43
صافي در شرح کافي ج2

صافي در شرح کافي ج2
42

۰.اصل: فَقَالَ: رَحِمَكَ اللّه ُ، أَوْجِدْنِي كَيْفَ هُوَ؟ وَأَيْنَ هُوَ؟
قَالَ۱:
«وَيْلَكَ، إِنَّ الَّذِي ذَهَبْتَ إِلَيْهِ غَلَطٌ؛ هُوَ أَيَّنَ الْأَيِّنَ ۲ ، وَكَيَّفَ الْكَيِّفَ بِلَا كَيْفٍ ؛ فَلَا يُعْرَفُ بِالْكَيْفُوفِيَّةِ، وَلَا بِأَيْنُونِيَّةٍ، وَلَا يُدْرَكُ بِحَاسَّةٍ، وَلَا يُقَاسُ بِشَيْءٍ» .

شرح: الْاءِيجَاد : كسى را دريابنده چيزى كردن ؛ و مراد اين جا تعليم است .
بدان كه استعمال ايجاد در تكوين ؛ و وجود در كون ؛ و موجود در كائن ، از تصرّف مترجمان كتب فلاسفه يا بعض متكلّمين است . و چون بسيار مشهور شده ، ديگران مسامحه و مماشات مى كنند ، بنا بر اعتماد بر ظهورِ مراد ؛ و باكى نيست . و بر اين قياس است استعمال عدم در فنا ؛ و معدوم در فانى ؛ و اعدام در اِفناء .
كَيْفَ (به فتح كاف و سكون ياء و فتح فاء) براى سؤالِ چگونگىِ چيزى است . أَيْنَ (به فتح همزه و سكون ياء و فتح نون) براى سؤالِ كجايىِ چيزى است ، به معنى حالتى كه چيزى را باشد به اعتبار نسبت آن چيز به چيز ديگر در مكان ، مثل «أَيْنَ أَنْتَ مِنْ زَيْدٍ؟» : كجايى تو نسبت به زيد؟ آيا نزديكى به او ، يا دور ؛ و در يمين اويى ، يا در يسار؟ و مانند اينها .
التَّأْيِين : چيزى را صاحب كجايى كردن . الأَيِّن (به فتح همزه و تشديد ياء مكسوره) : صاحب كجايى . و اين تفسير براى اين دو لفظ به مناسبت سؤال است و تفسيرى ديگر مى آيد در شرح حديث دوّمِ باب ششم به مناسبت سؤال در آن .
التَّكْيِيف : چيزى را صاحبِ چگونگى كردن ، خواه به احداثِ چگونگى در آن چيز باشد و خواه به تكوين آن چيز باشد كه آخر ، صاحب چگونگى مى شود به فعل خود ، يا به فعل ديگرى . پس ، از اين ، لازم نمى آيد كه بندگان ، فاعل حركات خود نباشند .
الْكَيِّف (به فتح كاف و تشديد ياء مكسوره) : صاحب چگونگى . الْكَيْف (به فتح كاف و سكون ياء) و الْكَيْفِيَّة : چگونگىِ چيزى ، به معنى خصوصيّتى كه «كائن في نفسه» باشد در چيزى ، خواه آن «كَوْن في نفسه» خارجى باشد ، مثل سياهى در فلفل ؛ و خواه ذهنى باشد ، مثل كَوْن صُوَر علميّه در ذهن ما ؛ و خواه آن خصوصيّت ، عارض آن چيز باشد ، مثل اين دو مثال ؛ و خواه ذاتى ، مثل حقيقت انسان در زيد .
و مراد اين جا شقّ عارض است . و شقّ ذاتى ، مراد است در آنچه مى آيد در حديث ششم در باب آينده : «وَ لكِنْ لَابُدَّ مِنْ إِثْبَاتِ أَنَّ لَهُ تَعَالى كَيْفِيَّةً» تا آخر . ۳
پس علم و قدرت و تكلّم و اِحداث عالَم و مانند آنها ، چگونگىِ اللّه تعالى نيست ، چه هيچ كدام «كائن في نفسه» در او نيست و «كَوْن في نفسه» آنها منحصر است در كَوْن در اذهان .
