429
صافي در شرح کافي ج2

[حديث] چهارم

۰.اصل: [مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللّه ِ رَفَعَهُ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام ، قَالَ: ]«بَيْنَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام يَخْطُبُ عَلى مِنْبَرِ الْكُوفَةِ إِذْ قَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ ـ يُقَالُ لَهُ: ذِعْلِبٌ ـ ذُو لِسَانٍ بَلِيغٍ فِي الْخُطَبِ ، شُجَاعُ الْقَلْبِ، فَقَالَ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، هَلْ رَأَيْتَ رَبَّكَ؟ قَالَ: وَيْلَكَ يَا ذِعْلِبُ، مَا كُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ ، فَقَالَ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، كَيْفَ رَأَيْتَهُ؟ قَالَ: وَيْلَكَ يَا ذِعْلِبُ، لَمْ تَرَهُ الْعُيُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْأَبْصَارِ، وَلكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْاءِيمَانِ».


صافي در شرح کافي ج2
428

۰.اصل:«نَأى فِي قُرْبِهِ، وَقَرُبَ فِي نَأْيِهِ، فَهُوَ فِي نَأْيِهِ قَرِيبٌ، وَفِي قُرْبِهِ بَعِيدٌ، كَيَّفَ الْكَيْفَ، فَلَا يُقَالُ: كَيْفَ؟ وَأَيَّنَ الْأَيْنَ، فَلَا يُقَالُ: أَيْنَ؟ إِذْ هُوَ مُنْقَطِعُ الْكَيْفُوفِيَّةِ وَالْأَيْنُونِيَّةِ».

شرح: كَيَّفَ در اوّل، به صيغه ماضى غايب معلومِ باب تفعيل است. و در دوم و سوم، به تشديد ياء مكسوره، به صيغه صفت مشبّهه است. و اِسكانِ ياء ۱ جايز است، مثل سَيّد و سِيد. و بر هر تقدير، سوم مرفوعِ منوّن است. و بر اين قياس است أَيْنَ.
إِذْ براى تعليل است. مُنْقَطِع (به فتح طاء بى نقطه) به صيغه اسم مكان است.
الْكَيْفُوفِيَّة (به فتح كاف و سكون ياء دو نقطه در پايين و ضمّ فاء و سكون واو و كسر فاء دوم و تشديد ياء دوم و تاء): قسم اوّل از دو قسم كيفيّت كه مذكور شد در شرح حديث سابق در شرحِ «الَّذِي يَعْجِزُ الْوَاصِفُونَ» تا آخر.
پس جمله إِذْ هُوَ مُنْقَطِعُ الْكَيْفُوفِيَّةِ اشارت است به اين كه «كَيْف» در اين سه جا، مشتقّ از «كَيْفُوفِيَّة» است، نه از كيفيّت؛ زيرا كه اللّه تعالى قسم دوم كيفيّت را دارد، موافق آنچه گذشت در حديث ششمِ باب دوم كه: «وَلكِنْ لَاُبدَّ مِنْ إِثْبَاتِ أَنَّ لَهُ كَيْفِيَّةً لَا يَسْتَحِقُّهَا غَيْرُهُ» ۲ و بيان شد در شرح حديث اوّلِ باب ششم كه «أَيْن» به فتح همزه و سكون ياء دو نقطه در پايين، به معنى «حِينَ» است و اين جا مى گوييم كه: الْأَيْنُونِيَّة (به فتح همزه و سكون ياء دو نقطه در پايين و ضمّ نون و سكون واو و كسر نون دوم و تشديد ياء دوم و تاء) اختصاصِ به أَيْن. پس ذكر وَالْأَيْنُونِيَّة اشارت است به اين كه «أَيْن» در اين سه جا، مشتقّ است از «أَيْنُونِيَّة» نه از «أَيْنِيَّة»؛ زيرا كه اللّه تعالى كامِن است در هر «أَيْن»، ليك اختصاص به اينها ندارد.
بدان كه تفريع در فَلَا يُقَالُ و تعليل در إِذْ هُوَ ظاهر است از آنچه گذشت در شرح حديث اوّلِ باب هفدهم.
مُنْقَطِع (به فتح) طاء اسم مكان است.
يعنى: دور شده از قياس او به غير او با نزديكىِ او به معنىِ ظهور بودنِ او به شواهد ربوبيّت و نزديك شده با دورى او، پس او با دورى خود نزديك است و با نزديكى خود دور است. صاحبِ كَيْفُوفِيَّة كرده هر صاحب كَيْفُوفيّة را، پس گفته نمى شود كه صاحب كَيْفُوفِيّة است. و صاحب اَيْنُونيّة كرده هر صاحبِ اَيْنُونِيّة را، پس گفته نمى شود كه صاحبِ اَيْنُونِيّة است؛ چه او جاى بريده شدن كَيْفُوفيّة و اَيْنُونيّة است.

1.يعنى: ساكن بودن ياء در «كيف».

2.الكافي، ج ۱، ص ۸۳ ، ح ۶.

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 67994
صفحه از 612
پرینت  ارسال به