شرح: پس اى تنزيه آن كس كه مانده نمى كند او را آفريدنِ آنچه ابتدا كرده و نه تدبير آنچه احداث كرده و نه از عجز و نه از سستى؛ اكتفا كرده به آنچه كرده. بيانِ اين آن كه: دانسته مصلحتِ آنچه را كه به تدبير كرده و تدبير كرده آنچه را كه دانسته مصلحت آن را، نه به كمال فكر براى علمى كه تازه به هم رسد رسيده به آنچه به تدبير كرده و نه شكّى داخل شده بر او در آنچه به تدبير نكرده؛ ليك كردن و اكتفا حكمى است استوار و علمى است مستحكم و كارى است با رعايت مصلحت.
۰.اصل:«تَوَحَّدَ بِالرُّبُوبِيَّةِ، وَخَصَّ نَفْسَهُ بِالْوَحْدَانِيَّةِ، وَاسْتَخْلَصَ بِالْمَجْدِ وَالثَّنَاءِ، وَتَفَرَّدَ بِالتَّوْحِيدِ وَالْمَجْدِ وَالسَّنَاءِ، وَتَوَحَّدَ بِالتَّحْمِيدِ، وَتَمَجَّدَ بِالتَّمْجِيدِ، وَعَلَا عَنِ اتِّخَاذِ الْأَبْنَاءِ، وَتَطَهَّرَ وَتَقَدَّسَ عَنْ مُلَامَسَةِ النِّسَاءِ، وَعَزَّ و جَلَّ عَنْ مُجَاوَرَةِ الشُّرَكَاءِ».
شرح: تَوَحُّد و «وحدانيّت» به فتح واو، مبالغه وحدت است. اسْتِخْلَاص، مبالغه خلوص است. الثَّنَاء (به ثاء سه نقطه و نون و الف ممدوده، اسم مصدر باب اِفْعال): مدح.
تَفَرُّد، مبالغه فرديّت است. الْمَجْد (به فتح جيم و سكون جيم): شرف. السَّنَاء (به فتح سين بى نقطه و نون و الف ممدوده): روشنى؛ و مراد اين جا هدايت است. تَمَجُّد، مبالغه مجد است. تَطَهُّر، مبالغه طهارت است. التَّقَدُّس: به غايت پاكيزه بودن.
يعنى: به غايت يگانه شده به صاحبِ كلِّ اختيارِ هر كس و هر چيز بودن. و مخصوص كرده خود را به يگانگى در ربوبيّت؛ به اين معنى كه نهى كرده ديگران را از شركت در حكم و مانند آن. و به غايت خالص شده به بزرگى و شرف. و به غايت تنها شده به استحقاق توحيد و شرف و هدايت. و به غايت تنها شده به استحقاق ستايش. و به غايت شريف شده به استحقاق تشريف. و بلند شده از گرفتنِ پسران براى خود. و به غايت پاكيزه و منزّه شده از مباشرت زنان. و بى ننگ و بزرگ شده از مقارنت شريكان.