421
صافي در شرح کافي ج2

شرح: «عَلى» در عَلى تَرَاخِي الْمَسَافَةِ بنائيّه است و مراد اين است كه: تراخىِ مسافت، باعث بى خبرى است.
يعنى: بعد از آن، آيا نگاه نمى كنيد سوى قول امير المؤمنين عليه السلام كه: حلول به عنوان عروض نكرده در آن چيزها تا گفته شود كه: او در آنها است و بس؛ زيرا كه كَوْنِ عارض در غير معروض، محال است. و دور نشده از آن چيزها به تراخىِ مسافت تا گفته شود كه: او از آنها بيگانه و بى خبر است، به اين معنى كه خبر از خودش دارد و بس؛ چه نفى كرده عليه السلام از اللّه تعالى به اين دو فقره، مختصرِ حال اعراض و حال اجسام را؛ چه از جمله صفات اجسام، دورى از هم و بيگانگى و بى خبرى از يكديگر است و از جمله صفات، اعراض بودن در اجسام است به حلولِ در اجسام، بى پهلوىِ هم بودن كه در اجسام مى باشد و بى بيگانگى با يكديگر كه بناى آن بيگانگى بر دورى مسافت ميان آن اجسام است.

۰.اصل: ثُمَّ قَالَ عليه السلام :«لكِنْ أَحَاطَ بِهَا عِلْمُهُ، وَأَتْقَنَهَا صُنْعُهُ» أَيْ هُوَ فِي الْأَشْيَاءِ بِالْاءِحَاطَةِ وَالتَّدْبِيرِ، وَ عَلى غَيْرِ مُلَامَسَةٍ.

شرح: بعد از آن گفت عليه السلام در تقويتِ همان مطلب كه: از «لَمْ يَحْلُل» تا آخر فهميده شد كه «لكِنْ أَحَاط» تا آخر، به معنى اين كه: اللّه تعالى در اشيا است به روش احاطه علم او به آنها و تدبير آنها و بى پهلوى هم بودنِ با آنها.

[حديث] دوم

۰.اصل: [عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِي حَمَّادٍ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام ، قَالَ:«إِنَّ اللّه َ تَبَارَكَ اسْمُهُ، وَتَعَالى ذِكْرُهُ، وَجَلَّ ثَنَاؤُهُ سُبْحَانَهُ وَتَقَدَّسَ وَتَفَرَّدَ وَتَوَحَّدَ».


صافي در شرح کافي ج2
420

شرح: البلّورَة (به فتح باء يك نقطه و تشديد لام مضمومه و به كسر باء و فتح لام يك پارچه): بلور.
يعنى: بعد از آن، آيا نگاه نمى كنيد سوى قول امير المؤمنين عليه السلام : «لَيْسَتْ» تا آخر؛ چه نفى كرده به اين كلام جميع گفتگوهاى مشبّهه را وقتى كه تشبيه كرده اند اللّه تعالى را به پارچه نقره آب شده خالص و مانند آن. و تشبيه كرده اند او را به پارچه بلور. و نفى كرده غير آنها از گفتگوهاى مشبّهه را كه آن گفتگوها اثبات كيفيّت طول قامت و استواى خلقت است و گفتنِ ايشان است كه: هرگاه بسته نشود دل ها از اللّه تعالى بر كيفيّتى و رجوع نكنند سوى اثبات صورتى، تعقّل نمى كنند چيزى را، پس اثبات نمى كنند آفريدگارى را براى عالم، پس بيان كرد امير المؤمنين عليه السلام اين را كه اللّه تعالى يگانه است در صفات ربوبيّت بى كيفيّتى و اين را كه دل ها مى شناسند او را بى صورتى كه براى او قرار دهند و بى احاطه علم به او به عنوان ادراك.

۰.اصل: ثُمَّ قَوْلِهِ عليه السلام :«الَّذِي لَا يَبْلُغُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ، وَلَا يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ، وَتَعَالَى الَّذِي لَيْسَ لَهُ وَقْتٌ مَعْدُودٌ، وَلَا أَجَلٌ مَمْدُودٌ، وَلَا نَعْتٌ مَحْدُودٌ».

شرح: مراد اين است كه: اين فقرات، در كمال فصاحت است و بيان شد.

۰.اصل: ثُمَّ قَوْلِهِ عليه السلام :«لَمْ يَحْلُلْ فِي الْأَشْيَاءِ؛ فَيُقَالَ: هُوَ فِيهَا كَائِنٌ، وَلَمْ يَنْأَ عَنْهَا؛ فَيُقَالَ: هُوَ مِنْهَا بَائِنٌ» فَنَفى عليه السلام عَنْهُ ۱ بِهَاتَيْنِ الْكَلِمَتَيْنِ صِفَةَ الْأَعْرَاضِ وَالْأَجْسَامِ؛ لِأَنَّ مِنْ صِفَةِ الْأَجْسَامِ التَّبَاعُدَ وَالْمُبَايَنَةَ، وَمِنْ صِفَةِ الْأَعْرَاضِ الْكَوْنَ فِي الْأَجْسَامِ بِالْحُلُولِ عَلى غَيْرِ مُمَاسَّةٍ وَمُبَايَنَةِ الْأَجْسَامِ عَلى تَرَاخِي الْمَسَافَةِ.

1.كافى مطبوع: - «عنه».

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 68155
صفحه از 612
پرینت  ارسال به