّ الْعَرْشَ خَلَقَهُ اللّه ُ تَعَالى مِنْ أَنْوَارٍ أَرْبَعَةٍ: نُورٍ أَحْمَرَ ، مِنْهُ احْمَرَّتِ الْحُمْرَةُ، وَنُورٍ أَخْضَرَ ، مِنْهُ اخْضَرَّتِ الْخُضْرَةُ، وَنُورٍ أَصْفَرَ ، مِنْهُ اصْفَرَّتِ الصُّفْرَةُ، وَنُورٍ أَبْيَضَ ، مِنْهُ الْبَيَاضُ، وَهُوَ الْعِلْمُ الَّذِي حَمَّلَهُ اللّه ُ الْحَمَلَةَ».

شرح: «مَنْ» در مِنْ أَنْوَارٍ براى سببيّت است. و مراد به نور، مصلحتى است كه معلومِ اللّه تعالى است و وصفِ آن به أَحْمَر و نظاير آن، به اعتبار مقتضاى آن است. هر يك از حُمْرَت و خُضْرت و صُفْرَت و بَياض، مصدر به معنى اسم فاعل است؛ و حُمْرَت عبارت از فعل الهى است كه كسى قادر بر دفع آن نيست و احمرارِ آن، به معنى شدّت آن است، به اعتبار اين كه مشيّت حتمِ الهى به آن تعلّق گرفته و به باقىِ اقسام، مشيّت عزم تعلّق گرفته [است]. و فرق ميان مشيّت حتم و مشيّت عزم مى آيد در حديث چهارمِ باب بيست و ششم. و استعمال حُمْرت در شدّت بسيار است در كلام عرب، مثلِ «أَحْمَرَ الْحَرْب» به معنى «اشْتَدَّ»؛ و «مَوْتٌ أَحْمَرَ» به معنى شديد؛ و «سَنَةٌ حُمْراء» به معنى «شَدِيدَةُ الْجَدْب».
و خُضْرت، عبارت از افعال جمعى است كه هيچ يك از ايمان و كفر در دل ايشان مستحكم نيست، مثل مستضعفان و مثل ديوانگان و مثل اطفال شير خوارگان و مثل بهايم و مانند آنها. و اخضرارِ آن، بنابر تشبيه به سبزه اى است كه نو سر زده و هنوز مستحكم نشده و رنگ نگردانيده.
و صُفْرَت عبارت از فعل كافرِ صريح است. و اصفرارِ آن به اعتبار اين است كه كافر مانند مرده است و رنگ مرده زرد مى باشد.
و بياض، عبارت از فعل مؤمن صريح است، به اعتبار اين كه مؤمن روسفيدِ دنيا و آخرت است. تغييرِ اُسلوب در مِنْهُ الْبَيَاض شايد كه اشعار به اين باشد كه ايمان، اصلى است كه مردمان بر آن مخلوق شده اند، موافق آيت سوره روم: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا»۲ و باقىِ اَديان، عارض و به اِغواى شيطان است.
ضمير وَهُوَ الْعِلْمُ راجع به «الْعَرْش» است. و مراد به علم، كتاب الهى است كه تِبْيانِ كُلِّ شَيْء است، پس مخلوق بودن عرش از انوار اربعه به اين معنى است كه در كتاب الهى، تبيانِ آن اقسام است.
حَمَّلَهُ به صيغه ماضى باب تفعيل است. الحَمَلَة (به فتح حاء بى نقطه و فتح ميم، جمع حامل): بردارندگان.
يعنى: جاثليق گفت: پس خبر ده مرا از قول اللّه تعالى در سوره حاقّه: و برمى دارند عرشِ صاحب كلّ اختيارِ تو را روز قيامت بالاى خلايق هشت كس؛ پس چگونه گفته آن را و گفتى كه اللّه تعالى نگاه مى دارد عرش را و آسمان ها و زمين را؟
پس گفت امير المؤمنين عليه السلام : به درستى كه عرش، آفريده آن را اللّه تعالى براى چهار نور: اوّل نور سرخ كه به سبب آن سرخ شده سرخى. دوم نور سبز كه به سبب آن سبز شده سبزى. سوم نور زرد كه به سبب آن زرد شده زردى. چهارم نور سفيد كه به سبب آن است سفيدى. و آن عرش، علمى است كه بار كرده آن را اللّه تعالى بر حاملان عرش. مراد اين است كه: حاملان عرش، جمعى اند كه عالمان و محافظان كتاب الهى اند.
مخفى نماند كه بنابراين مى تواند بود كه حاملان عرش مطلقاً زياد از ثَمانيه باشند و ذكر «ثمانيه» به اعتبار اين باشد كه ايقان و اطمينان ايشان به اين علم، به معنى عمل ايشان به مقتضاى اين علم فوق ديگران باشد و ذكر خصوصيّت روز قيامت، به اعتبار ظهور آن بر جميع خلايق باشد.

1.حاقّة (۶۹): ۱۷.

2.روم (۳۰): ۳۰.

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 65338
صفحه از 612
پرینت  ارسال به