الْكَيْفُوفِيَّة (به فتح كاف و سكون ياء دونقطه در پايين و ضمّ فاء و سكون واو و كسر فاء و تشديد ياء دونقطه در پايين و تاء تأنيث) : بيان چگونگىِ چيزى . الْأَيْنُونِيَّة (به فتح همزه و سكون ياء دونقطه در پايين و ضمّ نون و سكون واو و كسر نون و تشديد ياء دونقطه در پايين و تاء تأنيث) : بيان كجايىِ چيزى . الْاءِدْرَاك : دريافتن . لَا يُدْرَكُ به صيغه مضارع مجهول است و ممكن است كه معلوم باشد .
الْحَاسَّة (به تشديد سين) : قوّتى كه به آن مى بينند ، يا مى شنوند ، يا مى بويند ، يا مى چشند ، يا مى يابند درشتى و نرمى و گرمى و سردى و مانند آنها را . الْقِيَاس : مانندْ شمردنِ چيزى به چيز ديگر .
يعنى : پس آن مرد گفت بنا بر عادت : رحمت كناد تو را اللّه تعالى! دريابان مرا كه چگونه است كردگارِ به تدبير و كجاست او؟
امام رضا عليه السلام گفت كه: اى مرگ ناگهان تو! به درستى كه آنچه تو به آن راه رفتى كه اگر كردگارِ به تدبير باشد ، چگونگى و كجايى ، خواهد داشت ، غلط است ؛ او كجايى داده هر صاحبِ كجايى را ، و چگونگى داده هر صاحب چگونگى را ، بى آن كه خودش چگونگى داشته باشد .
مخفى نماند كه ذكر «بِلَا أَيْن» در اينجا نكرد ، براى اشارت به اين كه «أَيْن» ، «كَيْف» را لازم دارد . پس نفىِ «كَيْف» مستلزم نفىِ «أَيْن» است ، يا به اين كه نفىِ «أَيْن» پُر اشكالى ندارد .
پس شناخته نمى شود به بيان چگونگى و نه به بيان كجايى ، والّا او نيز مخلوق خواهد بود ؛ چه صاحبِ چگونگى ، عاجز و محتاج در كمال خود به عوارض است . و ناقص ، خالقِ عالَم به محض نفوذ اراده نمى تواند بود ، چنانچه مفصّلاً بيان مى شود در حديث ششمِ باب چهاردهم و توضيح آن ، بيشتر مى شود در حديث ششمِ باب بيست و سوم كه «بابُ النوادر» است ، در شرح : «وَلَوْ كَانَ يَصِلُ إِلَى اللّه ِ الْأَسَفُ وَ الضَّجَرُ» تا آخر . ۴ و مخلوقيّت صاحبِ كجايى ، ظاهر است .
و دريافته نمى شود به چشم و مانند آن تا دغدغه «كَيْف» يا «أَيْن» شود و قياس كرده نمى شود به چيزى ، مثل علماى ديگر تا دغدغه «كَيْف» شود ، به خيال وجوب امتياز ميان معلومات به صُوَر ذهنيه تفصيليّه در او .

1.كافى مطبوع : «فقال» .

2.در كافى مطبوع و همه نسخه هاى موجود در تحقيق جديد كافى (تحقيق دار الحديث) ، عبارت چنين است : «هُوَ أَيَّنَ الْأَيْنَ بِلَا أَيْنٍ» . و آنچه شارح محترم در اين جا ضبط نموده است، در هيچ نسخه اى يافت نشد .

3.الكافي ، ج ۱ ، ص ۸۳ ، ح ۶ .

4.الكافي ، ج ۱ ، ص ۱۴۴ ، ح ۶ .

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 65296
صفحه از 612
پرینت  ارسال به