41
صافي در شرح کافي ج2

[حديث] سوم

۰.اصل: [حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْأَسَدِيُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الْبَرْمَكِيِّ الرَّازِيِّ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ بُرْدٍ الدِّينَوَرِيِّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللّه ِ الْخُرَاسَانِيِّ خَادِمِ الرِّضَا عليه السلام ، قَالَ : دَخَلَ رَجُلٌ مِنَ الزَّنَادِقَةِ عَلى أَبِي الْحَسَنِ عليه السلام وَعِنْدَهُ جَمَاعَةٌ، فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ عليه السلام :«أَيُّهَا الرَّجُلُ، أَ رَأَيْتَ إِنْ كَانَ الْقَوْلُ قَوْلَكُمْ ـ وَلَيْسَ هُوَ كَمَا تَقُولُونَ ـ أَ لَسْنَا وَإِيَّاكُمْ شَرَعاً سَوَاءً، لَا يَضُرُّنَا مَا صَلَّيْنَا وَصُمْنَا، وَزَكَّيْنَا وَأَقْرَرْنَا؟» فَسَكَتَ الرَّجُلُ .
ثُمَّ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ عليه السلام : «وَإِنْ كَانَ الْقَوْلُ قَوْلَنَا ـ وَهُوَ قَوْلُنَا ـ أَلَسْتُمْ قَدْ هَلَكْتُمْ وَنَجَوْنَا؟» .

شرح : الشَّرع (به فتح شين بانقطه و سكون و فتح راء بى نقطه و عين بى نقطه) : برابر .
يعنى : روايت است از محمّد بن عبد اللّه خراسانى ، خادم امام رضا عليه السلام ، گفت كه: داخل شد مردى از زنادقه بر امام رضا عليه السلام و نزد امام ، جماعتى بودند . پس گفت امام عليه السلام : اى مرد! خبر ده مرا كه اگر سخن ، سخن شما باشد ـ و در واقع ، نيست سخن ، چنانچه شما مى گوييد ـ آيا نيستيم ما با شما برابر ، كه ضرر نكند ما را نماز كردن ما و روزه داشتن ما و زكات دادن ما و اقرار كردن ما به كردگارِ به تدبير؟
پس ساكت شد آن مرد. بعد از آن گفت امام عليه السلام : و اگر بوده باشد سخن ، سخن ما ـ و در واقع ، سخن ، سخن ماست ـ آيا نيستيد كه به تحقيق ، جهنّمى شديد و ما نجات يافتيم؟


صافي در شرح کافي ج2
40

شرح: چون فارغ شد از بيان احوالى كه به حسب عادت ، انتظام دارد در آدمى ، شروع كرد در احوالى كه به حسب عادت ، انتظام ندارد و اختيارىِ آدمى نيست .
السُّقْم (به ضمّ سين و سكون قاف) : بيمارى . الصِّحَة (به كسر صاد) : تندرستى . الرِّضَا (به كسر راء و ضاد بانقطه و الف) : خشنودى از كسى ؛ و آن ، ضدّ غضب است . الْحُزْن (به ضمّ حاء بى نقطه و سكون زاء بانقطه) : اندوه ؛ و آن ، ضدّ فرح است .
الْحُبّ (به ضمّ حاء) : دوست داشتنْ كسى را ؛ و آن ، ضدّ بغض است . الْعَزْم (به فتح عين بى نقطه و سكون زاء بانقطه) : به جدّ بودن در كارى ، يا در قصد كردن چيزى بعد از اين ؛ و مراد اين جا مرتبه اى است از استطاعت ، به معنى وسعت در قدرت كه آن مرتبه نمى باشد ، مگر با فعل و آن ، اختيارىِ آدمى نيست ، چنانچه مى آيد در حديث سوم باب سى و يكم كه «بَابُ الْاِسْتِطَاعَةِ» است .
الْأَنَاة (به فتح همزه و نون و الف و تاء تأنيث) : ضدّ عزم . الشَّهْوَة : خواهش خوردن و مانند آن . الْكَرَاهَة (به فتح كاف) : نفرت از خوردن و مانند آن . الرَّغْبَة (به فتح راء و سكون غين) : شوقِ واقع شدن چيزى . الرَّهْبَة : ترس از چيزى كه مبادا واقع شود . الرَّجَاء (به فتح راء بى نقطه و جيم و الف ممدوده) : اميدوارى . الْيَأْس : نااميدى . الْخَاطِر : آنچه در ذهن درآيد از تصوّرات ؛ و آن ، گاهى به سبب چيزى مى باشد كه در ذهن در آمده ، مثل تصوّر زوجيّت ، به سبب تصوّر اربعه . و گاهى به سببى مى باشد كه در ذهن در نيامده و ناگهان است ، و مقصود در اين استدلال ، قسم دوم است . پس باء در بِمَا لَمْ يَكُنْ براى سببيّت است .
الْوَهْم (به فتح واو و سكون هاء) : ذهن انسان .
الْعُزُوب (به ضمّ عين بى نقطه و ضمّ زاء بانقطه ، مصدر «باب نَصَرَ» و «ضَرَبَ» : غايب شدن . الْاِعْتِقَاد : بستن چيزى بر دل تا فراموش نشود.
يعنى : و نمود بيمارى تو را بعد از تندرستى تو ، و تندرستى تو را بعد از بيمارى تو ؛ و خشنودى تو را بعد از ناخشنودى تو ، و ناخشنودى تو را بعد از خشنودى تو ؛ و اندوه تو را بعد از خوشحالى تو ، و خوشحالى تو را بعد از اندوه تو ؛ و دوستى تو را بعد از دشمنى تو ، و دشمنى تو را بعد از دوستى تو ؛ و نشاط تو را بعد از سستى تو ، و سستى تو را بعد از نشاط تو ؛ و اشتهاى تو را بعد از بى اشتهايى تو ، و بى اشتهايى تو را بعد از اشتهاى تو ؛ و شوق تو را بعد از ترسيدن تو ، و ترسيدن تو را بعد از شوق تو ؛ و اميد تو را بعد از نااميدى تو ، و نااميدى تو را بعد از اميد تو ؛ و خطور خاطر تو را به دلِ تو به سببى كه نبود در ذهن تو ، و غايب شدن چيزى تو را كه تو آن را بر دل بستى از دل تو .
و پيوسته مى شمرد بر من ، آثار قدرتِ كردگارِ به تدبير را كه آنها در ذاتِ من است ؛ چيزى چند است كه نمى توانم كه دفع كنم آنها را ، تا آن كه گمان كردم كه ظاهر خواهد شد كردگارِ به تدبير در ميان من و ميان او .

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 65369
صفحه از 612
پرینت  ارسال به