شرح: فاء در فَلَمْ يَحْلُلْ براى تفريع است. الْحُلُول (به حاء بى نقطه، مصدر باب «نَصَرَ» و «ضَرَبَ»): قرار گرفتن در مكانى، و عارضِ چيزى شدن. و بنابر اوّل اين جا شرح مى شود و توضيح مصنّف، مبنى بر دوم است.
هُوَ مبتداست. كَائِنٌ خبر مبتداست. لَمْ يَنْأَ (به فتح ياء مضارعه و سكون نون و فتح همزه) به صيغه مضارع غايبِ معلومِ مَهموزُ الْعينِ معتلُّ اللَامِ يائىِ بابِ «مَنَعَ» است. النَّأْي (به فتح نون و سكون همزه و ياء دو نقطه در پايين): دورى.
هُوَ مبتداست. بَائِنٌ خبر مبتداست. لَمْ يَخْلُ (به سكون خاء با نقطه و ضمّ لام) به صيغه مضارع غايبِ معلوم معتلُّ اللامِ واوى باب «نَصَرَ» است. الْأَئِن (به همزه و الف و كسر همزه منقلبه از ياء): صاحب ماندگى.
يعنى: پس مكانى نگرفته در ميان اشياى محدوده تا گفته شود كه او در آنها كائن است. و دور نشده از آنها به اعتبار مكان تا گفته شود كه او از آنها جدا و بى خبر است. و فارغ نشده از تدبير كلّ آنها تا گفته شود براى او كه مانده شده است؛ ليك اللّه ـ سُبْحَانَهُ ـ احاطه كرده به هر چيز علمش و محكم ساخته هر چيز را تدبيرش و شمرده هر چيز را حفظش.
۰.اصل:«لَمْ تَعْزُبْ ۱ عَنْهُ خَفِيَّاتُ غُيُوبِ الْهَوى، وَلَا غَوَامِضُ مَكْنُونِ ظُلَمِ الدُّجى، وَلَا مَا فِي السَّمَاوَاتِ الْعُلى إِلَى الْأَرَضِينَ السُّفْلى».
شرح: لَمْ تَعْزُبْ (به عين بى نقطه و زاء با نقطه و باء يك نقطه) به صيغه مضارع غايبه معلومِ باب «نَصَرَ» و «ضَرَبَ» است. غُيُوب، به ضمّ غين با نقطه است. الْهَوى (به فتح هاء و تخفيف واو و الف مقصوره): خواهش نفس. غُيُوبِ الْهَوى عبارت است از چيزهايى كه در دل مردمان و در خواهش ايشان است و داخل غيب است براى ديگران.
الْغَوَامِض (به غين با نقطه و ضاد با نقطه، جمع غَامِضة): دقايق. الْمَكْنُون: آنچه در پرده باشد. الظُّلَم (به ضمّ ظاء با نقطه و فتح لام، جمع ظلمت): تاريكى ها. الدُّجى (به ضمّ دال بى نقطه و تخفيف جيم و الف مقصوره، جمع «دُجْيه» به ضمّ دال و سكون جيم): تاريكى ها.
سَمَاوَات عبارت است از مافوقِ اُفُق حقيقى كعبه از جمله اجسام. و اَرَضِين عبارت است از ماتحتِ آن. و توضيحِ اين مى شود در «كِتَابُ الْاءِيمَانِ وَالْكُفْرِ» در شرح حديث هفتمِ باب اوّل.
عُلى (به ضمّ عين و تخفيف لام و الف مقصوره) جمع «عُلْيَا» به ضمّ عين و سكون لام و ياء دو نقطه در پايين و الف مقصوره است و آن، مؤنّث «أَعْلى» است.) سُفْلى (به ضمّ سين و سكون فاء و لام و الف مقصوره) مؤنّث «أَسْفَل» است.
يعنى: غايب نشده از او پنهان هاى غيب هاى خواهشِ نفس و نه دقايق پردگىِ تاريكى هاى تاريكى ها و نه آنچه در آسمان هاى بلندترها تا زمين هاى پست تر است.